نویسنده این یادداشت در ادامه یادداشت امیر یعقوبعلی درباره ضرورت بارگذاری مجدد جنبش دانشجویی، تلاش کرده نشان دهد چگونه تلاش برای حل مشکلات صنفی دانشجویان درگیری با سیاستهای خرد و کلان حاکمیت است و این مشکلات صرفا صنفی نیستند.
همچنان که بعد از انقلاب نام خیابان ۱۶آذر تغییر کرد بعد از انقلاب فرهنگی نیز، نما و مناسبات این خیابان دگرگون شد؛ در کنار گزینش استاد، گزینش دانشجو و اسلامیکردن جو دانشگاه، گزینش فضا و مکان نیز اضافه شد، اینکه چه کسانی مالک خیابانها و ساختمانهای اطراف دانشگاه باشند و چه کسانی نباشند.
در دانشگاهها بذری کاشته شده که حالا میتوان به رشدش امیدوار بود و لب به تحسینش گشود. دانشجویان از جایی شروع کردهاند که میتواند مسئله را نه فقط در داخل دانشگاه سراسری کند که مرزهای مقاومتش را به بیرون دانشگاه بکشاند؛ صحبت حالا از منافع و معیشت دانشجویان امروز و مزدبگیران فرداست.
تفاوت سخنرانی مصطفی کواکبیان، الیاس حضرتی یا رسول منتجبنیا در سالن اجتماعات یک دانشکده در اثرگذاری بر روی فضای سیاسی کشور با انجام شعبدهبازی، برنامه استندآپ کمدی یا اجرای موزیک پاپ چیست؟ به جز صداقت دسته دوم در بی اثری سیاسیشان، شاید هیچ.
دانشجو بودن فقط به معنای درس خواندن نیست و میتوان از یک رسالت برای دانشجو نام برد. جنبش دانشجویی یکی از رسالتهای مطرح برای این گروه است که میتواند به بهبود شرایط جامعه منجر شود.