ميثم سفرچی در اثر درخشان خود، «تجاری سازی و مصرفگرايی»، كوشيده تا در پرتو يک كار تجربی درباره مالها و مصرفكنندگان، نظريهای بديع درباره فهم تحولات تهران نئوليبرالي ارايه دهد. به جرات می توان گفت اين جدی ترين تلاش جامعهشناسی انتقادی برای بهكار بستن ميانجی مند «نقد نئوليبراليسم» در حوزه مباحث «جامعهشناسی شهر» با بهرهگيری از ايدههای درون اسلام سياسی، به عنوان نيروی حاكم بر دستگاه سياستگذاری كشور است.
اقتصاد جهانی،بیشتر شهرها را شبیه به هم کرده و با تغییر ساختارهای اجتماعی، سازماندهی نیروی کار، توزیع درآمد و ساختار مصرف الگوهای جدید نابرابری ساخته است. ساسکیا ساسن جامعهشناس هلندی-آمریکایی از لزوم تجدیدنظر در دیدگاهی میگوید که شهرها را واحدهای فرعیِ کشورهای ملی میداند و در کتاب «شهرها در اقتصاد جهانی» (1994)، نشان میدهد که چگونه عواملی چون گسترش فعالیتهای اقتصادی، رشد شبکههای خدمات فراملیتی، افزایش سرمایهگذاری بینالمللی و اوجگیری بازارهای جهانی ماهیت شهرها را عوض کردهاند و به جغرافیاهای جدید مرکزیت شکل دادهاند.
دیوید هاروی در این مقاله جریانساز که حدود ۲۵ سال پیش نگاشتهشده به تغییر رویکرد در مدیریت و حکمرانیِ شهری میپردازد. او با نقد نگاهِ دیگر مارکسیستهایی که مکانیزمهای انباشت سرمایه را صرفاً فرآیندی اقتصادی میبینند، به نقش بیبدیل شهرها در سیر این تحولات اشاره میکند.