زندگی در حدفاصل بیکاری و خودکشی
«هر چی بگم باورت نمیشه، باید بیای و ببینی»، بعد محکم دستم را میگیرد تا به خانهاش برویم که دیوارهایش ریخته. دستم را میفشارد و با تردید میگوید: «حالا اگر از ما بنویسی فایدهای هم داره؟» یک لحظه میلرزم، مثل لحظه ورودم به ایلام که محو زیبایی کوهها و آرامش حاکم حس میکردم یک جای کار مشکل دارد؛ یا درست مثل لحظهای که آن زن در روستای مورموری در جواب سوالم در مورد چگونگی گذران زندگی کشدار؛ اما خلاصه گفت: «به سختی». برای همین است که با تاکید مینویسم، ایلام؛ سومین شهر بزرگ کردنشین ایران زخم دارد؛ «زخمی عمیق». سفر به مناطق محروم و تهیه گزارش از وضعیت معیشتی مردم با گذشت 37 سال از انقلاب و 27 سال از جنگ نیازمند مواجه شدن با مردمی است که کیلومترها دورتر از تو زیستهاند؛ به همین خاطر است که این گزارش با برداشتی آزاد از شرایط اقتصادی و تاثیر آن در زندگی اجتماعی مردم همراه شده است.
برای نگارش زندگی مردم جنوب غرب ایران راهی ایلام میشوم؛ سرزمینی که از ابتداییترین زیرساختهای حمل و نقل هم محروم است و این مساله حتی تا پیش از فرود هواپیما بر روی باند فرودگاه به خوبی احساس میشود؛ درست در لحظهای که هواپیمای پرواز ایلام- تهران به دلیل نبود امکانات فرود در شرایط نسبتا نامناسب جوی با توجه به رسیدن به آسمان ایلام دور زده و به فرودگاه مهرآباد تهران بازمیگردد.
عجله دارید؟ تا صبح صبر کنید!
تا ۶ صبح روز بعد پرواز دیگری برای ایلام وجود ندارد و کسانی هم که اصرار به سفر دارند باید در فرودگاه بمانند تا شاید در پرواز ۶ صبح جایی برای آنها باز شود؛ مسافران کلافهاند؛ اما مسئولان فرودگاه با بیحوصلگی میگویند: «اگر خیلی عجله دارید تا صبح صبر کنید!»
به همین خاطر است که پرواز تهران-کرمانشاه را انتخاب میکنم تا مسیر کرمانشاه – ایلام را با سواری طی کنم؛ البته شانس با من همراه است و چند ایلامی که به دلیل بحثی که با مسئولان شرکت هواپیمایی ایلام-تهران داشتهام پی به حرفهام بردهاند، بعد از پایان پرواز و فرود هواپیما در فرودگاه کرمانشاه زحمت همراهی و رساندنم به شهر ایلام را تقبل میکنند؛ جاده پرپیچ و خم و حادثه خیز کرمانشاه-ایلام با خاطرهای خوش از مهربانی مردم ایلام در خاطرم ثبت میشود.
ایلام؛ شهری با تجربه۳۰۰ بمباران هوایی
غروب آفتاب نزدیک است؛ در همان لحظه اول ورود به شهر ایلام میتوان آثار سیل اخیر را به راحتی مشاهده کرد؛ آسفالتهای کنده شده و خرابی در میدان ورودی شهر؛ شهری که هیچ شباهتی به مرکز یک استان ندارد، استانی که ۱۱ درصد از مخازن گاز را دل خود دارد و با تجربه ۳۰۰بمباران هوایی در زمان جنگ و مرز ۴۲۰ کیلومتری مشترک با عراق، موقعیتی استراتژیک در منطقه دارد.
روز اول؛ ایلام
علیرغم نزدیک شدن به نیمه روز، شهر آرام است و کم رفت و آمد؛ بافت اغلب مغازهها قدیمی و کهنه است و گویی سالهاست خیابانها بازسازی نشدهاند به خصوص که سیل اخیر آسفالت خیابانها را کنده و با خود برده است.
تا پیش از سفر به ایلام اولین جملهای که طی صحبتهایم با فعالین اقتصادی و اجتماعی در خصوص ایلام شنیدهام، نرخ بالای بیکاری و آمار بالای خودکشی به ویژه خودسوزی زنان در این منطقه است که با گذشت سالها جای خود را به خودکشی توسط قرص برنج داده است که در شهر به طرز عجیبی فراوان و قابل دسترس است.
