عمر تقلب در عکس اگر هماندازهی عمر عکاسی نباشد چندان کمتر نیست. حذف بطریهای نوشیدنی از روی میز مذاکرهی برژنف روس و ویلی برنت آلمانی برای جدیتر جلوه دادن گفتوگوی آنها در 1971، حذف کلمنتیس از عکس سخنرانی مشهور گوتوالد در 1948 پس از متهم شدن به خیانت و به دار آویخته شدنش، و اصلاح کتابی که جورج بوش در 2002 در بازدید از مدرسهای برعکس در دست گرفته بود، از نمونههای مشهور تقلب در عکسهای دنیای سیاست هستند. اما یادداشت پیشرو به گونهی دیگری از این جنس تقلبها میپردازد؛ فراوانی آنها در زندگی روزمره.
نسخهی انگلیسی «بیاهمیتترین زندگینامهی دنیا» تا امروز بیش از یک میلیون نسخه فروش رفته، کتابی که نویسندهاش آن را در شش جلد منتشر کرده، کتابی که اواخر ۲۰۰۹ منتشر شده و تا امروز سه جلدش به انگلیسی ترجمه و فعلاً به ۲۲ زبان دنیا منتشر شده. کارل اوه نویسگور دیوانگیای کرده که احتمالاً به ذهن هیچکس جز این نروژی عجیبوغریب نمیرسد، او لحظهبهلحظهی زندگی خصوصیاش را در شش جلد نوشته، رمانی که باید آن را گونهای زندگینامهی خودنوشت دانست؛ این کتاب حجیم تمام زندگی خصوصی او و هر آنچه از ذهن بیاهمیتش گذشته در خود جای داده است.
هنوز زوزهی صدای زیارت میآید. دست بلند میکند تا جلوی حرفزدن دخترها را بگیرد. ترس به نگاه دخترها دوخته شده. توی صدایشان، توی دستهایشان و در بدنی که به رغم جوانی خمیده، ایستاده است. همان ترسی که دختران افغانیِ این محله را که یک در میان نامشان فاطمه و زهراست، تصرف کرده. واهمهی زهرای همسایهی بالاتری از شرط و شروطش پیداست وقتی میخواهد نشانی خانوادههایی را بدهد که آن شب فرار کردهاند و آمدهاند اینجا: «به شرطی که نشانی من را ندهید.»
در میزنیم. صدای بچهها میآید، انبوه و درهم. چند بار میپرسند کیست و جرأت در وا کردن ندارند. این یکی فاطمه، مثل حبهی انگور خم شده تا به سادگیِ کودکانه از زیر در غریبه را محک بزند. موهای پرکلاغی خاک حیاط را جارو میکند. به زحمت راضی به باز کردن در میشود. این بار دختری ایستاده با چشمهای ساکنِ نگاهِ بیجنبش. زیبا و چهارده ساله. بچهای در بغل. نگهبانِ چهار پسر و سه دختر خانواده. جوابهای دختر افغان دو راه بیشتر ندارد: « نه، نمیدانم.»