رخت سیاه بر تن زاگرس
زاگرس میسوزد و از دود آتشی که برمیخیزد چشم فعالان محیط زیست تر شده است. فعالانی که سالهاست و سالهاست از جان میگذرند، از مال میگذرند، از رفاه میگذرند و میخواهند این سرزمین باقی بماند، زاگرس بماند و آن را به نسل بعدی برای حفاظت واگذار کنند.
سوختن زاگرس و بلوطهایش ماجرای یک سال و دو سال اخیر نیست که بگوییم فرصت برای مدیریت و برنامهریزی کم بوده. سالهاست مسئولان با معضل حریق در این مناطق مواجهند، سالهاست دانشجویان با موضوع مدلسازی حریق در زاگرس از پایاننامههایشان دفاع میکنند، سالهاست داوطلبان و انجمنهای محیط زیستی از کمبود امکانات میگویند و خبرنگاران دراینباره مینویسند و سالهاست که مسئولان وعده میدهند سال بعد اوضاع بهتر میشود.
صالح سروستانی، کوهنورد و فعال محیط زیست خوزستانی از این همه وعده خسته است، از اینکه برای ۳۰۰ هزار تومان خرید آذوقه تیم اطفای حریق مدتها صبر کند تا بالاخره یک کارشناس حیاتوحش این مبلغ را برایش بفرستد و او بتواند به مغازهدار بدهد. او خسته است از اینکه با داشتن سه فرزند جانش را کف دست بگذارد و به منطقه حریق برود و بعد شرمنده این باشد که نمیتواند یک کفش ساده به همراهانش دهد. او بارها در حلقه آتش گیر افتاده و بهایش را هم داده است، سال گذشته زمانی که صالح سروستانی با چند نفر از اعضای باشگاه کوهنوردی کیان قلعهتل در میان آتش گیر افتادند، ناچار شدند از ارتفاعی سه، چهار متری پایین بپرند، محاسباتشان چندان درست از کار درنیامد و صاف نبودن سطح محل فرود باعث در رفتگی قوزک پایش شد و ۱۲ کیلومتر پیادهروی با پای در رفته نقصی دائمی در پایش ایجاد کرد که همچنان با مصائب آن دست و پنجه نرم میکند. خودش میگوید که «با همین نقص باز کار انجام میدهم اما زاگرس و بلوطها تنها برای من نیست، این عرصهها میراث همه ماست و باید از آن حفاظت کنیم و برای این کار هم نیازمند تجهیزاتیم».
باشگاه کوهنوردی کیان قلعهتل به گفته سروستانی تنها باشگاهی است که برنامه صعودهای تابستانهاش را سالهاست تعطیل کرده مبادا جنوب زاگرس دچار حریق شود و اعضای این باشگاه حاضر نباشند. او در مقابل گلهمند است از مسئولانی که با ماشین اداره تفریحات آخر هفتهشان را با خانواده میروند و وقتی از آنها میخواهند از همین ماشین برای بردن تجهیزات اطفای حریق در همان منطقه استفاده کنند میگویند نمیشود و ماشین در این جاده قابلیت تردد ندارد. صالح سروستانی و سایر اعضای باشگاه در کنار انجمنهای محیط زیستی و روستاییانی که در حاشیه زاگرس ساکن هستند با کمترین امکانات و با جانی در دست برای اطفای حریق میروند، آنها از طریق شبکههای اجتماعی فراخوان میدهند و معمولا هم تا افراد جمع شوند حریق گسترش پیدا کرده است.
آنجا مرگ جولان میدهد
شش نفر از این گروه همیشه پای کار هستند. شش نفری که به گفته او در هر حریق به سرعت وارد عمل شده و در عرصهای حاضر میشوند که هر قدمش، یک گام نزدیک شدن به مرگ است. آنها ناچارند در زاگرس با باد و ارتفاع و صخره و حریق همزمان بجنگند. سروستانی با صدایی از سر استیصال میگوید آنجا مرگ جولان میدهد، داوطلبان خودشان را به خدا میسپارند و بی هیچ هراسی پیش میروند تا بلوطها را نجات دهند. او میگوید در هر آتشسوزی ناچار میشوند سه چهار روز در عرصه بمانند و در این زمان ارگانی نیست که حتی هزینههای آذوقهشان را تقبل کند. آنها با این درصد فداکاری برای یک کفش ۳۰۰ هزار تومانی برای یک روستایی ناچار میشوند سر خم کنند. همین او را آزار میدهد که خوزستان میسوزد، خوزستان خشک میشود، همان خوزستانی که شریان حیاتی ایران است و آن وقت آنها باید لنگ یک جفت کفش و کوله ۳۰۰ هزار تومانی باشند که پیدا نمیشود، لنگ هزینه آژانس داوطلبی که میخواهد خود را به عرصه برساند و موارد هزینهای به همین اندازه محدود و ناچیز که در مقابل هزینههایی که جاهای دیگر میشود اصلا به چشم هم نمیآید.