اغلب ساکنین بر این باورند که تاثیرات جنگ تحمیلی و کوچ اغلب مردم این منطقه به کوههای اطراف طی ۸ سال جنگ تحمیلی و پس از آن بیکاری، عدم تغییر شرایط اقتصادی و عدم بهبود زیرساختهای اقتصادی از دلایل ناامیدی مردم این استان مرزی است؛ استانی که اگر طی سالهای بعد از جنگ از ظرفیتهای آن در بخش کشاورزی و سرمایهگذاری بر روی نفت و گاز استفاده میشد؛ جزو ۵ استان اول در زمینه بیکاری نبود.
نرخ مناسب گوشت نسبت به تهران
ایلام یک میدان میوه و ترهبار دارد که در آن میتوان از انواع گوشت سفید و قرمز تا میوههای تازه را یافت؛ بازاری که عصرها پررفت و آمد است؛ اما در طول روز خلوت و کم مشتری.
«قیمت گوشت قرمز در مقایسه با تهران ارزانتر است؛ بطوری که گاهی این اختلاف قیمت در هر کیلو گوشت گوسفند یا گاو به ۸تا ۱۰ هزار تومان هم میرسد؛ اما قیمت برنج در مقایسه با تهران گرانتر است». این را یکی از فروشندگان میدان میوه و ترهبار میگوید و بعد دوباره به کار خود مشغول میشود؛ دوست ندارد حتی یک مشتری را هم از دست بدهد.
نرخ ۱۸ درصدی بیکاری
طبق آخرین آمار منتشر شده استان ایلام دارای ۳۵ هزار نفر بیکار و ۱۵۶ هزار نفر شاغل است و نرخ بیکاری استان ۱۸ درصد است؛ البته با توجه به موقعیت استراتژیک این استان و امکان فعالیتهای صنعتی وسیع در این استان نرخ بالای بیکاری عجیب به نظر میرسد.
متأسفانه طی سالهای ریاست جمهوری محمود احمدینژاد به دلیل علاقه وافری که به افتتاح پروژههای رنگارنگ و البته بیسرانجام وجود داشت، چندین شهرک و نواحی صنعتی بدون کار کارشناسی در استان احداث و پس از آن رها شد، در حال حاضر نیز بیش از ۷۰۰ واحد صنعتی در استان ایلام وجود دارد که طبق آمار غیررسمی بیش از نیمی از واحدهای صنعتی این استان تعطیل و نیمه فعال هستند که بزرگترین معضل آن مشکلات مالی است.
بخش کشاورزی توسعه نیافته
طبق گفتههای استاندار ایلام تا سه سال آینده ۱۰۰ هزار هکتار از اراضی کشاورزی استان ایلام با استفاده از روشهای آبیاری نوین یا همان آبیاری تحتفشار تجهیز میشود و در مجموع زمینهای آبی و حاصلخیز استان ایلام با احتساب ۸۰ هزار هکتار موجود به ۱۸۰ هزار هکتار خواهد رسید.
میگوید: «چند وقت پیش استاندار ایلام اعلام کرد که بخش کشاورزی مهمترین اولویت استان ایلام برای اشتغال و توسعه استان است؛ اما خب ما ایلامیها زیاد از این حرفها شنیدیم، تو که اومدی اینجا یه نگاه درست هم به شهر بنداز، این آرامش بیش از حد معمول و عجیب نیست؟ نه بازار مناسبی وجود دارد و نه سردخانه؛ از طرفی هم کمبود آب به مشکل کشاورزان دامن زده».
مردی حدودا ۶۰ ساله است که بساط سبزی را در جلوی یک مغازه پهن کرده و همین طور که با من حرف میزند سبزیها را دستهبندی میکند، از جایم تکان نمیخورم تا بیشتر بشنوم، برای همین است که به کردی میگوید: «بیکاری بابا». لبخندم را مدیون فهم گویش کردیام، متوجه میشود، برای همین اعتماد میکند، سرش را جلو میآورد و میگوید: «گفتن زیاد با خبرنگارا حرف نزنید، من از روستا میآم اونجا هم اومدن گفتن تا کارت خبرنگاری ندیدین حرف نزنین، حالا جدی جدی خبرنگاری؟ اگه هستی که یه سری به بیمارستان شهر بزن و ببین بیکاری و بیبرنامگی چه بلایی سر بچههای مردم آورده، هنوزم که هنوزه هر خانواده یه خاطره از خودکشی عزیزانش داره».
