ماشینها میآیند
راز پنهانی نیست که بسیار از داستانهایی که پیشتر تخیلی به نظر میرسید اکنون بخشی از واقعیت زندگی روزمره ما را تشکیل میدهند. استفاده روزافزون از ماشینها و تکنولوژیهای تازه برای کاهش هزینهها و بهرهوری و جایگزینی نیروی کار انسانی، یکی از این واقعیتهای مهم است. امری که بر روابط قدرت میان انسانها تاثیر گذاشته و نظم پیشین را به آهستگی دگرگون میکند.
اگر چه گسترش تکنولوژی و روباتها اجتنابناپذیر است اما سرنوشت جامعه انسانی بر اساس نحوهی به کارگیری و کنترل آنها میتواند متفاوت باشد. این یادداشت با توصیف خلاصهای از وضعیتی که در آن قرار داریم به گوشهای از تغییرات تازه و اثرات احتمالی آنها میپردازد.
پیشتر در میدان در مورد اثرات اجتماعی دادههای بزرگ یادداشت و مصاحبهای با همراهی جادی منتشر شده است.
ماشین زمزمه میکند و در سکوت اسلایدها را برای تشخیص سرطان دهانه رحم اسکن میکند، درست همانطور که یک تکنیسین آزمایشگاه دانشگاه رفته با دستمزد خوب این کار را انجام میدهد. یک روبات با نرمافزار تشخیص عواطف، در مرز ورود به آمریکا با مسافران مصاحبه میکند. در آزمایشهای میدانی، این روبات که به طور ترسناکی «کیوسک آواتار تجسمیافته» نام گرفته، بسیار بهتر از انسان، مسافران با مدارک نامعتبر را شناسایی میکند. نرمافزار پردازنده عواطف آنقدر خوب عمل کرده که کمپانیهای تبلیغاتی در حال بررسی تبلیغهای «هدفگیرنده خلق و خو» هستند، و دولت دوبی میخواهد از آن برای اسکن کردن خروجی همه دوربینهای مدار بسته در این کشور استفاده کند.
بله، ماشینها باهوشتر میشوند و میآیند که بیشتر و بیشتر شغلهای ما را تصاحب کنند، آن هم نه فقط شغلهایی با درآمد پایین را.
امروز، ماشینها میتوانند زبان معمولی روزمره را پردازش کنند و نه تنها صورتهای انسانی را تشخیص دهند، بلکه احساسات آنها را هم بخوانند. آنها میتوانند انواع شخصیتها را طبقهبندی کنند و کمکم میتوانند مکالمههایی متناسب با محتوای عاطفی انجام دهند.
ماشینها دارند در فهمیدن اینکه چه کسی را استخدام کنند از انسان بهتر میشوند، یا اینکه چه کسی متمایل است که کمی پول بیشتر بابت یک ژاکت بدهد، و یا چه کسی به کارت تخفیف نیاز دارد تا تشویق به خرید در حراج شود. در همه جای دنیا از نرمافزارها برای پیشبینی اینکه آیا مردم دروغ میگویند، یا اینکه چه احساسی دارند و به چه کسی رای خواهند داد، استفاده میشود.
برای حل این معماهای شناختی و عاطفی، کامپیوترها نه تنها به الگوریتمهای پیچیده و کارا نیاز دارند، بلکه مقدار زیادی دادههای تولید انسان را نیز نیاز دارند که امروزه به راحتی از جهان دیجیتالی شده ما قابل استخراج هستند. نتایج خیرهکنندهاند. قسمت عمده آنچه که ما به عنوان مهارت، دانش و شهود میشناسیم با سوختگیری از کلاندادهها به شکل یک مهارت الگوریتمی واسازی و بازسازی میشوند.
