skip to Main Content
آرزو داریم معلم شویم
جامعه زیراسلایدر

گفت‌وگو با بازماندگان اتوبوس سرباز معلم‌ها دو هفته پس از واقعه

آرزو داریم معلم شویم

اتوبوس سرباز معلم‌های سیستان‌وبلوچستان دو هفته پیش واژگون شد؛ دو هفته‌ای که برای بازماندگان به اندازه یک قرن گذشته و زندگی 33 خانواده را درگیر کرده است. سوگل دانائی دو هفته بعد از این واقعه به سراغ بازمانده ها رفته و گزارشی درباره اتوبوس مرگی نوشته که صدایش چندان جایی شنیده نشد.

راشد به کلاس درس نمی‌رسد. مثل طیب که نیمکت‌های مدرسه، اول مهر از او تصویری نمی‌سازند. گچ میان دست‌های عبدالرحمن نمی‌چرخد و او هیچ‌وقت روی تخته سیاه «زنگ اول» را نمی‌نویسد. معلوم نیست که سالم بعد از عمل جراحی‌هایی که داشته، بتواند روی دو پایش بایستد یا نه. مشخص نیست عبدالمطلب از آی سی یو که بیرون بیاید، بچه‌های روستا او را آقا معلم صدا می‌زنند. کسی نمی‌داند، پرویز که بخیه‌ها به بالای لب و چانه‌اش هم رسیدند، چگونه باید از اعداد بگوید، شاید اصلا جمع و تفریق را با بخیه‌های پرشمار تنش آموزش دهد. مسئولان از جواد با کمری که انگار حد خورده و پر از خطوط قرمز است، خبر تازه‌ای ندارند. از علیرضا هم، علیرضایی که از حافظه کوتاه‌مدتش تنها قسمت‌های اندک و چندپاره‌ای باقی‌مانده و تنها وقتی عمیق می‌شود، یادش می‌آید که اینها را یک ولوو قدیمی مرتکب شده، یک ولوو قدیمی که ترمز نداشت. اتوبوس در جاده‌های منحنی‌وار دهشیر، چپ کرد، راشد، عبدالرحمن و طیب را کشت و سی نفر را مجروح کرد. همه ۳۳ سرباز معلمی که قرار بود، بخش کوچکی از کمبود ۱۰ هزار و ۲۴۸ نفر نیروی انسانی در استان سیستان و بلوچستان را جبران کنند.

بهنام هر شب از خواب می‌پرد و دو تیر سال ۱۴۰۰ را در ذهنش مرور می‌کند. سی و سه نفر انگار که در ته چاهی عمیق گرفتار شده بودند، دست و پایشان به جایی بند نبود. گرگ و میش سپیده‌دم به جای کمتر شدن بیشتر می‌شد و سی و سه نفر هرچه مردمک چشمشان را می‌چرخاندند به نور نمی‌رسیدند، میان دهانه و عمق چاه معلق بودند که زمان متوقف شد. درست همان زمانی که اتوبوس به تریلی برخورد کرد و برای همیشه از حرکت ایستاد.