زخم خاموش خاطره خودسوزی ها در کوچه و بازار
علیرغم اینکه در سالهای اخیر عدد عجیب صفر برای آمار خودکشی در این استان به طور مداوم اعلام شده است؛ اما در حقیقت روشهای خودکشی در این استان به سمت خودکشی با قرص تغییر یافته و اغلب مسئولان این استان این مساله را با افتخار اعلام میکنند که دیگر کمتر زن یا دختری با خودسوزی در شعلهها سوخته و همراه با آرزوهایش خاکستر میشود؛ کسی هم علاقهای به ارائه توضیحات در این رابطه ندارد، نه در شهر و نه در اتاقهای اداری. تنها در کوچه و بازار مردم اشارههای کوتاهی به این مساله میکنند و مشکلات اقتصادی به ویژه بیکاری را از عوامل این اتفاق عنوان میکنند؛ البته پاسخ مردان در تشریح علت خودکشیها به ویژه در زنان با پاسخ زنان و دختران کمی متفاوت است.
میگوید: «شهر کوچک است، کوچکترین خطا از دید کسی پنهان نمیماند، خودکشی سادهترین راه برای حل مشکلات به نظر میرسد، انگار عادی شده».
همین طور که به مشتریها قیمت ماهی و میگو را اعلام میکند که با نرخ این محصولات با تهران تفاوت چندانی ندارد، با کمی تردید میگوید: «البته آمار خودکشی اومده پایین؛ اما خب مشکلات مثل قبل وجود داره، دهه ۸۰ آمار خودکشی آنقدر بالا بود که این کار یه جورایی عادی شد؛ اما الان کمی اوضاع بهتر شده، هرچند که آمار خودکشی بعضی روستاها مثل قبل است».
۴۰ درصد از جمعیت استان ایلام تحصیلات عالیه دارند
براساس آمارگیری سال ۹۰ متوسط جمعیت افراد تحصیلکرده در ایلام ۲۰.۱ درصد بوده است؛ در حالیکه این آمار در سطح کشور ۱۵.۹درصد بوده است، ۹.۷ درصد جامعهٔ روستایی ایلام از تحصیلات عالیه برخوردار است؛ بنابراین ۴۰ درصد جمعیت استان تحصیلات عالیه دارند.
زنی جلو میآید به دوربین اشاره میکند: «فیلم نگیر»، «نمیگیرم». لبخند میزند؛ اما؛ تلخ میگوید: «خانوم میدونی این استان چقدر تحصیلکرده داره؟» منتظر پاسخ نمیماند، سر تکان میدهد و از بیکاری دو فرزند خود حرف میزند: نیه دختر و یه پسر دارم، با نمرههای بالا از دانشگاه فارغالتحصیل شده و هردو در خانه نشستند؛ بعد از افسردگی جوانها شکایت میکنند؛ خب امیدی ندارند، نه کارخانهای برای کار وجود دارد و نه واحد صنعتی.»
رتبه دوم ایلام در حوزه گاز
اکتشاف منابع نفت و گاز در استان ایلام از سال ۱۳۴۷توسط انگلیسیها انجام شد، این استان در حوزه نفت رتبه سوم و در حوزه گاز رتبه دوم را در اختیار دارد؛ استانی که میعانات گازی همراه با نفت آن در بیش از ۳۰ سال سوخت و هدررفت.؛ دو واحد صنایع بزرگ پالایشگاه گاز ایلام و پتروشیمی در این استان فعالشده است؛ اما به گفته مردم جذب نیرو استانهای مجاور انجام گرفته است.
حومه شهر ایلام
برای تهیه گزارش از حومه شهر ایلام و روستاهایی که کمتر از ۱۰ کیلومتر با شهر ایلام فاصله دارد وارد جادهای میشوم که باریک و پرپیچ و خم است؛ جادهسازی به درستی انجام نشده است؛ این استان بهرغم وجود سه هزار و ۲۱۴ کیلومتر راه در استان حتی یک کیلومتر آزادراه ندارد و طبق گفتههای شاپور پولادی -معاون عمرانی استانداری ایلام- «برای هر کیلومتر راهسازی در استان ایلام دو و نیم میلیارد تومان اعتبار نیاز است و در سال جاری میزان تصادفات منجر به فوت در استان ایلام ۱۵ درصد افزایشیافته است».
