آیندهی مبهمِ «سیسخت» و مردمانش
نبض حیات اجتماعی در مرکز شهرستان دنا به شماره افتاده است؛ خانههایی که از پی هم ویران شدهاند و خانوادههایی که بیسرپناهی را شاید برای اولینبار تجربه میکنند.
«مردم اینجا آرام و صبورند و عزت نفسشان بالاست. اهل نالهکردن و گلهگزاری نیستند اما با گذشت نزدیک به یک ماه از وقوع زلزله، ابهام درباره آینده تامین معاش در این شهر و روستاهای اطرافش بیشتر میشود. اهالی اینجا یا کارگرند یا باغدار. زندگیشان از محل فروش همین محصولات باغی و اجاره خانه به گردشگران میگذشت. حالا با این حجم از تخریب، نگران و مضطرب به آواری مینگرند که این بار خوشبختانه نه روی پیکرهایشان که روی سفرههایشان فرود آمده…»
گاهی جنس «فاجعه» متفاوت از چیزی است که تصورش را داریم. مثل مرگ عضوی از اعضای خانواده در پی وقوع زلزلهای مهیب. گاهی فاجعه وقتی است که دیدار هر روزهی نمای تخریب شده خانه و سقف پایین آمده، آوار نگرانی نسبت به آیندهای نامعلوم را روی سرت خراب کند. فاجعه وقتی است که ندانی، آبادانی چه وقت به شهر و روستای محل سکونتت برمیگردد… فاجعه برای زلزلهزدگانِ سیسخت از همینجا آغاز میشود. حالا نبض حیات اجتماعی در مرکز شهرستان دنا به شماره افتاده است. خانههایی که از پی هم ویران شدهاند و خانوادههایی که بیسرپناهی را شاید برای اولین بار تجربه میکنند. آنچنان که فعالان اجتماعی از بازدیدهای میدانیشان روایت میکنند، تجربه زلزله «سیسخت» با وجود نداشتن بار سنگین تلفات انسانی؛ به دلیل خسارتهای اقتصادی وارد شده بر معیشت و درآمد خانوارها از این حیث قابل تامل و حمایتهای فوری و جدی است.
بهشتِ تخریب شده!
برخی نامش را گذاشتهاند «بهشت گمشده ایران». سیسخت، سرزمینی در دامنهی زاگرس و جاگیر شده در جوار دنا این صلابتِ پرشکوه، که سالهای اخیر را خبرساز سپری کرده است. شهری در محاصره دریاچه کوهگل(برم سبز) و چشمه سارهای زیبای آن. این روزها اما شاید بیش از آنکه نام «چشمه میشی» را بشنوید و از جاذبه عطر گلهای وحشی «گردنهی بیژن»، روایت دستهاول بخوانید؛ از زلزله ویرانگر آن شنیده باشید. حالا شاید تلخ باشد اگر بدانیم کَریَک ( روستای خشت و گِلی و پلکانی شبیه به ماسوله، با قدمت دیرینه) بیشترین تخریب را در زلزله اخیر شهرستان دنا تجربه کرده است. روستایی که میتوانست سالها پیش از اینها مورد مرمت و بازسازی قرار گیرد. ۲۹ بهمن بود که زلزله ۵.۶ ریشتری، سیسخت و روستاهای اطراف آن را لرزاند. با وجود آنکه امدادرسانی از ساعات اولیه زلزله شروع شد، همچنان با گذشت نزدیک به یک ماه، اوضاع در سیسخت و نزدیک به ۶۵ روستای اطراف آن خوب نیست. آمار و گزارشها از تخریب حدود ۲۰۰۰ تا ۱۸۰۰ خانه در شهرستان دنا (سیسخت و به خصوص روستاهای اطراف آن) حکایت دارد. . بر اساس اعلام استانداری سیسخت میزان آسیبهای وارد شده به خانههای مسکونی، بین ۱۰ تا ۱۰۰درصد است و در روستاهایی که عمدتا دارای خانههای خشت وگلی بودند این تخریب ۱۰۰ درصدی برآورد شده است.