اما کامپیوترها در محیط کار صرفا جایگزین انسان نمیشوند، بلکه توازن قدرت را هم بیشتر به نفع کارفرماها جابهجا میکنند. پاسخ طبیعی ما به نوآوریهای تکنولوژی که شغلها را تهدید میکنند، آن است کارگران را تشویق به کسب مهارت بیشتر کنیم، یا اعتماد کنیم به اینکه ظرافتهای ذهن انسان یا دقت و توجه انسان همیشه در مواقع بحرانی و حساس برتری دارد. اما وقتی ماشینهایی با این ظرفیت وارد معادله شوند، کارفرماها اهرم قدرت حتی بیشتری به دست میآورند و واکنش معمول ما برای بحرانهای بزرگ کافی نخواهد بود.
ماشینها صرفا به این دلیل به کار گرفته نمیشوند که بعضی وظایف را بسیار بهتر از انسانها انجام میدهند، بلکه به این دلیل استفاده میشوند که در بسیاری از موارد کارشان به «قدر کافی خوب» است در حالی که ارزانتر و پیشبینیپذیر تر از انسانهای دمدمیمزاج و آزاردهنده هستند و راحتتر هم میشود ماشینها را کنترل کرد. اهمیت تکنولوژی در فضای کار بیشتر از اینکه در بهرهوری و کارایی باشد، در قدرت و تسلط است.
پیش از این به طور علنیتری در این زمینه حرف زده میشد. یک تبلیغ تجاری که سال ۱۹۶۷ برای یک سیستم خودکار حسابداری ساخته شده بود شرکتها را تشویق میکرد تا سیستمهای خودکار را جایگزین انسان کنند چرا که «نمیتوانند کارشان را رها کنند، چیزی را فراموش کنند یا حامله شوند.» این تبلیغ که در مجلههای برجسته تجاری چاپ شده بود، با پررنگ کردن تصویر زنی حامله که لبخند به لب با هدیههایی برای بچه از دفتر کار بیرون میرود، به کارمندان هشدار میداد که «برای خیر خودتان، زیاد بدانید.» – که البته «خیر خودتان» در واقع همان خیر کارفرما بود. چرا به انسانها وابسته باشیم؟ «وقتی آلیس کار را ترک میکند، آیا سیستم صدور صورتحساب شما را هم با خودش میبرد؟» تبلیغ به شکل کنایهآمیزی این سوال را میپرسید تا تاکید کند این مشکل به سادگی با جایگزین کردن «آلیس» با یک نفر دیگر حل نخواهد شد.
من اخیرا گفتگویی با یک کارمند مرکز پاسخگویی به تلفن از فیلیپین داشتم. در حالی که او داشت مشکل کوچک من را حل میکرد، باید یک کد از سرپرست خود میگرفت. کد کار نکرد و نالهای از زبانش در رفت که «به خاطر این موضوع اخراج میشوم.» مضطرب شدم و دلیلش را پرسیدم. او هیچ کار اشتباهی نکرده بود و این یک مشکل جزئی بود. اما گفت «مهم نیست.»
او احتمالا درست میگفت. او قابل جایگزینی است. تکنولوژی در ابتدا اجازه داد که کارها به بیرون شرکتها واگذار شوند. اما حالا خود ماشینها هستند که در مراکز پاسخگویی تلفن میتوانند به طور یکپارچهای پاسخهایی شفاهی به سوالهای مشتریها بدهند، و به این ترتیب یک اپراتور میتواند به طور همزمان کار همه مشتریان را راه بیندازد. در حالی که مشتری در اغلب مواقع آگاه نیست که دارد با یک ماشین حرف میزند.
در محیطهای کار از تکنولوژی برای این منظور استفاده میشود؛ کم کردن قدرت انسانها، و کاهش وابستگی کارفرماها به آنها، یا با جایگزین کردن آنها، جا به جا کردن آنها یا تحت نظر گرفتنشان. بسیاری از پیشرفتهای تکنولوژی در خدمت این جا به جایی در قدرت هستند؛ سیستمهای پیشرفته تشخیصی که میتوانند تحلیلهای پزشکی یا حقوقی ارائه کنند؛ قابلیت واگذار کردن کار به کارگرانی با کمترین دستمزد، اندازهگیری وظایف کارگران بر حسب دقیقه و «بهینه» کردن برنامه کاری کارگران به گونهای که زندگی عادی آنها را ویران کند. در حقیقت، مستقل از اینکه بیکاری بالا یا پایین رفته باشد، دستمزد واقعی در آمریکا دهههاست که رکود داشته یا کم شده است. بسیاری از افراد دیگر اهرم قدرتی برای چانهزنی ندارند.