اتوبوس ولوو سرباز معلم‌ها روز چهارشنبه دوازده ظهر با یک سروان سپاه از زاهدان به سمت آباده حرکت کرد. بچه‌ها امریه سپاه گرفته بودند و قرار بود در روستاهای سیستان‌وبلوچستان درسی که در دانشگاه خوانده بودند را آموزش دهند. یکی ریاضی خوانده بود، دیگری ادبیات. تعداد زیادی لیسانس آموزش ابتدایی داشتند. «می‌خواستیم آرزوی خانواده‌هایمان را برآورده کنیم، مادران و پدران اینجا آرزو دارند، بچه‌هایشان بزرگ که شدند، معلم شوند.» محمد یکی از سرنشینان اتوبوسی که ساعت شش صبح دو تیرماه اول میدان را ندید، واژگون شد و بعد بی‌توجه به تریلی ۱۸ چرخ برخورد کرد و در نهایت از حرکت ایستاد. محمد که در این دو هفته پایش را روی زمین نگذاشته، لگنش ترک برداشته و درد به مغز استخوانش رسیده است. او از فنوج، امریه گرفته بود تا آرزوی مادر کشاورزش را برآورده کند. «معلم‌ها اینجا تعدادشان کم است، هم تعدادشان کم است، هم معلم بومی نداریم.» عثمان سرباز دیگری است که انگار درد بدنش را چند تکه کرده است، او که رویای آموزش دارد، آموزگاری را با درس دادن به جای دوستانش تمرین می‌کرده، سرباز شده تا راه برای معلم شدنش سهل شود. راه برای پرکردن کمبود نیروی انسانی که چندین سال است، گریبان استان سیستان‌وبلوچستان را گرفته است. کمبودی که دی ماه سال ۹۶ بیش از پیش عیان شد. زمانی که محمد بطحایی، وزیر سابق آموزش‌و‌پرورش در نشستی با مسئولان آموزش‌و‌پرورش استان سیستان‌وبلوچستان خودش را در برابر دانش آموزان این استان شرمسار دانست و گفت دو استان آذربایجان غربی و سیستان‌وبلوچستان جزو محروم‌ترین استان‌ها در حوزه آموزشند: «فاصله شاخص‌های سیستان‌وبلوچستان با آذربایجان غربی بسیار زیاد است و اگر بتوانیم وضعیت آموزش‌و‌پرورش سیستان‌وبلوچستان را به آذربایجان غربی برسانیم، شاهکار کرده‌ایم.» آرزوی پدران و مادران سیستان‌وبلوچستانی در سال‌های اخیر آنطور که باید برآورده نشد و شاهکاری که وزیر وقت گفته بود، خلق نشد. سال ۹۶ مدیرکل آموزش‌و‌پرورش وقت استان گفته بود، به ازای هر ۱۸ دانش آموز در استان یک معلم وجود دارد. علیرضا نخعی در گفت‌وگویی که با خبرگزاری مهر داشت، کمبود ۱۲ هزار و ۶۰۰ معلم در استان را تایید کرده بود اما در عین حال گفته بود که حدود ۲ هزار و ۹۶۰ نیروی خرید خدماتی و ۸۰۰ سرباز معلم برای کاهش این کمبود جذب شدند. آمارها اما ثابت نمی‌مانند، در دوره مدیران مختلف بالا و پایین می‌شوند، چنانچه باقری، سرپرست اداره آموزش‌وپرورش استان، اردیبهشت سال ۹۸ گفته بود، سیستان‌وبلوچستان به ۹ هزار معلم جدید نیاز دارد: «البته به تازگی ۴ هزار معلم خرید خدمت، هزار و ۹۰۰ سرباز معلم و ۱۲۵ معلم حق التدریسی آزاد در مدارس استان مشغول به تدریس شدند.» آمار کمبود نیروی انسانی بعد از حضور حمیدرضا رخشانی در شهریور سال ۹۸ تغییر کرد و بیشتر شد. او در اولین نشست خبری خودش اعلام کرد، مهم‌ترین مشکل سیستان‌وبلوچستان کمبود نیروی انسانی است: «استان در حال حاضر با کمبود حدود ۱۵ هزار معلم روبه‌رو است.» او همچنین گفته بود که در همان سال حدود ۳ هزار و ۵۸۲ نفر به صورت حق التدریسی، استخدام سال گذشته و سرباز معلم در استان جذب شدند. ۱۱ آبان، سال ۹۹ آمارهای مدیرکل آموزش‌و‌پرورش استان تغییر کرد، او در نشست شورای آموزش‌و‌پرورش استان از تخصیص مطلوب نیروی انسانی در دو سال قبل خبر داد و اعلام کرد که استان حدود ۱۰ هزار نفر کمبود معلم دارد.
