«هر چی بگم باورت نمیشه، باید بیای و ببینی»، بعد محکم دستم را میگیرد تا به خانهاش برویم که دیوارهایش ریخته. دستم را میفشارد و با تردید میگوید: «حالا اگر از ما بنویسی فایدهای هم داره؟» یک لحظه میلرزم، مثل لحظه ورودم به ایلام که محو زیبایی کوهها و آرامش حاکم حس میکردم یک جای کار مشکل دارد؛ یا درست مثل لحظهای که آن زن در روستای مورموری در جواب سوالم در مورد چگونگی گذران زندگی کشدار؛ اما خلاصه گفت: «به سختی». برای همین است که با تاکید مینویسم، ایلام؛ سومین شهر بزرگ کردنشین ایران زخم دارد؛ «زخمی عمیق». سفر به مناطق محروم و تهیه گزارش از وضعیت معیشتی مردم با گذشت 37 سال از انقلاب و 27 سال از جنگ نیازمند مواجه شدن با مردمی است که کیلومترها دورتر از تو زیستهاند؛ به همین خاطر است که این گزارش با برداشتی آزاد از شرایط اقتصادی و تاثیر آن در زندگی اجتماعی مردم همراه شده است.
می پرسم "مردم این منطقه چگونه هزینه زندگی را تامین می کنند؟" بدون مکث می گوید: "مواد"؛ می پرسم چرا به جای دیگری نقل مکان نمی کنید؟ می گوید: "با این پول هرجا برم همینه." برای یک خبرنگار بهترین راهنما برای تهیه گزارشی با موضوع مردم، در جهت ارائه تصویری روشن از وضعیت معیشتی آن ها خود مردم است؛ چهره های مختلفی از فقر و ثروت در شهر وجود دارد؛ کما اینکه بارها شده در نقطه ای ضعیف از شهر ایستاده باشی و در همان زمان ماشینی لوکس از کنارت رد شود، تعداد نقاطی که زیر خط فقر است بی شمار و انتخاب بین مناطق محروم و محروم تر هم سخت است؛ نکته این است" فقر چهره های مختلفی دارد". به همین خاطر 10 منطقه از تهران با جمع آوری اطلاعات و کمک و همراهی آن ها انتخاب شده تا در مراجعه و ثبت تصاویر، مورد بررسی قرار گیرد. برای نوشتن از وضعیت معیشتی مردم شهر، بررسی و یا تحلیل آمار رسمی و غیر رسمی کافی نیست؛ برای نوشتن باید در نقاط مختلف شهر قدم زد، با مردم همکلام شد، به درستی نگاه کرد تا تصویری روشن و اطلاعات کامل ارائه نمود. نقاطی مختلف با شکاف طبقاتی عمیق که یک شهر هم توان پرکردنش را ندارد؛ ویژگیها و مردمی متفاوت که حیرت انگیز است؛ قلعه مرغی، آب منگل، دروازه غار، شمیران نو، یافت آباد، شوش، عباس آباد، فاطمی، سعادت آباد و سعد آباد.