skip to Main Content
درآمدی بر ادبیات گمانه‌زن؛ ژانر فراگیر
زیراسلایدر فرهنگ

درآمدی بر ادبیات گمانه‌زن؛ ژانر فراگیر

داستان گمانه‌زن چیست؟ در این باب اختلاف نظر وجود دارد و بسته به این‌که از چه کسی بپرسید، جواب‌های متفاوتی خواهید گرفت. ادبیات گمانه‌زن معمولا به عنوان اصطلاحی کلی برای اشاره به داستان‌های عامه‌پسند یا روایت‌هایی به کار می‌رود که در ژانر علمی‌تخیلی یا فانتزیِ خاصی قرار نمی‌گیرند. حتی گاهی به‌خاطر وسعتش آن را «ابر ژانر» می‌نامند.

داستان گمانه‌زن معمولا به عنوان اصطلاحی کلی برای داستان‌های عامه‌پسند یا روایت‌هایی استفاده می‌شود که در ژانر علمی‌تخیلی یا فانتزیِ به‌خصوصی قرار نمی‌گیرند. حتی گاهی به‌خاطر گستردگی‌اش آن را «سوپر ژانر» یا «ابر ژانر» خوانده‌اند. با این دسته‌بندی، ادبیات فاخرِ دارای عناصر فانتزی و همین‌طور داستان‌هایی با ژانر صرفا علمی‌تخیلی، فانتزی و وحشت هم می‌تواند زیر چتر ادبیات گمانه‌زن برود. البته این تمایز وجود دارد که همهٔ محصولات یک ژانر به‌خصوص ‌ــ‌ مثلا ژانر وحشت یا علمی‌تخیلی ‌ــ‌ گمانه‌زن نیستند.

معنای داستان گمانه‌زن همواره بین مولفانِ مشهور محل بحث بوده است. و برای پیچیده‌تر کردنِ این معما باید بگویم که تعاریف گذشته از ادبیات گمانه‌زن، امروز عوض شده است، و احتمالا در آینده هم عوض خواهد شد.
‌‌

تاریخچهٔ مختصر داستانِ گمانه‌ای

گرچه می‌توان گفت داستانِ گمانه‌زن از زمانی شروع شد که شعرا و مولفان شروع به خلق تصاویر ذهنی جدید و تحریر داستان‌های فرضیه‌پردازانهٔ خودشان کردند. یعنی که چیزی قدیمی‌ست. ولی بر اساس دانشنامگان آکسفورد، خودِ این واژه (یعنی speculative fiction) را رابرت هاین‌لاین مولف آمریکایی در ۱۹۴۱ ابداع کرد و در ۱۹۴۷ با نوشتن مقاله‌ای با عنوان «در باب نوشتن داستان گمانه‌زن»، این اصطلاح را بر سر زبان‌ها انداخت. هاین‌لاین این گونهٔ ادبی را یکی از زیرمجموعه‌های داستان علمی‌تخیلی تعریف می‌کند که عبارتست از:

«گونه‌ای از روایت که بیش از آن‌که درگیر علم یا تکنولوژی باشد، به واکنش‌های بشر در مواجهه با موقعیتی جدید که محصول علم یا تکنولوژی‌ست می‌پردازد، و بیشتر روی مسائل انسانی دست می‌گذارد تا مسئله تکنولوژیک».

ولی به مرور زمان، این تعریف محبوبیتش را از دست داد. نویسندگانی مثل مارگارت اتوود (مولف کانادایی) تعاریف جدید و اصلاح‌شده‌ای را پیشنهاد کردند، که در ادامه به برداشتِ اتوود از این نوع ادبیات خواهم پرداخت. اخیرا، این اصطلاح از قلمروی ادبیات هم خارج شده است. عده‌ای از این اصطلاح برای اشاره به رسانه‌ها یا دیگر فُرم‌های هنری هم استفاده کرده‌اند. به همین خاطر هم عده‌ای، داستانِ گمانه‌زن را اصطلاحی بسیار کلی و مبهم و بیهوده دانسته‌اند.