فراخوانی برای ۳۳ نفر
مدیرکل اما ۱۲ اردیبهشت امسال، درست یک ماه بعد از زمانی که فراخوان اعلام نیاز سرباز معلم‌ها در سایت آموزش‌و‌پرورش استان منتشر شد، اعلام کرد که نیروی انسانی موجود آموزش‌و‌پرورش در سال تحصیلی جاری ۳۱ هزار و ۳۳۰ نفر است که ۱۰ هزار و ۲۴۸ نفر کمبود داریم. او گفته بود: «در سه سال اخیر بیش‌از ۲۰ هزار نفر مجوز جذب نیرو از طریق استخدام آزاد ماده ۲۸، خرید خدمات، حق التدریس، سرباز معلمان و دانشگاه فرهنگیان برای این استان تخصیص داده شد که بی‌سابقه بوده است.» با این حال فروردین همان سال بازهم فراخوان جذب سرباز معلم منتشر شد و فرامرز اهل سیب سوران بود و موسی اهل مهرستان، خلیل و رضا هم اهل نیکشهر به آن لبیک گفته بودند، اهالی شهرهای پهناورترین استان ایران که یا به بهانه کمبود کلاس درس و مدرسه سر زبان می‌افتند یا به بهانه کمبود نیروی انسانی در مدارس. شمار معلمان شاغل در سیستان‌وبلوچستان به چند دلیل مشخص کمتر از بسیاری استان‌ها است. رضا امیدی، عضو هیات مدیره انجمن جامعه‌شناسی ایران و استادیار دانشکده علوم اجتماعی وضعیت این استان را شرح می‌دهد: «حدود ۷۱ تا ۷۲ درصد از پرسنل آموزش و پرورش معلم‌اند. در این میان حدود ۱۷ هزار نفر از این پرسنل سرباز معلم‌اند که اتفاقا بیشترین تعداد از آن‌ها در سیستان و بلوچستان‌اند. در تمام کشور حدود ۳ درصد از معلمین از جمعیت سرباز معلم‌ها هستند، درحالی‌که این آمار در سیستان و بلوچستان حدود ۹ تا ۱۰ درصد از تعداد کل معلمین است.» امیدی که در مقام پژوهشگر عدالت آموزشی در این حوزه مطالعات فراوانی دارد؛ در گفت‌وگو با «پیام ما» درباره علل استفاده از تعداد قابل توجهی سرباز معلم در استان سیستان‌وبلوچستان می‌گوید: «به علت محرومیت شدید، نیروهای متقاضی کار در این استان کم‌اند، همچنین به علت همین محرومیت‌ها تربیت نیروی انسانی در این استان با چالش مواجه است. به نوعی از دانشگاه‌های سیستان‌وبلوچستان هم نیروی باکیفیت بیرون نمی‌آید که بتواند کفاف نیروی آموزش را بدهد. همچنین یک بهانه سومی هم در آن مناطق وجود دارد، می‌گویند جمعیت در آن مناطق بسیار پراکنده است. مثلا می‌گویند در روستاها ۴ تا ۵ نفر دانش‌آموز وجود دارد و به همین دلیل اصلا به صرفه نیست که در آن مناطق مدرسه ایجاد کنید و معلم استخدام کنید، در این مناطق عمدتا از نیروهای خرید خدماتی و… استفاده می‌شود. اینکه می‌گوییم بهانه زیرا این مساله فقط در سیستان‌وبلوچستان و مناطق کم تراکم نیست، اتفاقا در هر استانی که بروید، درصدی از نیروها سرباز معلم و خرید خدماتی هستند.» به گفته امیدی طی سال‌های اخیر مناطقی از کشور مناطق فراموش شدند و با انواع کمبودهای زیرساختی روبه‌رو شدند: «همانگونه که اکنون گفته می‌شود که ۹۰ درصد مردم به آب آشامیدنی دسترسی دارند، اما در استانی مانند سیستان‌وبلوچستان این نسبت به ۴۵ تا ۵۰ درصد می‌رسد، یعنی نیمی از میانگین کشوری».
