skip to Main Content
اعتصاب علیه بساط تحقیر و بردگی
اقتصاد زیراسلایدر سیاست

روایت یک کارگر پیمانی شاغل در عسلویه

اعتصاب علیه بساط تحقیر و بردگی

کارگران چندین شرکت پیمانکاری در مراکز نفتی ایران از جمله عسلویه، کنگان، اصفهان و ماهشهر اعتصاب کرده‌اند. این جمعیت اعتصاب‌کننده کمپینی با عنوان «کمپین بیست-ده» تشکیل داده و خواستار افزایش دستمزدها، کاهش روز‌های کاری از ۲۴ روز به ۲۰ روز، پرداخت به موقع دستمزد‌ها از سوی پیمانکاران، لغو پیمانکاری‌ها، رسیدگی به وضعیت خوابگاه‌ها و سرویس‌های حمل و نقل، رعایت بهداشت و ایمنی کار، بهبود کیفیت غذای کارگران و دیگر مطالبات خود شدند. در ادامه روایت اول شخص یکی از این کارگران اعتصابی شاغل در عسلویه از شرایط کاری و زندگی در آنجا را می‌خوانیم.

در اولین روز من و تعداد دیگری از کارگران که مثل من از شهرهای مختلف از طرف شرکت پیمانکاری در عسلویه پذیرفته شده بودند دم در حراست پتروشیمی به انتظار نشسته بودیم. فردی از طرف شرکت با برگه‌هایی به سمت ما آمد و گفت باید گواهی پزشکی و … را بیاورید و این برگه‌ها را پر کنید. خلاصه با کلی تشریفات اداری با سمت کارگر ساده در مقابل چهار میلیون و پانصد هزار و با احتساب اضافه کاری که در روز جمعا به ۱۳ ساعت کار می‌رسد وارد شرکت و محل کار شدیم.

از اولین روز ورود و تا روز اعتصاب تمام لحظات حضور ما کارگران در این اردوگاه کار اجباری سراپا تحقیر و توامان با کار طاقت‌فرسا بوده است. تا جایی که گاهی زیر این فشار طاقتمان طاق می‌شد. تنها به خاطر همسرم و فرزندم که باید تامین‌شان کنم این تحقیر شدن‌ها و فشارهای سنگین کار زیر آفتاب سوزان و جهنمی را تحمل می‌کردم.

متاسفانه حتی اینکه گوشه‌ای از آنچه واقعا در عسلویه می‌گذرد را برایتان به تصویر بکشم از عهده من خارج است. نه قدرت قلمی به این درجه در من هست و نه توان به تصویر کشیدن همه ابعاد این جهنم. اما تلاش کردم این مختصر را بنویسم تا بلکه بیان گوشه کوچکی از اعتراض ما کارگران اعتصابی باشد.

اینجا یک اردوگاه به تمام معنا اجباری کاری است که بر اساس قوانین ویژه اقتصادی یعنی بی‌قانونی مطلق و بازگذاشته شدن دست پیمانکاران برای کشیدن تسمه از گرده کارگر مدیریت می‌شود و سودهای هنگفتی نصیب آنها می‌کند. وضعیت بشدت وخیم کمپ‌ها یک مثال بارز ادعای من است. کمپ‌هایی بشدت غیرانسانی که زبان من از تصویر ابعاد جهنمی که برای ما ساخته‌اند حقیقتا قاصر است.

در یک اتاق ممکن است ده نفر زندگی کنیم. اتاق‌ها انقدر کوچک هستند که شب را همه باید کتابی کنار هم بر روی زمین بخوابیم. در این اتاق‌های کوچک و تاریک که حتی روز هم باید در آنها چراغ روشن کرد، جا برای گذاشتن و نگهداری وسایل خود نداریم و باید یا به دیوار آویزانشان کنیم و یا آنها را در گوشه و کنار جایی بدهیم. ما روی چنین ثروتی کار می‌کنیم و تولیدکنندگان حقیقی‌اش هستیم اما حتی تعداد سرویس‌های حمام و دستشویی نیز کافی نیست و برای رفتن به حمام و دستشویی مجبوریم در صف‌های طولانی انتظار بکشیم و به همکاران و هم اتاقی‌هایمان بد و بیراه بگوییم که زود باش.

