skip to Main Content
کرونا طبقه نمی‌شناسد؛ رسانه‌ها چطور؟
زیراسلایدر

در کارزار اطلاع‌رسانی باید نیازهای اقشار فرودست را نیز در نظر گرفت

کرونا طبقه نمی‌شناسد؛ رسانه‌ها چطور؟

پیش‌فرض مدیریت بحران این است که به‌کمک انواع رسانه‌ها بتواند مردم را در خانه نگه دارد. اما آیا رسانه‌ها توان چنین کاری را دارند؟

شاید این‌ روزها از معدود دوره‌هایی در تاریخ معاصر باشد که روشن شده ما ایرانی‌ها همه به هم احتیاج پیدا کرده‌ایم: ویروسی به جان جهانیان افتاده که کارشناسان متفق‌القول می‌گویند راه علاجش قطع زنجیره سرایت آن از بدنی به بدن دیگر است؛ یعنی رعایت بهداشت فردی و فاصله‌گیری اجتماعی. ما ایرانیان هم تافته جدابافته‌ای نیستیم و سرانجام بعد از چهل روز این را دریافته‌ایم و حالا بنا شده است که «طرح فاصله‌گذاری اجتماعی» را اجرا کنیم. طبق این طرح، صنوف و حرفه‌های غیرضروری باید تعطیل شوند، حمل‌ونقل مشترک و حضور در اماکن عمومی به کمترین حد برسد و مردم در خانه بمانند. اجرای این طرح علاوه‌بر اینکه در وهله اول نیاز به اعمال قوه قهریه دارد – کاری که این‌بار عموم مردم با آن موافقند – مستلزم یک کمپین بزرگ و ملی برای روشن‌ساختن افکار عمومی نیز است به این علت که ماندن در خانه زحمت دارد و مردم برای انجام هر کار پرزحمتی باید به‌خوبی توجیه شده باشند.

از قرار معلوم، از آنجایی که کمیته اطلاع‌رسانی و مدیریت فضای روانی ستاد ملی مقابله با کرونا اطلاعیه‌ای خطاب به رسانه‌ها و «فعالان فضای مجازی» (که معلوم نیست چه کسانی هستند) صادر کرده، می‌توان دریافت این ستاد برای رسانه‌های جریان اصلی و همچنین رسانه‌های جایگزین، نقش پررنگی قایل شده است. پیش‌فرض مدیریت بحران این است که به‌کمک انواع رسانه‌ها بتواند مردم را در خانه نگه دارد. اما آیا رسانه‌ها توان چنین کاری را دارند؟

دوباره تکرار کنیم که برای مقابله با کرونا همه ما ایرانیان به یکدیگر نیاز پیدا کرده‌ایم. کرونا ویروسی نیست که طبقات اجتماعی حالی‌اش شود؛ هر انسانی را از هر طبقه‌ای درگیر می‌کند. معنای این حرف، برخلاف آنچه در روزهای اول عنوان شد، این نیست که کرونا یک ویروس دموکرات است. کسانی که وضع مالی مناسبی داشته باشند و بتوانند وسایل پیشگیری تهیه کنند و بدون داشتن درآمد از پس مخارج ماندن در خانه برآیند، کمتر به کرونا مبتلا خواهند شد. بنابراین طبقات مرفه و طبقات بالای متوسط با قرنطینه خودخواسته از ابتلا به کرونا خواهند گریخت اما طبقات پایین‌تر که به‌دلایل مالی نمی‌توانند سر کار نروند یا حتی وضع‌شان به‌قدری وخیم است که از پس خرید ماسک و دستکش و مواد ضدعفونی برنمی‌آیند، چاره‌ای جز مواجهه با ویروس نخواهند داشت. تفاوت مشخص کرونا در اینجاست که این بیماری دیگر مثل ماجرای رفتن به کنسرت یا توقیف فیلم‌های سینمایی نیست که طبقه متوسط و طبقات مرفه که در رسانه‌ها نفوذ دارند، آن را به‌منزله مطالبه تمام اقشار مردم برجسته کنند و به مقصود مطلوب خود برسند. در ماجرایی مثل لغو کنسرت‌ها، اصلا برای طبقه متوسط مهم نبود که طبقه پایین جامعه به کنسرت می‌رود یا نمی‌رود. این طبقه می‌خواست کنسرت‌ها آزاد شود تا خود به تفریحش برسد. اما حالا طبقه متوسط باید نگران باشد که نکند طبقه ضعیف جامعه به کرونا مبتلا شود مبادا که بعدتر، براثر یک تماس ناخواسته اجتماعی، بیماری را به خود آن‌ها سرایت دهد. بنابراین طبقه مرفه و طبقه متوسط جامه محتاج طبقه پایین‌تر از خود شده است. اما آیا رسانه‌هایی که سال‌هاست عادت کرده‌اند تمام توجه خود را به طبقات بالای جامعه معطوف کنند، از پس توجیه طبقه فرودست در رعایت بهداشت فردی و فاصله اجتماعی برخواهند آمد؟

