skip to Main Content
«ارباب مهربان» با بازی علی مطهری
سیاست پیشنهاد میدان یادداشت روز

«ارباب مهربان» با بازی علی مطهری

علی مطهری می‌گوید ستار بهشتی «کارگری فقیر بوده مشکل داشته یک چیزی گفته، من به آنها [پلیس فتا] گفتم بابا شما این را بیارید اونجا دعوتش کنید. اون الان دلش پر است. باهاش صحبت کنید مهربانی کنید، یه چایی جلوش بذارید دوتا کیسه برنج بهش بدید بره،‌ این اصلاح میشه و از این حرفا نمی‌زنه». 

ستار بهشتی، کارگر وبلاگ‌نویس در آخرین پست وبلاگش یک روز پیش از بازداشت به دست پلیس فتا نوشت:‌ «دیروز بنده را تهدید کردند به مادرت بگو به زودی رخت سیاه باید بپوشد، دهان گشادت را نمی‌بندی …. می‌گویند هرکاری بخواهیم می‌کنیم هر رفتاری را انجام می‌دهیم، شما باید خفه شوید و اطلاع‌رسانی نکنید وگرنه خفه خواهید شد بدون نام و نشان! بدون اینکه کسی بداند چه بر سر شما آمده!» به قول خود وفا کردند و او را زیر شکنجه کشتند اما بدون نام و نشان نماند. بلکه خود و مادرش در رخت سیاه در خاطره جمعی مردم ثبت شدند. 

مطهری، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی، از جمله افرادی بود که به دلیل پیگیری و سوال در مورد قتل ستار بهشتی در زمان بازداشت مورد ستایش رسانه‌ها و به ویژه مطبوعات اصلاح‌طلب قرار گرفت. البته در وضعیتی که کمتر کسی از جبهه اصلاحات زحمت التفات به موضوعی مانند مرگ زیر شکنجه را به خود نمی‌دهد، عجیب نیست که مطهری تنها به صرف حرف زدن از چیزی اعتبار بگیرد. اما هر نوای گوشخراشی، فقط از این رو که سکوتی سنگین را شکسته، دلنشین نخواهد شد. 

مطهری چه در کارزارهای انتخاباتی‌اش چه برای انتخابات مجلس و چه در این روزها که اسب کاندیداتوری برای انتخابات ریاست جمهوری را زین کرده تلاش می‌کند از اعتراضی که در مجلس به قتل ستار بهشتی کرده سرمایه‌ای و نشانه‌ای از نزدیکی به ملت بسازد. لیست انتخاباتی‌اش را هم «صدای ملت» نامید تا خیالمان راحت باشد و نشانی جبهه خودمان را گم نکنیم. 

اما مطهری که با لحن از بالا و بنده‌نوازانه از ستار بهشتی یاد می‌کند در واقع خشونتی نمادین علیه کسی که بر اثر خشونت فیزیکی کشته شده اعمال می‌کند. اگر پلیس فتا ستار را جسما کشت، مطهری حالا برای اعتراض به کشته شدنش یک بار دیگر این کارگر را این بار در عرصه نمادین می‌کُشد. اعتراض مطهری به پلیس این است که چرا کسی که «هیچ‌کس» بوده و اهمیتی نداشته را کشته‌اید؟ گویی سیاست حجره‌ای در بازار است که او می‌تواند برای صرفه داشتن کشتن یک انسان آن هم زیر شکنجه چرتکه بیاندازد. 

سوال درست شاید این است که بپرسیم چرا ستار بهشتی برای کنش سیاسی جایی به جز وبلاگش نداشت؟ نه این که با منطق سود و فایده اندازه بگیری که ارزش داشت کشتیدش یا نه. چرا او نه اتحادیه داشت و نه کسی که در دعوای قدرت طرف او ایستاده باشد؟ چرا انحصار خانه کارگر و سلطنت محجوب، جلودارزاده و کمالی بر همین دکان سیاسی در خدمت اصلاح‌طلبان بعد از ۴۰ سال به پایان نمی‌رسد؟ 

مطهری در ظاهر می‌گوید که وبلاگ ستار بازدیدی نداشت پس او اهمیتی نداشت. اما در ادامه واضح‌تر می‌گوید که چرا کاسبی کشتن امثال ستار زیر شکنجه سود‌آور نیست. می‌گوید چرا کسی را می‌کشید که با دو کیسه برنج و اندکی مرحمت می‌شود او را خرید و ساکت کرد؟ اربابمان می‌فرمایند من این ملک و املاک را ارزانتر اداره می‌کنم تا پلیس فتا. ستار بهشتی  در نظر مطهری تنها «حیاتی برهنه» داشته و ارزش قربانی شدن هم نداشته است.

