
آفریقای استعمارزدایی شده؛ نگاهی مفصل به یک قاره بدیل
اگر طاعون تقریبا همه اروپاییان را میکشت، چه میشد؟ نقشه آفریقا ممکن بود چه شکلی پیدا کند؟ با در نظر گرفتن خط زمانی متفاوت، هنرمند سوئدی، نیکولا کیون، نقشه بدیلی از جهان تصویر میکند که در آن آفریقا استعمار نشده است.
چه میشد اگر طاعون سیاه تقریبا همه اروپاییها را میکشت؟ آنوقت رکونکیستا (بازپسگیری آندلس) هم هرگز اتفاق نمیافتاد. اسپانیا و پرتغال استعمار اروپایی دیگر قارهها را آغاز نمیکردند. و آفریقا احتمالا چیزی شبیه به این میشد.
نقشه – وارونه شده، برای تغییر نگاه سنتی اروپامحور ما – آفریقایی تحت سلطه دولتهای اسلامی و پادشاهیها و فدراسیونهای بومی را نشان میدهد که همه حداقل پایهای در تاریخ، زبانشناسی و قومنگاری دارند. هیچکدام از مرزهایشان با هیچیک از خطوط مستقیمی که قدرتهای اروپایی در کنفرانس برلین ۱۸۸۴-۱۸۸۵ بر قاره تحمیل کردند یا فرایند «تلاش برای آفریقا» متعاقب آن همزمان نیست. تا سال ۱۹۱۴ اروپاییها ۹۰٪ سرزمین پهناور آفریقا را تحت کنترل گرفتند. تنها امپراطوری حبشیان (اتیوپی امروز) و لیبریا (که در ۱۸۴۷ به عنوان بهشت بردههای آزادشده سیاهپوست آمریکایی شناخته شد) مستقل باقی ماندند.
این نقشه نتیجه یک دوره کاملا متفاوت تاریخ است. قارهای که در اینجا تصویر شده حتی آفریقا هم نامیده نمیشود، نام آن آلکبو-لان [۱] است، ظاهرا ترجمه عربی «سرزمین سیاهان» [۲]. این نام کماکان توسط کسانی که حتی نام «آفریقا» را به این دلیل که از طرف اروپاییها تحمیل شده رد میکنند، استفاده میشود. بنابراین عنوانی ایدهآل برای تجربه هنرمند سوئدی نیکولا کیون به شمار میآید. عنوانی که پاسخی نقشهنگارانه میدهد به این سوال که: آفریقا چگونه منظری داشت اگر اروپا به قدرتی استعماری تبدیل نشده بود؟
برای رسیدن به این نقشه، کیون خط زمانی متفاوتی ایجاد کرد. تفاوت این نقشه با آنچه ما میشناسیم در نیمه قرن چهاردهم آغاز میشود. نقطه آغاز واگرایی: طاعون مرگبار. در خط زمانی ما، در بازهای تقریبا شش ساله بین سالهای ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۳ میلادی، مرگ سیاه [۳] حدود سی تا شصت درصد جمعیت اروپا را محو میکند. باید بیش از یک قرن طول کشیده باشد تا جمعیت قاره به وضعیت پیش از طاعون برگردد. وحشتناک است اما چه میشد اگر اروپا با کشتاری حتی فاجعهبارتر مواجه میشد – چیزی که نمیتوانست از ان بهبود یابد؟
آفریقای مبتنی بر تاریخ بدیل. ابرکشورهای قاره (حداقل بر حسب اندازه): المغرب، المصر، اتیوپی، کنگو و کاتانگا.
مستعمرات اروپایی در آفریقا در سال ۱۹۱۳ «به زمان ما». آبی: فرانسه، صورتی: انگلستان، سبز روشن: آلمان، سبز تیره: ایتالیا، بنفش روشن: اسپانیا، بنفش تیره: پرتقال، زرد: بلژیک، سفید: مستقل. خطها نشاندهنده مرزهای امروزی هستند.
کیون این فرضیه غیرواقع را از رمان سالهای برنج و نمک نوشته کیم استانلی روبینسون وام گرفت. این رمانِ بر مبنای تاریخ بدیل، که در سال ۲۰۰۲ به چاپ رسید، کاووشیست دراینباره که چگونه جمعیتزدایی از اروپا میتوانست تاریخ جهان را دستخوش تغییر کند. به عقیده روبینسون اروپا ممکن بود از قرن چهاردهم به بعد تحت استعمار مسلمانان قرار گیرد و سپس قرن بیستم میتوانست شاهد جنگی جهانی بین متحدان پراکنده مسلمانان از یک سو و امپراطوری چین و فدراسیونهای سرخپوستی و بومیان آمریکا از سوی دیگر باشد.