همچنین بخوانید:  حراج آموزش رایگان

ایران ۱۹ میلیون حاشیه‌نشین دارد. باورکردنی نیست که نزدیک به یک‌چهارم جمعیت کشور حاشیه‌نشین باشد اما این آمار سازمان بهزیستی است. حدود ۳ هزار منطقه حاشیه‌ای در کشور وجود دارد که بیشتر افراد ساکن در آن، ایرانیانی‌اند که وضعیت اقتصادی مناسبی ندارند و در بحرانی مثل کرونا نیازمند کمک‌های عمومی‌اند. نزدیک به سه‌چهارم کارگرانی که در انواع و اقسام مراکز تولیدی و خدماتی کار می‌کنند در حدود خط فقر و بخش چشمگیری از آن‌ها زیر خط فقر دستمزد می‌گیرند. کسانی که وضع بدتری دارند کارگران شهرداری و ساختمانی، زباله‌گردها، کودکان کار، خیابان‌خواب‌ها و دیگر اقشار آسیب‌دیده‌ای هستند که در حل بحران کرونا باید به فکر آن‌ها نیز بود. با ندیده‌گرفتن این افراد زنجیره انتقال ویروس قطع نمی‌شود. اما آیا رسانه‌های رسمی کشور می‌توانند این افراد را توجیه کنند که مسایل بهداشتی را در نظر داشته باشند یا آیا مشکلات این طبقه را به مدیران بحران منتقل می‌کنند و به آن‌ها نشان می‌دهند که کسی نمی‌تواند با شکم خالی در خانه بماند؟

می‌توان گفت افراد طبقه بسیار ضعیف جامعه اصلا رسانه‌های رسمی را مصرف نمی‌کنند؛ نه مطبوعات، نه رسانه‌های اینترنتی و نه حتی صداوسیما را که انحصاری و ایدئولوژیک بودن تکلیفش را روشن کرده. ماهواره هم به همین ترتیب. اقشار فرودست جامعه مدام باید کار کنند و استفاده از بیشتر این رسانه‌ها مستلزم داشتن اوقات فراغت و بنیه‌ای اقتصادی است که آن‌ها ندارند. از آن سو، رسانه‌های جریان اصلی نیز کمتر توجهی به نیازهای طبقه ضعیف دارند؛ نمونه‌اش تحقیقی بود که انجمن صنفی روزنامه‌نگاران استان تهران درباره عملکرد مطبوعات و خبرگزاری‌ها در حوادث آبان سال گذشته انجام داد و مشخص شد که رسانه‌ها در آن برهه حرف معترضان را منعکس نکرده‌اند.