روایت عدنان از آتش
زاگرس را که بالا برویم و به پاوه برسیم، باز چالش همان است که ذکر آن رفت، عدنان قادریان که چند روز پیش تا بامداد به همراه ۴۰ نفر از اعضای ژیوای پاوه مشغول اطفای حریق بوده از کمبود امکانات شکایت دارد. در این آتشسوزی ۲۰۰ هکتار دیگر از زاگرس سوخت در حالی که محل حریق با سد داریان که یکی از سدهای بزرگ ایران است دو کیلومتر هم فاصله نداشت. قادریان و همراهانشان درخواست هلیکوپتر اطفای حریق کردند و این خواسته ناکام ماند، به گفته او هلیکوپتر هلالاحمر چند چرخ زد تا بار خاموش کردن آتش بار دیگر به دوش محلیها، انجمنها و منابع طبیعی و محیط زیست بیفتد.
در شمال زاگرس هم مانند سروستانی و دوستانش در جنوب همه از جان مایه گذاشتند تا آتش آرام گیرد. هنوز اعلام نشده حیاتوحش چه آسیبی از این حریقها دیدهاند، هنوز مشخص نیست منطقهای صعبالعبور که نه به روستایی نزدیک است و نه به مرز و نه مسیر تردد عشایر است چرا آتش گرفته، آنچه معلوم است بلوطهای سوخته زاگرس است و آنچنان که قادریان و سروستانی بر آن تاکید دارند، فقدان اراده لازم برای حفاظت از زاگرس و زیستمندانش.
شعلههای آتش گچساران بلند است
باز هم همین روزها خبر دیگری از آتشسوزی در زاگرس. این بار در گچساران و جنگلها و مراتع ارتفاعات منطقه نارک. حریق ساعت ۱۱ شب پنجشنبه هفدهم تیر شروع شد و بخش بزرگی از جنگلهای بلوط و زالزالک را در این منطقه طعمه خود کرد. علت آتشسوزی نامشخص و ۸۰ نفر برای مهار آتشسوزی وارد منطقه شدند با این حال پس از هفت روز همچنان حریق از میان بلوطها و زالزالکها قربانی میگرفت. در گچساران علاوه بر منطقه نارک، ۴۰۰ هکتار از منطقه حفاظتشده دیل هم در آتش سوخته است. در این اوضاع که زاگرس تکه تکه سیاه و از آن دود بلند میشد مشهدی حسین حاجیحسنی از دامداران منطقه هلن در بخش میانکوه چهارمحال و بختیاری به کمک نیروی امدادی رفت تا بتواند آتش را مهار کند، او البته به خانه بازنگشت تا به فهرست کسانی اضافه شود که برای نجات سوختند و آتش گرفتند.
آتش همچنان در زاگرس ادامه دارد، همچنان ارزشمندترین عرصههای ما قربانی میشوند، در حالی که جامعه محیط زیست بین عزاداری خبرنگاران کشته شده محیط زیست در حادثه واژگونی اتوبوس در نقده، همدردی با خانواده قربانیان و خبرنگاران باقی جان به در برده از این حادثه، نگرانی برای فعالان محیط زیست بازداشتی در دوران شیوع موج پنجم کرونا و سویه دلتا، تلاش برای نجات زاگرس، نگرانی برای بحران خشکسالی و کمآبی در هورالعظیم هروله میکند. زاگرس میسوزد و از دود آتشی که برمیخیزد چشم فعالان محیط زیست تر شده است. فعالانی که سالهاست و سالهاست از جان میگذرند، از مال میگذرند، از رفاه میگذرند و میخواهند این سرزمین باقی بماند، زاگرس بماند و آن را به نسل بعدی برای حفاظت واگذار کنند.