مطهری در واقع فقط در مورد ستار حرف نمی‌زند. همه کارگران، همه آنهایی که مشکلات اقتصادی دارند و غارت شده‌اند را لایق ورود به زمین اربابی سیاست نمی‌داند. آنها را تحقیر می‌کند که سیاست را برای رفع گشنگی می‌خواهند. البته حق دارد. گمان نکنم به لطف ابوی در زمان حیاتش و بیزینس میراث‌داری‌اش در ادامه، هرگز روزی محتاج دو کیسه برنج در زندگی‌اش بوده باشد. ناگفته نماند که دیگر اصلاح‌طلبان هم پیشتر مردم را سرزنش کرده بودند با این اتهام که با سیب‌زمینی رایشان خریداری شده بود.

مطهری سیاست را برای فرودستان ناممکن می‌داند. ما را اساسا در شهر سیاست خویش راه نمی‌دهد. اما با صدای بلند می‌گوید چرا آن که بر دروازه شهر می‌آید را با تیر عیان و غیب می‌کشید؟ تکه نانی بدهیدش که گشنه باشد و تشنه مهربانی. راهی‌اش کنید که برگردد هر جا که بود. چرا که شهر سیاست خانه او نخواهد شد.  

مطهری در کنار دو گونی برنج خواسته بود که پلیس یک چایی هم به ستار بهشتی بدهد. تصویر چایی دادن پلیس به متهم برای ما شاید عجیب باشد ولی از جایگاه مطهری این طور نیست. تعارفات و چایی محمدعلی نجفی پس از قتل همسر دومش به ضرب گلوله را که یادتان هست؟

همچنین بخوانید:  پاریس شهر عشق و ترور

مطهری نمی‌تواند تصور کند که با ستار بهشتی برابر است. این رویکرد هم در لحن پدر-اربابی‌اش به چشم می‌آید و در محتوای حرفش که ستار بهشتی را خارج از سیاست می‌داند. برای او آنها برابر نیستند و این عادلانه است شاید چون پدرشان گفته «عدالت عبارت است از اینکه آن استحقاق و آن حقی که هر بشری به موجب خلقت خودش و به موجب کار و فعالیت خودش به دست آورده است به او داده شود.» پیداست که داوری او در مورد استحقاق ما چیست. 

مطهری تنها نیست. اصلاح‌طلب و اصولگرا حداقل در یک ماجرا اشتراک نظر کامل دارند. میان اقتصاد و سیاست در ایران دیواری آهنین باید باشد. اصولگرا می‌گوید که اعتراض اقتصادی اشکالی ندارد تا جایی که «سیاسی» نشود. مشکلات اقتصادی ما راهکار سیاسی ندارند و اعتراض باید محدود به عملکرد اشتباه این و آن مسئول دولتی باشد. اصلاح‌طلب هم که اقتصاد را کشور متخصصان و دست جادویی و نامرئی بازار آزاد می‌داند که مردم عادی به آن ممنوع‌الورودند. دل‌نگران همیشگی دخالت دولت در اقتصاد. 

اما جالب این که برای هر دو گروهِ ماجرا در روابط بین‌المللی، میان اقتصاد و سیاست پیوندی وثیق وجود دارد . برای اصولگرا همه مشکلات سیاسی از حل شدن در نظم اقتصادی جهانی می‌آید و برای اصلاح‌طلب تمام گرفتاری اقتصادی از حل نکردن مشکلات سیاسی با جهان. برعکس آنچه مطهری و همراهان و رقبایش در گوش ما می‌گویند، تاریخ در همین ایران هم به ما نشان داده که چقدر کارگران در شهر سیاست موثر بوده‌اند. انقلاب ایران و جنبش ملی شدن صنعت نفت بدون اعتصابات و سازماندهی سیاسی کارگران نفت قابل تصور نبودند.     

مطهری پیشتر به خانواده ستار بهشتی توصیه کرده بود که اگر ناراضی‌اند موضوع را به خدا واگذار کنند. دیدیم که او که صدای رسای اصلاحات است چه تصور نابرابری از نسبت خود با مردم زحمتکش دارد. و تازه این رادیکال‌ترین صدایی است که از اصلاح‌طلبان در مورد کشته شدن یک کارگر زیر شکنجه شنیده شده. 

مطهری و دوستان و رقبایشان را اما باید به خودشان واگذار کرد. گیرم که حالا او تصمیم گرفته علاوه بر شهرت ناشی از حرف‌های جنسیت‌زده و نژادزده درباره تحریک‌پذیری زنان اروپایی و روی آوردن به مردان آفریقایی، مدال‌های تازه‌ای از تحقیر طبقاتی هم بر سینه‌اش بزند. غافل از این که زمین سیاست از زیر پای همه‌شان سُر خورده و آنها از ذهن و زندگی ما مردم بیرون رفته‌اند. کافیست نخوت فرصت دهد تا به دره عظیم زیر پاهایشان نگاه کنند. 

سختی زندگی مادی و معیشتی از حقمان برای دخالت در سرنوشتمان چیزی کم نمی‌کند. آنها که با گشنگی، رنج و ستم زندگی کرده‌اند برای مداخله در سیاست منتظر لطف و اجازه هیچ اربابی نمانده‌اند و نخواهند ماند.

This Post Has 0 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