مسئله رسانه‌های جایگزین حتی پیچیده‌تر است. رسانه‌های جایگزین می‌توانند شامل اینستاگرام و تلگرام و واتس‌اپ و توییتر باشند. توییتر که اصلا رسانه عام نیست و واتس‌اپ هم نفوذ چندانی در ایران ندارد. شاید اینستاگرام بتواند رسانه موثری باشد اما این پلتفرم بیشتر رسانه فروش و تجارت است تا رسانه اطلاع‌رسان. محمد فاضلی اخیرا شیوه‌های کسب خبر در میان ۴ هزار کاربر در بحران کرونا را مطالعه کرده که نشان می‌دهد اتفاقا رتبه اینستاگرام در کسب اخبار مربوط به کرونا از تلویزیون‌ها و خبرگزاری‌ها هم کمتر است. تحقیق فاضلی نشان داده تلگرام نقش خیلی پررنگی در اطلاع‌رسانی درباره کرونا داشته اما از طنز تلخ روزگار، تلگرام در ایران فیلتر است. از همه این‌ها گذشته، این تحقیق به‌صورت آنلاین انجام شده اما بسیاری از طبقات به‌شدت محروم جامعه که برای مقابله با کرونا به آن‌ها نیز نیاز داریم، بسیار کم در فضای مجازی حضور دارند. گزارش بانک مرکزی از بودجه خانوار که تا نسخه سال ۱۳۹۶ منتشر شده نیز موید همین مسئله است؛ این گزارش نشان می‌دهد درآمد خانوار با هزینه‌هایی که برای ارتباطات می‌کند رابطه مستقیم دارد. تا به حال چند کارگر ساختمانی یا زباله‌گرد را دیده‌اید که تلفن هوشمند داشته باشد، آن‌ هم با اشتراک ماهیانه اینترنت و فیلترشکنی که بتواند به تلگرام وصل شود؟ گفته می‌شود ضریب نفوذ اینترنت در ایران بالای ۹۰ درصد است اما برای مقابله با کرونا به همه ۱۰۰ درصد نیاز داریم.

همچنین بخوانید:  قصه پر آب چشم مسکن ‌

علاوه بر این‌ها، نکته مهم‌تر این است که صرف دریافت یک پیام به‌معنی پذیرفتن محتوای آن نیست. چه‌بسا بسیاری از اقشار طبقه فرودست، بی‌واسطه یا به‌واسطه، پیام ماندن در خانه و فاصله‌گیری اجتماعی را دریافت کرده باشند اما مسئله اینجاست که آن‌ها بنابه شرایط اقتصادی‌ای که دارند،‌ نمی‌توانند بدون پشتیبانی نهاهای عمومی در خانه بمانند و درآمد خود را قطع کنند.

نتیجه اینکه نظام اطلاع‌رسانی ستاد مقابله با کرونا باید به فکر ضعیف‌ترین طبقات جامعه هم باشد. کرونا طبقه نمی‌شناسد اما رسانه‌های ما و کارزار اطلاع‌رسانی ما باید وجود طبقات مختلف جامعه و مسایل خاص هر طبقه را به رسمیت بشناسد. آن‌ها باید برای همه این طبقات محتوا تولید کنند و در مطالبه از مقامات نیز نیازهای همه طبقات را در نظر داشته باشند. رسانه‌ها باید صدای طبقات فرودست باشند و از مدیران بحران بخواهند که چاره‌ای برای خانه‌نشینی بدون دستمزد آن‌ها بیندیشند و حمایت‌های اجتماعی را برای آنان جدی بگیرند. از سوی دیگر، رسانه‌ها باید تلاش کنند کانال‌هایی برای دسترسی به طبقات محروم‌تر جامعه پیدا کنند؛ کاری که مدت‌هاست فراموش کرده‌اند. شاید بحران کرونا به آن‌ها بیاموزد که مخاطبان‌شان فقط طبقات متوسط به بالا نیستند و مسئولیت اجتماعی رسانه‌ها ایجاب می‌کند به‌صرف اینکه دخل‌وخرج‌شان با طبقه متوسط و بالاتر می‌گردد، سایر مخاطبان را کنار نگذارند.

0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