نیروهایی که دولت نمی‌خواهد
یونس و یاسین در همین استان فراموش شده، فراخوان جذب سرباز معلم را که دیدند، دست به کار ثبت نام شدند. قرار بود بعد از دوران آموزشی یک ماه و نیمه که ۴ تیرماه شروع می‌شد، از اول مهر همین امسال در روستاهای میرجاوه و سیب سوران و سراوان و فنوج، الفبا آموزش دهند. حالا یونس پهلویش پاره شده و یاسین نمی‌تواند گردنش را تکان دهد. حسینعلی هم مثل یونس و یاسین آسیب زیادی دیده، سرش از یک طرف ۲۳ بخیه برداشته از یک سمت ۱۹ تا. بخیه‌ها راه به صورتش هم پیدا کردند: «در شرف ازدواج بودم، فکر می‌کنم دختره دیگر با این صورت من را قبول نکند.» می‌خندد و می‌گوید از وقتی مرخص شده، کمرش مثل شاخه‌ای که خم شده باشد، هرچه بندش بزنی، صاف نمی‌شود. مثل دست‌های امید که بخیه‌ها مثل نقل و نبات روی آن پخش پلا شدند. ۳۰ نفر حالا مثل بوکس‌بازانی که گوشه رینگ افتاده باشند، هر لحظه مشت خبر تازه‌ای روانه‌شان می‌شود، یکبار به آن‌ها می‌گویند باید برای ادامه سربازی و دوران آموزشی خودشان را معرفی کنند و یکبار دیگر می‌گویند آن‌ها مثل جانبازانی هستند که بعد از گذران دوره دو ساله سرباز معلمی شاید امکان معلم شدن‌شان فراهم شود. آرزوی معلم شدن مثل نطفه کودکی کنار سیستان‌وبلوچستانی‌ها رشد کرده و حالا که کودک بالغی شده، به دوردست‌ها سفر کرده است. باوجود کمبود نیروی انسانی چند هزار نفره، امکان جذب معلم نیست. علت مشخص است؛کوچک شدن دولت. امیدی می‌گوید برای حل کردن بنیادین مساله کمبود معلم یک راه‌حل مشخص وجود دارد: «دولت باید منابع کافی برای حوزه آموزش اختصاص دهد. گزارش‌هایی که در ایام کرونا از استان سیستان‌وبلوچستان منتشر می‌شود، من بنا به تجربه‌ای که داشتم نمونه‌هایی از این را در استان‌هایی مانند هرمزگان هم مشاهده کردم، شما در این استان‌ها امکاناتی ندارید، امکانات داشته باشید، نیروی انسانی ندارید، مثلا درمانگاه ساختید اما پزشک آن را نمی‌توانید تامین کنید، این در انواع محدودیت‌هایی که به لحاظ سیاست‌گذاری در حوزه‌های بهداشت و آموزش به وجود آمده است، اینقدر خودت را کوچک کردی که از پس مسائل خودت بر نمیایی. ما اصطلاحا در بحث‌های سیاست‌گذاری می‌گوییم دولت تهی شده است و بخشی از سیاست‌های خودش را هم نمی‌تواند پیش ببرد.» امیدی می‌گوید در تمام کشورها حتی کشورهایی که نظام اقتصادی بازارگرا دارند، آموزش و بهداشت، خصوصی و رها نمی‌شوند: «در کشورهای اروپایی به طور میانگین ۹۲ درصد از هزینه‌های آموزش از سوی دولت تامین می‌شود. در اتحادیه اروپا نیز این نرخ تا حدود ۹۹ درصد است، درحالی‌که در ایران این روزها حدود ۳۵ تا ۴۰ درصد از هزینه‌های آموزش از سوی مردم پرداخت می‌شود. این نشان دهنده آن است که دولت در حوزه آموزش از خودش مسئولیت زدایی کرده است. در آموزش‌و‌پرورش از یک طرف گفته می‌شود که حدود ۲۰۰ هزار نفر کسری معلم داریم، از طرفی دولت هم مجوز استخدام معلم نمی‌دهد، با همان منطق کوچک سازی دولت، برخی