حالا که قدری به منشأ شکل‌گیری و رواج این ایده پرداختیم، نگاهی هم به برخی تعاریف امروزی آن بیندازیم.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌

تعاریف اخیر: چه چیزی ادبیات را گمانه‌ای می‌کند؟

ساده می‌کنیم. وبسایت دیکشنری دات‌کام (Dictionary.com) داستانِ گمانه‌زن را این‌گونه تعریف می‌کند: «ژانر ادبی بسیاری وسیعی که شامل هر گونه داستانی می‌شود که عناصر فراطبیعی، فانتزی یا آینده‌نگرانه را در خود داشته باشد».

علاوه‌بر این، بنیاد ادبیات گمانه‌ای این اصطلاح را «عنوانی همه‌شمول» توصیف می‌کند:

منظور از آن این بوده که طیف وسیعی از ادبیات فانتزی را زیر چتر خود بگیرد: از علمی‌تخیلیِ سخت گرفته تا فانتزی حماسی تا داستان اشباح تا ژانر وحشت تا افسانه‌ها و متونِ خارج از جریان [یعنی: اسلیپ‌استریم] تا رئالیسم جادویی تا افسانهٔ مدرن ‌ــ‌ و بقیه. با این همه تعاریف و ژانرهایی که نام برده شد، آدم ممکن است حسابی گیج شود. برای همین به نظرم بهترین کار این است که معنای خود اصطلاح «گمانه‌زنی» را کاوش کنیم. یعنی نظریه‌سازی کنیم. معمولا پرسش‌هایی مثل «اگر این‌طور می‌شد، چه؟» یا «اگر دنیا این‌طوری باشد، چه؟»، منشأ ادبیات گمانه‌زن هستند. و کدام ژانرها بهتر از علمی‌تخیلی، فانتزی، وحشت و امثال این‌ها،چنین سوالاتی را طرح می‌کنند؟
‌‌

نکات احتیاطی در باب داستان گمانه‌زن

ولی همان‌طور که در ابتدا گفتم، همهٔ داستان‌های علمی‌تخیلی و ژانر وحشت الزاما گمانه‌ای محسوب نمی‌شوند. مثلا کتاب‌هایی در ژانر وحشت منتشر می‌شود که هنوز در دنیای واقعی و بر اساس قواعد دنیای واقعی ما نوشته شده‌اند.

همچنین بخوانید:  چیستِ بدون پاسخ

برای بررسی این جنبه، باید از ایده‌های مارگارت اتوود و اورسولا لو گویین (مولف آمریکایی) کمک بگیریم.

مارگارت اتوود در کتاب خود «در دنیاهای دیگر» می‌نویسد که داستان علمی‌تخیلی و داستان گمانه‌ای تعاریفی سیال هستند. دنیاهای علمی‌تخیلی و داستان گمانه‌ای، چیزی‌ست که «وجود ندارد ولی وجودنداشتنِ آن‌ها، با وجودنداشتنِ رمان‌های واقع‌گرا فرق دارد». ضمنا اتوود آن دسته از داستان‌های علمی‌تخیلی که داستان گمانه‌ای قلمداد می‌شود را این‌گونه متمایز می‌کند: «ماجراهایی که از کتاب‌های ژول ورن نشأت می‌گیرند ‌ــ‌ با مضامینی مثل زیردریایی‌ها و بالون مسافری ‌ــ‌ یعنی چیزهایی که واقعا ممکن است اتفاق بیفتند ولی زمانی که مولفْ کتاب را می‌نوشته، کاملا اتفاق نیافته بودند».

اتوود آثارِ خودش را در این دسته قرار می‌دهد و همان‌طور که در آثاری چون «قصهٔ ندیمه» می‌توان دید، تعریفِ او از این لحاظ بی‌نهایت دقیق بوده است.

اتوود همین‌طور به صحبت‌های خودش با اورسولا لو گویین اشاره می‌کند. لو گویین گفته که داستانِ علمی‌تخیلیْ موقعی گمانه‌ای محسوب می‌شود که دربارهٔ چیزی باشد که واقعا امکان وقوع آن وجود دارد، ولی روایت‌هایی که تحت هیچ شرایطی امکان وقوع آن‌ها در دنیای ما نیست (یعنی کارهایی مثل «دریازمین» اثر لو گویین) در دستهٔ فانتزی قرار می‌گیرند.