بعد از یک پیچ تند در جاده چند جاده فرعی وجود دارد که خانههایی به صورت پراکنده در آن ساخته شده است؛ اغلب گلی و یا آجری هستند که در سیل آسیب جدی دیدهاند.
در لحظه ورودم خاطره ورود به روستاهای سیستان و بلوچستان و برخی محلههای تهران برایم تداعی میشود؛ تصویرها تکرار میشود این بار در جنوب غرب ایران و در محلهای دیگر؛ مردمانی که از سر بیکاری در کوچهها و یا جلوی درب خانهها نشستهاند؛ کودکان بازی میکنند و بزرگترها صحبت؛ اما تفاوت این است که در ایلام مرد و زن به صورت برابر در کوچهها حضور دارند دختران و پسرانی بالای ۲۵ سال و بیکار.
«هر چی بگم باورت نمیشه، باید بیای و ببینی»، بعد محکم دستم را میگیرد تا به خانهاش برویم که دیوارهایش ریخته. دستم را میفشارد و با تردید میگوید: «حالا اگر از ما بنویسی فایدهای هم داره؟» زنی ست نزدیک به ۴۰ سال که ۳ پسر و یک دختر دارد؛ وقتی از ازدواج دختر ۱۶سالهاش صحبت میکند چشمهایش برق خاصی میزند؛ اما به مشکل بیکاری هر سه پسرش که میرسد صدایش پایین میآید.
میگوید: «سالهاست که سطح آب برای کشاورزی پایین آمده، ذرت و گندم امسال نسبت به سال گذشته کمتر شده؛ اما مشکل اصلی بیکاری بچههاست، حالا دخترها که میرن سر خونه و زندگیشون، پسرها چی؟ هیچی.»
زن دیگری با ایما و اشاره به او میفهماند که کارت خبرنگاریام را حتما ببیند، مطمئن که میشود ادامه میدهد: «تهیه غذای دام کمی مشکل است از طرفی مشکل اصلی مردم این است که بازار مناسب برای فروش محصولات کشاورزی ندارند، اگر پولی هم از فروش محصولات کشاورزی حاصل شود برای دلالهاست.»
آب شرب را به سختی تهیه میکنند، مخصوصا در تابستان؛ با وجود سرمای سخت در این منطقه گاز ندارند؛ اما برق دارند.
یک خانه بهداشت در نزدیکی این محله وجود دارد؛ اما مشکل مردم این است که وقتی برای درمان به شهر مراجعه میکنند بیمه روستایی آنها پذیرفته نمیشود و این امر هزینه زیادی را برای آنان به همراه دارد، مردم سیل اخیر را یکی از بدترین حوادث طی سالهای اخیر میدانند و به سختی بخشی از خسارات را جبران کردهاند؛ ساخت خانهها مناسب نیست و اغلب خانهها با یک تکان زلزله یا حادثه طبیعی دیگر با مشکل مواجه خواهند شد.
در حین صحبت با مردم ماشین کلانتری بخش به ما نزدیک میشود، مرد پیاده نمیشود سرش را از شیشه بیرون میآورد: «شما کی هستید؟» میگویم که خبرنگارم، کارت را میبیند، کمی پرس و جو میکند و آدرس چند روستای زیبا در ایلام را میدهد و دور میشود.
خیابانهای اغلب روستاهای حومه ایلام آسفالت شده است؛ اما آسفالتهای کنده شده به ماشینها دهن کجی میکند؛ البته راه اصلی روستاها آسفالت است و راههای فرعی پر از گل و لای.
مردی به جمع ما میپیوندد و از شرایط نامناسب کار برای خود و فرزندانش میگوید: «این استان نگین سالهای جنگ است؛ اما با گذشت ۲۷سال از جنگ به آن توجهی نشده». صورتش سرخ شده، میگوید: «باید دهلران و مورموری را ببینی، وضعیت اینجا که نزدیک به مرکز استان است را ببین، از روستاهایی که ساعتها با اینجا فاصله دارد چه مینویسی؟» بعد اصرار میکند که برایم چای بیاورد؛ عصبانی ست، نه از من؛ به خوبی میداند «من برای چه آنجا هستم».