تمرکز کیون بر نسخهای از آفریقا – یا به بیان بهتر آلکبو-لان – است که از خفت و بیعدالتی تجارت برده در اروپا و استعمار پیرو آن رنج نکشیده است. در خط زمانی ما، استیلای اروپا بر آفریقا تاریخ غنی این قاره و بسیاری از دستاوردهای فرهنگی آن را تیره و تار کرده. در نقشه آفریقای کیون، چشماندازهای پرشکوه ملل و امپراطوریهای همگی بومی قاره، این فرض اروپاییان را که آفریقا صرفا «قارهای تاریک» بود که باید روشن شود یا «صفحهای خالی» که باید چیزی بر آن نوشته شود یکسره تکذیب میکند.
کیون نقشهاش را بر اساس تاریخ عمومی آفریقای یونسکو و حول امپراطوریها، مناطق زبانی و مرزهای طبیعی بنا کرد که تاریخ آن به سال ۱۸۴۴ (یا ۱۲۶۰ هجری قمری) برمیگردد.
الاندلس در این خط زمانی هنوز بخشی از المغرب است و امارات سیسیل در سمت چپ نقشه، جزئی از آفریقاست
با بزرگنمایی بخش شمالی (پایین) نقشه دگرگونی طنزآمیزی نسبت به وضعیت حال حاضر مشاهده میکنیم: در خط زمانی ما کوئتا، ملیلا و دیگر بخشهای پلاساس د سُبرانیا (امارات شمال آفریقا) هنوز تحت سلطه اسپانیا هستند. در دنیای کیون اما بیشتر شبهجزیره ایبری کماکان الاندلس نامیده میشود و جزوی از المغرب به شمار میآید؛ ابراستان غیرواقع مراکشی که بخش وسیعی از نوار آفریقای شمالغربی را در برمیگیرد. سیسیل، که ما آن را بخشی از اروپا میدانیم، در این نقشه جزئی از آفریقاست و امارات سیکیلیا نام دارد.
استفاده از زبان عربی تصادفی نیست. در غیاب اروپا، اسلام احتمالا نقش حتی پررنگتری از امروز در نوار شمالی، غربی و شرقی آفریقا بازی میکرد. ایالتهای بسیاری نامهایی چون سلطاننشین، خلیفهنشین یا امیرنشین میداشتند. تفاوت بین اینها چیست؟
خلیفه بالاترین مقام رهبری دینی و سیاسی را ، در حالت ایدهآل بر همه مسلمین، بعد از پیامبر اسلام دارد. در نقشه دو خلیفهنشین دیده میشود: حفصید (در مرکز تونس، اما بسیار بزرگتر از تونس) و سوکوتو در آفریقای غربی (شمالغربی نیجریه امروز).

سلطان قانونگذاری اسلامی و مستقل است که ادعای رهبری معنوی ندارد. پنج ایالت در سومالی بزرگ سلطاننشین هستند: ماجرتین، هیراب، غلادی، عدال و وارسنگل. دیگر سلطاننشینان عبارتند از: ازرقا (سودان امروزی)، میصر (مصر امروزی بهعلاوه کل آنچه امروز «اسرائیل» نامیده میشود) و طرابولوس (طرابلس پایتخت لیبی امروز).
امیر شاهزاده یا استاندار یک ایالت است با قدرتی بالاتر. تعدادی امیرنشین در غرب آفریقا دیده میشوند: ترارزا، تاگانت، براکنا، همه در جنوب المغرب. اما امارتهای دیگری هم در سایر مناطق وجود دارند: کانو و کاتسینا در شمال سوکوتو.
ریشه اسلام البته در آفریقا نیست و به ادعای برخی سلطه اسلام بر بخش وسیعی از آفریقا، بر پایه نظام اعتقادی موجود در قاره، چیزی شبیه امپریالیسم فرهنگی مذاهب و زبانهای غربی در زمان ماست. اما این موضوع تحقیق تجربی دیگری میطلبد. هدف این مطلب تصور آفریقا بدون تاثیر اروپاییان است.
شواهدی بر تاثیرات اروپاییان یا اعراب در بخش جنوبی آفریقا دیده نمیشود – اگرچه برخی اسامی رابطه مستقیم با کشورهای امروزی دارند: باتساوانا همان بوتساواناست، ونه وا کنگو به دوکشور با همین نام اشاره دارد. اموجا وا فالمه زا کاتانگا آهنگی شبیه استان داخلی وسیع کاتانگا در جمهوری دموکراتیک کنگو دارد. روندی، بانیارواندا و بوگاندا، کشورهای فشرده شده بین دریاچههای بزرگ آفریقا نسخههای جایگزین بروندی، روآندا و اوگاندا در زمان ما هستند.

