جنبشهای مشکلمحور
نویسنده این یادداشت در ادامه یادداشت امیر یعقوبعلی درباره ضرورت بارگذاری مجدد جنبش دانشجویی، تلاش کرده نشان دهد چگونه تلاش برای حل مشکلات صنفی دانشجویان درگیری با سیاستهای خرد و کلان حاکمیت است و این مشکلات صرفا صنفی نیستند.
جنبشهای دانشجویی چرا باید وجود داشته باشند؟ پاسخ به همین پرسش ساده و بدیهی میتواند نه تنها آینده جنبش بلکه آینده دانشجویان و حتی کشور را ترسیم کند. اکثر بحثها و تحلیلها درباره چالشها و فرصتهای جنبش در گذشته و حال و آینده است، اما به ندرت به این پرداخته میشود که اساسا این جنبشها قرار است چه مشکلاتی را حل کنند.
باور عمومی این است که جنبش دانشجویی باید در امور سیاسی جامعه ورود کند و با پرداختن به مسائلی چون آزادی، دموکراسی، عدالت و دین میان جامعه و حاکمیت نقش مؤثری بازی کنند. اما ایراد چنین فرضیات و توصیههایی این است که اهداف جنبش را بیرون از دانشگاه و دانشجویان میگذارند و تاریخ نشان داده که همین امر باعث میشود دانشجویان در زمین دیگران بازی کنند که حتی اگر برنده شوند، منفعت ناچیزی نصیب خودشان میشود، اما دانشجویان کمکم و بعد از چندین سال سرخوردگی حاصل از فشار و باخت در زمین دیگران، به سمت مسائلی رفتهاند که مشکلات خودشان است: پولیسازی دانشگاه، افت کیفیت آموزشی، مشکلات معیشتی حین تحصیل، بهرهکشی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی بیمزد یا با مزد ناچیز، بیکاری پس از فارغالتحصیلی و طرح کارورزی دولت روحانی، تفکیک و سهمیههای ناعادلانه و موضوعاتی چون کیفیت بد و هزینه بالای خوابگاه و غذا و سایر امور رفاهی.
دانشجویان کمکم و بعد از چندین سال سرخوردگی حاصل از فشار و باخت در زمین دیگران، به سمت مسائلی رفتهاند که مشکلات خودشان است: پولیسازی دانشگاه، افت کیفیت آموزشی، مشکلات معیشتی حین تحصیل، بهرهکشی از دانشجویان…
امیر یعقوبعلی در یادداشت ۱۴ آذر خود در «جامعه فردا» با اشاره به ظهور تکجنبشهایی حول مسائل مذکور به درستی نوشت «[دانشجویان] حالا میدانند که نمیتوانند صدای جامعه شوند، اگر نتوانند صدای دانشگاه و دانشجویان باشند.» از همینرو ضروری است که جنبش دانشجویی به سمت مشکلمحور شدن پیش برود.
ضرورت مشکلمحور شدن جنبش در دوچیز است. اول اینکه مشکلات مذکور همگی واقعی، دردناک، آسیبزا و حتی ویرانگرند و باید حل شوند. دوران دانشجویی یک دوره آموزشی صرف نیست، بلکه یکی از مهمترین دوران زندگی افراد با ابعاد گوناگون است. بروز خودکشیها و بیماریهای روانی و تنانی به دلیل فشار شدید مشکلات آموزشی، معیشتی و شغلی دیگر به حدی رسیده که باید فکری جدی برایشان کرد. معضل بیکاری پس از تحصیل آنقدر جدی است که دانشجویان را تشویق به ماندن در دانشگاه میکند تا دستکم از امکانات ناچیز خوابگاه و امور رفاهی بهره ببرند.
آموزشها و دروس دانشگاه آنقدر کهنه و نامرتبطند که دانشجویان به سختی برای ورود به بازار کار از کمینه تخصص لازم برخوردارند و همین امر دستاویز کارفرمایان برای بهرهکشی از آنان میشود. این مشکلات باید حل شوند و دیگر باید واضح باشد که هیچکس از درون یا بیرون دانشگاه به جز خود دانشجویان به فکرشان نیست. از همین رو، حل این مشکلات از طرف جنبشهای دانشجویی باید هدف اصلی قرار گیرد. بهراستی دانشجویانی که نتوانند مشکلات خودشان را حل کنند، چطور میتوانند مشکلات جامعه و حاکمیت را حل کنند؟
تلاش برای حل مشکلات دانشجویان یعنی تلاش برای رفع ایرادات حاکمیت چرا که علت شکلگیری آن مشکلات سیاستها یا تصمیمهای کلان یا خرد غلط حاکمیت است. امر غیرسیاسی وجود ندارد و این اشتباه سادهلوحانهای است که تصور کنیم مشکلات مذکور صرفا صنفیاند.