روزگار سختِ باغداران و کارگران سیسختی
آنچه در سیسخت جان دارد اما، جانهای پاک است. جانهایی که از زلزله نجات یافتند. دستانی که جاجیم، گلیم و گبه میبافند و باغداران و کارگرانی که تا پیش از زلزله به سختی اما به امید کشت و فروش محصولات باغی به گردشگران، روزگار میگذراندند. آخرین سرشماری در سال ۹۵، جمعیت سیسخت را نزدیک به ۱۵ هزارتن برآورد کرده است. اما به گفته مردم محلی، هماکنون نزدیک به ۸هزارتن در این منطقه ساکن هستند. سیسخت چندان شهر مهاجرپذیری نیست. گرچه کارگرانی (برخی مهاجران افغانستانی) به صورت فصلی برای کار در باغات در این منطقه ساکن شده و کار میکنند، اما عمدتا به دلیل بافت سنتی و فرهنگی شهر مهاجرپذیری به حساب نمیآید. مردم اغلب یکدیگر را میشناسند و به کارهایی چون باغداری و کارگری در بخش خدمات مشغولند. حالا آنچنان که امدادرسانان روایت میکنند؛ کارگران فصلی، کارگران خدماتی و باغداران آسیب زیادی از این زلزله دیدهاند که ممکن است تا مدتها وضعیت را برای آنها به حالت عادی برنگرداند.
«اینجا را همه با عنوان منطقه گردشگری میشناسند. عمدتا به خاطر زیستگاههای حیات وحش و باغات و طبیعت بکری که این شهر و روستاهای اطراف با آن احاطه شده. عمده درآمد مردم این شهر و مناطق روستایی اطراف آن هم با اجاره خانه به گردشگران و ارائه محصولات باغی (خشک کردن میوهها در خانهها و انبار کردن و فروش آنها به گردشگران) تامین میشود و مردم این منطقه عمدتا باغدار و یا کارگر هستند. با وقوع زلزله در واقع قلبِ گردشگری منطقه یعنی سکونتگاه هایی که هم محل زندگی مردم و هم منبع درآمدیِ آنها برای اجاره به گردشگران بود، تخریب شده و عملا تا مدتها وضعیت معیشتی مردم را تحت تاثیر قرار خواهد داد.» اینها را «امید سجادیان» میگوید. عضو انجمن «حامیان زاگرس سبز» که به امدادرسانی و توزیع خدمات و اقلام موردنیاز در منطقه مشغول است و از نزدیک با بافت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مردم منطقه آشناست.
تکرار تجربههای گذشته در توزیع خدمات
با وجود آنکه همچون موارد مشابه در «زلزله ورزقان» و «زلزله کرمانشاه»، از ورود بسیاری از فعالان اجتماعی با برچسبهای امنیتی و حساسیتهایی از این دست، جهت امدادرسانی جلوگیری شد و گروههای جهادی ، نیروهای سپاه ونیروهای هلال احمر کنترل امدادرسانی در منطقه را به دست گرفتند اما برخی نهادهای خیریهای چون «جمعیت امام علی»، «خیریه مهرآفرین»، «گروه حامیان زاگرس سبز» اجازه حضور و امدادرسانی یافتند. به گفته او امدادرسانی گرچه از همان روز اول با مشارکتهای مردمی و ورود گروههای امدادرسان آغاز شد اما روند توزیع خدمات همچنان با اشکالات جدی روبروست.«در چنین شرایطی بهتر است از ظرفیت مردم بومی استفاده کنیم. از یک سو حس ترحم منتقل نمیشود و از سوی دیگر عزت نفس مردم هم حفظ میشود. نیازسنجی برای توزیع خدمات در شهر کوچکی مثل سیسخت چندان پیچیده نیست. اما مثل وقایع مشابه در سایر شهرها، اینجا هم در این زمینه دچار چالش و بحران هستیم.»
سجادیان میگوید: «در حال حاضر مردم شاهد تخریب خانههای آسیب دیده هستند و سرعت این کار هم بر اساس نوبتی که به هر خانه دادهاند، چندان بالا نیست و معلوم نیست چقدر زمان میبرد. با جستجو در شهر میبینید که از هیجانی که برای کمکرسانی در روزهای اول وجود داشت، کاسته شده و حتی کانکسهای بسیاری از گروههای جهادی هم خالی شده است. گرچه کم وبیش در منطقه حضور دارند، اما این روند باید با همان شور وشوق اولیه ادامه داشته باشد تا مردم نسبت به روند ساخت وسازها امیدوار باشند.»