یکی از داستانهای جالب دوگانه آفریقا/آلکبو-لان، فراز و فرود اسامی کنگو و زئیر، مستعمره سابق بلژیک در مرکز قاره است. نام کنگو، شامل رود و دو کشور در هر دو کرانه پائینی آن [۴]، از پادشاهیهای بانتو در قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی نزدیک به دهانه رود برداشته شده است، اسامی مانند: اسیکونگو، مانیکونگو و کاکونگو.
این نام را نقشهنگاران اروپایی به کار بردند و قلمرو تحت پوشش این نام سرانجام منطقه وسیعی را در برگرفت. اما موباتو، دیکتاتور کنگو در سال ۱۹۷۱ نام رود و کشور کنگو را به دلیل وابستگی عمیق آن به دوره استعمار و همچنین به منظور به جای گذاردن اثری از خود بر کشور، به زئیر تغییر داد. این تغییر بخشی از کارزار بازگشت به اصالت بومی بود شامل آفریقایی-سازی اسامی اشخاص و شهرها [۵] و همچنین معرفی آباکوس [۶] به عنوان بدیلی برای لباس رسمی و کاری اروپایی.
نکته جالب اینجاست که کارزاری که سعی میکرد تاثیرات اروپاییان را از کشور محو کند نمیدانست که زئیر درواقع شکل به هم ریخته نزادی و نزِره، عبارتی پرتغالی به معنای «رودخانهای که رودخانهها را میبلعد» بود. زئیر نام پرتغالی کنگو در قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی بود که به تدریج جای خود را به کنگو داد تا زمانی که موباتو دوباره آن را احیا کرد.
پس از اخراج موباتو از کشور و مرگ او، کشور دوباره به همان نام پیشین بازگشت اما اینبار پیشوند جمهوری دموکراتیک را برای خود برگزید تا از جمهوری کنگو در آنسوی رودخانه کنگو قابل تشخیص باشد.

این بازی طنابکشی بین نامها حاکی از سمبولیسم وابسته به اسامی مناطق است، به ویژه در آفریقا، که بسیاری از آنها یا به دوره پیشا-استعمار تعلق دارند (مانند غنا و بنین که نام آنها از پادشاهیهای باستانی وام گرفته شده)، یا بقایای دوره استعمارند (مانند لودریتز در نامیبیا) و یا تلاش میکنند اجماعی پسا-استعماری بسازند (مانند تانزانیا، نامی ترکیبی برای تانگانیکا و زنزیبار).
با بیرون گذاشتن ترومای استعمار از معادله، این نقشه چشماندازی یگانه از قارهای استعمار-نشده ارائه میکند، خواه نامش آفریقا باشد خواه آلکبو-لان.
—-
[۱] این نام در دوره رومیها مشهور شد. ریشه آن نامعلوم بوده و معنای احتمالی آن «آفتابی»، «خاکی» یا «غاری (پر از غار)» است.
[۲] ریشه و معنی این نام مورد مناقشه است. ترجمه عربی «سرزمین سیاهان» باید بلاد السودان باشد، همانطور که امروزه کشور سودان به این اسم نامیده میشود. ترجمههای دیگری که برای آلکبو-لان ( ال-کبولان یا الکبولان هم نوشته شده است) پیشنهاد شده عبارتند از «باغ زندگی»، «گهواره زندگی» یا سادهتر «سرزمین مادری». هرچند این نام احتمالا ریشه باستانی دارد، اما در ۱۹۱۸ و توسط یک استاد دانشگاه به نام یوسف بن جوشنن مشهور شد. این نام البته یک اختراع قرن بیستمی نیست. اولین ردپایی که از آن موجود است برمیگردد به ۱۸۱۳ و شعر حماسی «لا ایبریا» سروده رامون والویدارس لونگو.
[۳] منظور از مرگ سیاه طاعون است. بیماری به شدت مرگبار و واگیردار که توسط باکتری یرسینیا پستیس بوجود آمد. این باکتری ککهای روی بدن موشهایی که در کشتیهای تجاری از کریمه به اروپا میآمدند را آلوده کرد.
[۴] در واقع برازاویل و کیشاسا، پایتختهای جمهوری کنگو و جمهوری دموکراتیک کنگو، در طرفین کرانه رود کنگو قرار گرفتهاند – تنها نمونه دو پایتخت همجوار در جهان.
[۵] این بنیانگذار-رئیسجمهور نام خود را نیز از جوزف دزیره موباتو به موباتو سسه سکو کوکو نگبندو وا زا بانگا تغییر داد. نام پایتخت نیز از لئوپولدویل به کینشاسا، یک دهکده باستانی در همان منطقه، تغییر پیدا کرد.
[۶] با وجود آهنگ آفریقایی این نام، آباکوس مخفف à bas costumes است به معنی «مرگ بر کتشلوار (غربی)».
این مطلب برگردانی است از:
http://bigthink.com/strange-maps/africa-uncolonized
عالی بود لذت بردم. من خودم مترجمم از ترجمه عالی لذت میبرم