اما دومین ضرورت مشکلمحور شدن جنبشهای دانشجویی این است که تلاش برای حل مشکلات دانشجویان یعنی تلاش برای رفع ایرادات حاکمیت چرا که علت شکلگیری آن مشکلات سیاستها یا تصمیمهای کلان یا خرد غلط حاکمیت است. امر غیرسیاسی وجود ندارد و این اشتباه سادهلوحانهای است که تصور کنیم مشکلات مذکور صرفا صنفیاند. سیاستزدایی از مشکلات دانشجویی راه را برای خشکاندن ریشه معضلات سد میکند و حتی اگر به شکل موقت حل شوند دوباره بدتر بازمیگردند.
بیکاری و فقر دانشجویان، تولید انبوه بیکیفیت آموزشی، بیثباتی و ناامنی زندگی دانشجویی و همچنین بیعدالتیها و تبعیضهای پولی، جنسی، منطقهای همگی ریشه در سیاستهای غلطی دارند که جنبشهای دانشجویی باید در حد توان خود برای تغییر آنها فشار بیاورند. از این رو، موفقیت در حل هر کدام از این مشکلات نیازمند رویارویی جنبشها با سیاسیترین امور جامعه است.
مزیت مهم این روش به کلیگویی و آرمانگرایی کورکورانه این است که جنبشهای دانشجویی با عملگرایی و بازی در زمین خود میتوانند تغییرات محسوس هم در دانشگاه و هم در خارج آن ایجاد کنند. اینبار دانشجویان خودشان تعیین میکنند مشکل چیست و خودشان راهحل ارائه میکنند. پیادهنظام دیگران نخواهند بود و بهای چیزی جز خواسته خود را نمیدهند. دیگر نمیتوان انکار کرد که مسیر اصلاح حاکمیت برای جنبشهای دانشجویی از اصلاح دانشگاه و حل مشکلات خودشان میگذرد.
با پوزش متن تصحیح شدۀ زیر را بخوانید: سهراب نوروزی نویسندۀ این یادداشت کوتاه بر نوشتۀ امیر یعقوبعلی درک محدود و «صنفی گرایانه»ای از جنبش دانشجویی پیش می گذارد. اراده گرایانه و دلبخواهی نمی توان خصلت جنبش دانشجویی را که از زمان پیدایش (در دوران توسعه و غلبه نظام سرمایه داری در عرصۀ جهانی) همواره و در همه جا جنبشی بنیادا سیاسی است، عوض کرد. جنبش دانشجویی آیینۀ تمام نمای گرایشات و خطوط سیاسی ـ ایدئولوژیک مختلف و راه حل های گوناگون طبقاتی است. حتی تلاش بخشی از دانشجویان که مثل سهراب نوروزی فکر می کنند و می خواهند جنبش دانشجویی را از دام «کلی گویی و آرمان گرایی کورکورانه» نجات دهند و وادارش کنند که «عمل گرا» یا در واقع رفرمیست باشد هم به معنی فرموله کردن یک سیاست معین برای این جنبش است. علیرغم ادعا و یا باور این گروه از دانشجویان که می خواهند این جنبش «در زمین خودش بازی کند» معمولا وقتی که زمان انتخاب سیاست های کلان در جامعه پیش می آید اینان بالاجبار بخشی از جبهه ها و احزاب اصلی در صحنۀ سیاست رسمی می شوند. یا صادقانه کنار می کشند و منفعل صحنه را نظاره می کنند. جنبش دانشجویی بیش از هر زمان دیگری به علم انقلاب، به دیدگاه و روش و رویکرد علمی برای تجزیه و تحلیل از تضادهای پیچیده جامعه و دنیا به قصد ترسیم راهبرد و راهکارهای یک دگرگونی واقعی و رهایی بخش نیاز دارد. جنبش دانشجویی به آگاه و متشکل و متحد شدن، در سطوح مختلف، نیاز دارد. در درجۀ اول کسانی که واقعا هدف یک دگرگونی ریشه ای و مردمی را دنبال می کنند و چشم امید نه به جناح های حاکمیت دارند و نه به قدرت های سلطه گر بین المللی، باید آستین بالا بزنند. با شجاعت و درایت. با استفاده از هر پتانسیل و فرصتی، با استفاده آگاهانه از فضاهای نیمه علنی و علنی، اما بر اساس یک ساختار فشرده و محکم که علنی گرایی و خوشخیالی پیشه نمی کند.