اوقات هم در دولت‌ها گفته می‌شود که باید به ارزان‌ترین شکل ممکن آموزش‌و‌پرورش را اداره کرد، این ارزان‌ترین شکل ممکن یعنی خرید خدمت، یعنی سرباز معلم. البته در سال‌های اخیر نرخ خرید خدماتی هم از سرباز معلم‌ها بیشتر شدند، زیرا استفاده از نیروهای خرید خدماتی از سرباز معلم هم برای دولت ارزان‌تر تمام می‌شوند.» استفاده از نیروی ارزان‌قیمت اما برای استانی که بیش از ۱۰ هزار نفر کمبود معلم دارد، نمی‌تواند بدون تبعات باشد. امیدی می‌گوید: «بسیاری از نیروها بدون اینکه حتی یک ساعت آموزش ببینند، سر کلاس درس می‌روند. این مساله در میان نیروهایی مانند خریدخدماتی و سرباز معلم است. دولت با نیروهای خرید خدماتی‌ اصلا قراردادی ندارد آموزش‌و پرورش تنها با شرکت‌های پیمانکاری که با این نیروها طرف قرارداد است، قرارداد می‌بندد، در واقع آموزش پرورش اصلا نمی‌داند، این نیروها چه کسانی هستند، طبیعتا شرکت‌ها در گام اول به فکر سود خود است و ممکن است در گام اول شرکت به محله‌ها مراجعه کند و با فردی با مدرک دیپلم قرارداد ببندد. طبیعتا در مناطقی که معلم‌ها کیفیت پایینی دارند، کیفیت آموزش هم پایین می‌آید.»
آرزویی بدون امکان تحقق
اتوبوس سرباز معلم‌های سیستان‌وبلوچستان دو هفته پیش واژگون شد، دو هفته‌ای که به اندازه یک قرن گذشته است و زندگی ۳۳ خانواده را درگیر کرده است، ۳۳ خانواده‌ای که حالا یا از جاده می‌ترسند، یا از اتوبوس و یا درد جسمی دارند: «تلفن می‌زنند و می‌گویند حالتان بهتر شده بیایید برای گذران دوران آموزشی. یک‌بار دیگر می‌گویند از آموزشی معاف شدید، همان روزهای اول که مسئولان سپاه به بیمارستان آمده بودند، گفتند که نگران دوران آموزشی نباشیم.» بیشتر سربازان این روزها چنین حسب حالی دارند، یکی می‌پرسد چطور با این شرایط روحی باید دوباره راهی آباده شوند و دیگری می‌گوید، حتی توان ایستادن روی دو پایش را ندارد، چه برسد به رژه و دیدبانی و آموزش نظامی: «کار دیگری هم از من بر نمی‌آید، من حتی یک دبه بیست لیتری هم نمی‌‌توانم بلند کنم، چند روز پیش یک دبه بلند کردم و هنوز تمام کمرم از درد تیر می‌کشد.»، سرباز دیگر می‌گوید برخلاف سال‌های قبل که می‌توانسته در برداشت خرما به مادر و پدرش کمک کند، این روزها با درد دست و پایش می‌سازد.
و یک گوش که جایش خالی است: «ما امیدمان به خداست اما بعد هم امیدواریم که استخدام شویم و معلم بمانیم.» استخدام آموزش‌و‌پرورش اما اتفاق سهل‌الوصولی نیست، بررسی‌ها نشان می‌دهد که سرباز معلمی امتیاز و سهمیه ویژه‌ای برای استخدام محسوب نمی‌شود و تنها آزمون استخدامی که دوبار در سال برگزار می‌شود، می‌تواند تعیین کننده باشد. با این حال سرباز معلم‌های اتوبوس، امیدشان رنگ نباخته است. همه سربازان به جز ۳ نفر ، راشد، عبدالرحمن و طیب، که دیگر آرزویی هم ندارند.

همچنین بخوانید:  سدسازی؛از مهاجرت اجباری تا تولید و گسترش فقر
0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