از این لحاظ پس به نوعی داستانِ گمانه‌ای را بر اساس دنیایی که امروز می‌شناسیم و در آن زندگی می‌کنیم تعریف می‌کنیم. ماجرای این‌گونه داستان‌ها ‌ــ‌ فعلا ‌ــ‌ در دنیای امروز ما رخ نمی‌دهد.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

نمونه‌های معاصر داستان گمانه‌ای

با توجه به مطالب گفته‌شده، داستان گمانه‌زن به نظرم ترکیبی‌ست از سناریوهای اگر-و-شاید با قواعد دنیای واقعی. قبول دارم روایت‌هایی که مطلقا در دنیای ثانویه رخ می‌دهد (مثل «ارباب حلقه‌ها» اثر جان تالکین، و «زمین شکسته» اثر ان.کی جمیسین) کاملا در این دسته قرار نمی‌گیرند. ولی اگر قدری از لو گویین فاصله بگیریم، همین‌طور کتاب‌ها و داستان‌های کوتاهی درباره دنیای واقعی وجود دارد که ریشه در واقعیت دارند یا دورهٔ احتمالی از دنیای ما را نمایش می‌دهند ولی عناصر کاملا فانتزی دارند یا این‌که کاملا در ژانر فانتزی قرار می‌گیرند. این‌ها به نظر من جزو ادبیات گمانه‌ای هستند. با درنظرداشت این‌ها، و با توجه به همهٔ موارد گفته‌شده، این‌جا فهرستی کوچک (یک نقطهٔ شروع) از کتاب‌های ادبیات گمانه‌زن را ارائه می‌کنم.

«قصه‌های زندگی تو و دیگران»؛ تد چیانگ
حتی داستان‌هایی که در گذشته‌ای خیالی یا دنیایی دیگر رخ می‌دهند، مثل «برج بابل»، هم می‌تواند از مرزهای ادبیات گمانه‌زن خارج شود ولی کماکان در این ژانر باقی بماند. دلیلش این است که چیانگ با چنان لحن قدرتمندی می‌نویسد و دنیاهای خود را چنان استادانه خلق می‌کند که آدم واقعا می‌تواند امکان وجود آن‌ها را بپذیرد. بهترین نمونهٔ این را می‌توان در «قصهٔ زندگی تو» یافت. داستان کوتاهی که فیلم «ورود» بر اساس آن ساخته شده، و صادقانه باید گفت که این روایت از اولین تماس فرازمینی چنان واقعی به نظر می‌رسد که انگار همین فردا هم می‌تواند اتفاق بیفتد.

«ساعت‌های سرخ»؛ لنی زوماس
این یکی دقیقا در تعریف اتوود جا می‌شود. «ساعت های سرخ» آینده‌ای ترسناک را تصویر می‌کند که ممکن است به دنیای واقعی ما بدل شود. داستانْ پنج زن را دنبال می‌کند و در آمریکایی اتفاق می‌افتد که همه‌جا سقط جنین غیرقانونی است، و لقاح مصنوعی ممنوع شده، و متمم جدیدی به قانون اساسی اضافه شده که امتیازات و حقوق خاصی را به جنین‌ها می‌دهد. این داستان را «قصهٔ ندیمه»ی نسل ما خوانده‌اند، که می‌پرسد: زن برای چیست؟

همچنین بخوانید:  فهم بیماری همه‌گیر با فوكو؟

«رد صاعقه»؛ ربکا رووان‌هورس
این اولین کتابِ یک سری است که داستانش در دوران پس از ویرانیِ اقلیمی رخ می‌دهد. در اثر بالا آمدنِ سطح آب‌ها، بیشتر جمعیت غرق شده‌اند و خدایان و هیولاهای افسانه‌ای در میان ما زندگی می‌کنند. مخلوطی‌ست از یک محیط ویران‌شهری ‌ــ‌ که واقعا ممکن است رخ دهد ‌ــ‌ با عناصری از فانتزیِ شهری. ماجرا مربوط می‌شود به شخصیتی به اسم مگی هاسکی که شکارچی هیولا و اهل منطقهٔ دینه‌تا در آمریکاست. هاسکی یک قاتلِ فراطبیعیِ بالفطره است و برای تحقیق درباره ناپدیدشدن دخترکی اعزام می‌شود. آن‌جا او هیولایی را پیدا می‌کند که از هر آن‌چه تا به حال تصور می‌شد خطرناک‌تر و ترسناک‌تر است.