نشستن بر روی موکت زمختی که بر زمین اتاق انداخته‌شده آزاردهنده است. خطر ابتلا به بیماری کرونا هم در چنین ازدحامی همواره ما را تهدید می‌کند.

ما کارگران هرروز برای گرفتن غذا ناچاریم در صف‌های طولانی بایستیم، آن هم برای غذایی با کیفیتی پایین که واقعا ارزش ایستادن در صف را ندارد و بعد از ساعاتات طولانی کاری فشرده و سنگین و زیر گرمای سوزان تابستان. همزمان گرسنه و خسته به چشم خود می‌بینیم که غذایی کامل و با کیفیت همراه با سالاد و دسر برای کارمندان رسمی برده می‌شود. و این صحنه‌ای خردکننده و تحقیرآمیز است که هر روز از جلوی چشم‌مان می‌گذرد و برای من کارگری که به دلیل وضع بد غذایی و حتی ناکافی‌بودن غذا از گرسنگی مزمن رنج می‌برم، زجرآور است.

همچنین بخوانید:  چرا ۱۰۰ کارگر پروژه‌ای پتروشیمی گچساران اخراج شدند؟

در فاصله وقت نهار باید بگردیم و برای در امان نگهداشتن خودمان از آفتاب سوزان زمینی در پشت سنگ و لوله‌ها گیر بیاوریم و لحظه‌ای استراحت کنیم.

من و همه کارگران پروژه‌ای این وضعیت را داریم و همه ما در این درد و معضل همدردیم.

برای کارگران پیمانی پروژه‌ای ساعت کار معنا ندارد. پیمانکار هر وقت برای پیشبرد پروژه‌اش نیاز داشته باشد می‌تواند کارگران را خبر کند و از آنها بخواهد که کار کنند و اضافه‌کاری هم اجباری است. خیلی اوقات بعد از ساعت شش عصر که کار سنگینی کرده‌ایم و هلاکیم یکباره سر و کله پیمانکار پیدا می‌شود و می‌خواهد ساعاتی اضافه‌کار کنیم چون پروژه‌اش عقب افتاده و باید سفارشی را که گرفته است سر موعد تحویل دهد. بدین‌ترتیب یک کارگر مجبور است در هوای طاقت‌فرسای گرم تابستانی و بعضا بالای ۵٠ درجه و بشدت آلوده،  ١٢ تا حتی ١۶ ساعت در روز کار سنگین کند. این یکی دیگر از مزایای قانون جنگل مناطق ویژه اقتصادی است که در جایی مثل عسلویه حتی همان حداقل‌های قانون کار هم که در نتیجه مبارزات کارگران بدست آمده، اجرا نمی‌شود.

به علاوه، در عسلویه و مراکز دیگری که تحت قوانین ویژه اقتصادی هستند، اخراج حق پیمانکار است. پروژه که تمام شد کار من کارگر هم تمام است و بخاطر اینکه بتوانم زندگی‌ام را تامین کنم زیر فشار ناچارم به هر نوع قراردادی تن دهم.

من امروز علیه کل این بردگی و وحشی‌گری در اعتصابم.

یک خواست من برچیده شدن دست پیمانکاران ظالم است. و خواست دیگرم لغو قوانین وحشیانه مناطق ویژه اقتصادی. من با اعتصاب می‌خواهم بگویم که خودم صاحب اختیارم و حاضر به کار در ازای حد معینی از مزد نیستم. من بیست روز کار و ده روز مرخصی می‌خواهم تا شانس بودن در کنار خانواده‌ام را داشته باشم. قراردادم باید دائمی شود که وحشت اخراج و از دست دادن خانه و سرپناهم اعصابم را هر روز خرد نکند. و کمپ‌ها و محیط زندگی‌ام انسانی باشد. من علیه این همه تحقیر و بی‌حقوقی صدایم بلند شده و امروز این حرف، حرف همه‌ی کارگران اعتصابی نفت است.

This Post Has 0 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