عدم استقبال از شهرک کانکسی؛ آغاز مهاجرت به مرکز استان!
به گفته مردم محلی؛ هلالاحمر چند اردوگاه اسکان اضطراری در نزدیکی سیسخت راه انداخته اما با استقبال مردم مواجه نشده است. سجادیان در این رابطه میگوید؛ « مردم در این شرایط دچار ناامنی روانی هستند. نگرانند که زمانبر بودن ساخت و سازها، وضعیت را برای زندگی در سیسخت بغرنجتر کند.در بافت سنتی شهر اغلب افراد میانسال و سالمند زندگی میکنند و قرار گرفتن در وضعیت بیسر پناهی برای مدت طولانی برای آنان سخت و دردناک است. مواردی داشتیم که وقتی به آنها چادر میدادیم میگفتند؛ نمیشود به جای دادن چادر زودتر خانهمان را بسازید! یا زودتر به ما کانکس بدهید..در بیشتر فصلهای سال هوای اینجا سرد است و مردم نگرانند مانند تجربههای مشابه کار ساخت و ساز در منطقه تا مدتها به طول بیانجامد. گرچه یک شهرک کانکسی توسط مسولین در منطقه ساخته شده اما مردم چندان اقبالی به آن نشان ندادند، چون ترجیح میدهند در کنار خانههایشان کانکسی به آنها داده شود. راستش خیلیها وسایلشان را از خانهها نبردهاند و بودن در کنار همان خانههای تخریب شده، این احساس امنیت به آنها میدهد.
در کنار اینها برخی از همین افراد مجبور به مهاجرت به مرکز استان و شهر یاسوج شدهاند. برای این گروهها که سالها در یک منطقه زندگی کردهاند و حالا مجبور به اجارهنشینی در یاسوج شدهاند، زندگی در این شرایط بسیار سخت است. از طرفی اجاره یک آپارتمان در یاسوج قابل مقایسه با سی سخت نیست. شاید در سیسخت بتوانید با ۲۰میلیون تومان خانه اجاره کرد اما در یاسوج به هیچ وجه با این مبلغ نمیتوان خانه اجاره کرد، مگر در حاشیه شهر. این فشار روانی ناشی از مهاجرت اجباری، مردم زلزله زده را آزار میدهد.»
گرچه تحقیقات تجربی نشان داده که اثرات روانی به جا مانده بر آسیبدیدگان به مرور زمان کمتر میشود و مردم زلزلهزده توانایی اداره زندگی و قدرت تصمیمگیری و مشارکت در امور جامعه خود را از دست نمیدهند، اما این مساله با توجه به ضریب اطمینان مردم به وعدهها و برنامههای دولتی برای بازسازی وضعیت بحرانی منطقه زلزلهزده، متغییر است. اغلب نگرانی هایی که از زبان مردم زلزله زده بیان میشود، حاوی نکاتی است که به تشدید ناامنی شغلی و خانوادگی در آینده نه چندان دور بعد از وقوع زلزله مربوط میشود.
ناامنی روانی؛ محصول آیندهی نامعلوم
«ژیلا مدنی» از دیگر فعالان اجتماعی است که برای بازدید از وضعیت منطقه و ارزیابی نیازهای زلزلهزدگان در روزهای اخیر به سیسخت رفته است. او در خصوص ویژگیهای فرهنگی و بافت اقتصادی و اجتماعی سیسخت و مردمانش میگوید: سیسخت به واقع چنانکه از نامش پیداست در مقابل مشکلات سرسخت است، مردمانش آرام اما سخت کوش، زلزله ها و مصائب طبیعی متعددی را در طول سالهای گذشته تجربه کردهاند ( از جمله زلزله سال ۶۷ در این منطقه رخ داده) که همواره در مقابل تمام این مشکلات ایستادگی کردهاند. مردمانی که به واسطه قرار رفتن در موقعیت اقلیمی و جغرافیایی خاص، از پیشینه فرهنگی در آموزش، کار گروهی و مشارکت در امدادرسانی برخوردار هستند. نمونهاش تشکیل کمیتهها و گروههای مردمی برای جستجوی پیکرهای جانباختگان در حادثه هوایی هواپیمایی یاسوج). بنابراین این مردم پتانسیل و اراده کار جمعی و کمک به حل بحرانی که در منطقه خودشان پیش آمده را دارند.