«ایستگاه یازده»؛ امیلی جان مندل
کتاب دیگری دربارهٔ آیندهٔ احتمالی: دنیایی که آنفلوانزا بیشترِ جمعیت جهان را از بین برده است. این یکی از محبوب‌ترین کتاب‌های من است. شخصیت‌ها و ادوار زمانیِ متعددی را دنبال می‌کند، از جمله گروهی بازیگر که از توقفگاهی به توقفگاه دیگر در منطقهٔ دریاچه‌های کبیر سفر می‌کنند و برای بازماندگان حیات در این ویران‌شهرِ خطرناکْ نمایش‌های شکسپیر اجرا می‌کنند. داستان درباره کسانی‌ست که به خاطر هنر و انسانیت جان خود را به خطر اندازند ‌ــ‌ و گاهی آن را می‌بازند.

«هزاران در به روی ژانویه»؛ الیکس هارو
این یکی در چارچوب گمانه‌زن قرار می‌گیرد، چون فانتزی تاریخی است (داستان تاریخی معمولا گمانه‌ای محسوب نمی‌شود چون گذشته قبلا اتفاق افتاده و ما می‌دانیم چه چیز واقعی‌ست و چه چیز نیست). من این یکی را به دلایل شخصی آوردم چون بعد از خواندنش، واقعا دوست دارم ممکن باشد، و عناصر فانتزیِ آن هم در دنیای واقعی ما ریشه دارند. ماجرا در سال‌های ۱۹۰۰ رخ می‌دهد؛ شخصیت داستان، ژانویه اسکالر، کشف می‌کند که درهایی جادویی به دنیاهای دیگر وجود دارد و گروهی سعی دارند این درها را ببندند. جادویی عالی و زیبا در آن‌هاست ولی در دنیای ما قدری نامحسوس‌اند و به‌راحتی ممکن است ازچشم ما پنهان شوند. شاید ما قبلا در خیابان یا پارک از کنارِ این درها رد شده‌ایم ولی از وجود آن‌ها بی‌خبر بودیم.
‌‌
به گمانه‌زنی اجازهٔ بروز بدهیم

با این تفاصیل شاید حالا دسته‌بندی کتاب‌ها در ادبیات گمانه‌زن در ذهن شما قدری فرق کند. حتی مولفانِ این کتاب‌ها هم ممکن است اختلاف نظر داشته باشند. سعی کنید آزادانه دربارهٔ تفاسیرتان و نمونه‌های آن صحبت کنید. ضمنا حتما سعی کنید قلمروهای دیگری مثلا رئالیسم جادویی را مطالعه کنید.

واقعیت این است که ادبیات گمانه‌زن مفهومی نامعیّن است؛ یک «ژانر فراگیر» است. برای همین من این‌قدر آن را دوست دارم. من عاشق کتاب‌هایی هستم که گرچه دنیای واقعی را دنبال می‌کنند ولی مرزهای واقعیت را جابه‌جا می‌کنند. کتاب‌هایی که زیر پوستِ واقعیت‌های ما می‌روند و آن‌چه ممکن است یا ممکن بود رخ دهد را کاوش می‌کنند. شاید واقعا درگاه‌هایی به جهان‌های دیگر وجود داشته باشد که در دنیای ما پنهان شده‌اند، یا شاید همین فردا اولین تماس فرازمینیِ خودمان را تجربه کنیم.

ثمرهٔ این گمانه‌زنی، مکاشفه و حیرت و زیبایی‌ست.

منبع: Book Riot

0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