شوشانا زابوف، جامعهشناس دانشگاه هاروارد، در دهه ۱۹۸۰ بعضی محیطهای کار را مطالعه کرد که تکنولوژی را برای «خودکار» شدن – یا گرفتن قدرت از کارگران – به کار میبردند، در حالی که دیگران به شکل متفاوتی از تکنولوژی برای «آگاهیبخشی»* استفاده میکردند – یعنی برای قدرت بخشیدن به مردم.
برای دانشگاهیها، برنامهنویسهای نرمافزارها و مدیران شرکتها و سیاستگذارها که به قدر کافی خوشبخت بودهاند تا در این مدل «آگاهیبخش» زندگی کنند، تکنولوژی خوب بوده است. البته تا کنون. برای آنهایی که موهبت کمی داشتهاند، ما مدام دلسوزانه توصیه میکنیم که مهارتهایشان را افزایش دهند. متاسفانه در مورد بیشتر کارگران، تکنولوژی برای «خودکار» کردن کار آنها و گرفتن قدرتشان به کار رفته است. در محیطهای کار از تکنولوژی برای این منظور استفاده میشود؛ کم کردن قدرت انسانها، و کاهش وابستگی کارفرماها به آنها، یا با جایگزین کردن آنها، جا به جا کردن آنها یا تحت نظر گرفتنشان. بسیاری از پیشرفتهای تکنولوژی در خدمت این جا به جایی در قدرت هستند. و کارگران همین حالا احساس میکنند که بدون قدرت هستند، که واقعا این طور است. در ماه آوریل، کارگران کمدستمزد در سراسر آمریکا برای عدالت اقتصادی تظاهرات کردند تا دستمزد حداقل ۱۵ دلار در ساعت داشته باشند. افراد با تحصیلات دانشگاهی ممکن است فکر کنند مشکلات و مسائل این کارگران را ندارند که برای گرفتن کمی قدرت از کارفرمایان مبارزه میکنند؛ اما مشکل آنها هم همین است. مبارزه به زنجیره کارگران متخصص هم کشیده شده است.
خوشبینها اصرار دارند که ما قبلا هم در این نقطه بودهایم، در دوران انقلاب صنعتی، وقتی که ماشینها جایگزین کارگران شدند و همه ما نیاز به کمی تحصیلات بیشتر و مهارتهای بهتر داریم. اما این پاسخ کافی نیست. یک مثال تاریخی، وقایع آینده را تضمین نمیکند و ما نمیتوانیم در یک نبرد نابرابر پیروز شویم اگر تلاش کنیم تنها یک قدم جلوتر باشیم.
این موضوع تنها نمیتواند درباره تواناییهای ماشینها یا مهارتهای انسان باشد و به همین دلیل راه حل واقعی در هیچ کدام نهفته نیست. در مقابله با تهدید ماشینها، اولویت ما باید روشی باشد که آنها دادهها را استخراج میکنند تا قادر باشند با کارگران انسانی رقابت کنند.
تصور یک آینده جایگزین آسان است که در آن از قابلیتهای پیشرفته ماشینها برای قدرتبخشی به ما استفاده میشود، تا اینکه بر ما تسلط داشته باشند. در چنین آیندهای به طور بالقوه زمان بیشتر و آزادیها و منابع بیشتری برای سهیم شدن خواهد بود؛ تنها اگر ما روش خود را تغییر دهیم. لازم نیست که تکنولوژی را طرد یا سرزنش کنیم. مشکل این نیست که ما در مقابل ماشینها قرار داریم، بلکه مشکل بین خود ما به عنوان انسان است که چطور برای یکدیگر ارزش قائل هستیم.
منبع : نیویورک تایمز
* Informate: این اصطلاح به معنای تکنولوژی «آگاهیبخش» را شوشانا زابوف در تقابل با تکنولوژی «خودکار» وضع کرد.