به گفته او در بازدید میدانی و صحبت با کودکان زنان و مردان هنوز اثرات ترس از واقعه مشهود است.« کودکان و سالمندان در بازدیدها دچار اضطراب بودند. بزرگسالان و به خصوص سالمندان که خانه های خود را از دست داده بودند، دچار رنج سرگردانی و بیخانمانی شده بودند. آنها نگران چگونگی ساخت منازلشان و بازپرداخت وامها بودند. گرچه موردی از تلاطمات سخت و گروهی گزارش نشده بود و با توجه به زمان رخداد زلزله و کشته نشدن افراد و سابقه زلزله های گذشته سطح تنشهای روانی پایین بود، اما همه نگران آینده و از بین رفتن فرصتهای شغلی از محل فروش و ارائه خدمات محلی بودند.»
«سرپناه» الویت اساسی زلزلهزدگان
تحقیقات اجتماعی نشان میدهد، مساله سرپناه یکی از سه الویت اصلی آسیب دیدگان پس از وقوع زلزله است. «محمد ایرانمنش»، جامعه شناس شهری از جمله کسانی است که تحقیقات میدانی وسیعی را در زمینه آسیبهای محیطی و اجتماعی که زلزلهزدگان با آن مواجه هستند، انجام داده است. نتایج تحقیقات او نشان می دهد: با شروع فصل سرما، مناطق زلزله زده با دو دسته تهدید روبرو هستند: خطرات و تهدیدات فیزیکی و مالی و خطرات و تهدیدات اجتماعی- روانی. بر اساس این دسته بندی ؛ سرمازدگی، بیماریهای فصل سرما، آتش سوزی، برق گرفتگی ، زیرآوار رفتن و احتمال ساخت خانههای غیراستاندارد از جمله خطرات فیزیکی است که جان زلزله زدگان را تهدید میکند. علاوه بر عوامل تاثیرگذار و تهدید کننده فیزیکی، مهاجرت ها، شایعات فرساینده، افزایش افسردگی و خودکشی، دلهره ویران شدن خانه، خاطره فرساینده زمان زلزله، دلهره ناشی از پس لرزه ها، بروز ترس در کودکان به سبب زندگی در چادر به جای خانه، نابسامانی زندگی، معیشت و بیکاری و بلاتکلیفی از جمله عوامل تاثیرگذار اجتماعی و روانی هستند که تا مدتها آسیب دیدگان از زلزله را دچار بحرانهای متعدد میکند.
جامعه شناسی فاجعه چه میگوید؟
جامعه شناسی فاجعه به ما میگوید، موضوع ساماندهی زلزلهزدگان، یکی از مهمترین مراحلی است که در برنامهریزی های پس از وقوع زلزله باید مدنظر قرارگیرد و برای این کار باید از ظرفیت خود جامعه محلی استفاده کرد. کمکهای بلاعوض، کمکهای غیرنقدی، پرداخت وام با شرایط خاص و فروش ارزان مصالح ساختمانی؛ از جمله نظامهای مالی است که در کوتاهمدت میتواند به کمک زلزله زدگان بیاید و آنها را به لحاظ روانی و اجتماعی، برای از سرگیری زندگی در محیط زلزلهزده آماده کند.
جامعه شناسی فاجعه[۱] تاکید میکند که دراجرای تمام این مراحل باید جامعه محلی را دخیل کرد. پیروی از الگوی مدیریت بحران مبتنی بر اجتماع محلی و دوری از الگوی مدیریت از بیرون و آمرانه مرسوم و دخالت دادن مردم محلی در کلیه مراحل فعالیت ها از برنامهریزی تا اجرا و مدیریت ، شاید کوتاهترین راه تا بازگشت مردم آسیبدیده به شرایط پیش از وقوع زلزله باشد.
[۱] ر.ک به کتاب جامعه شناسی فاجعه (تجربه زلزله رودبار و منجیل ۱۳۶۹) ژاله شادی طلب. فصلنامه علوم اجتماعی ۱۳۷۲