skip to Main Content
خسارت سخت زلزله سی‌سخت
زمین زیراسلایدر عمومی

خسارت سخت زلزله سی‌سخت

زلزله‌ای به بزرگی ۵.۶ ریشتر، چهارشنبه شب ۲۹ بهمن ۱۳۹۹ شهر سی‌سخت مرکز شهرستان دنا را در استان کهگیلویه و بویراحمد لرزاند. گزارش پیش‌رو وضعیت نامشخص شهر دنا را توصیف می‌کند.

«نمی‌خواستیم مادر خانه من و برادرم را ببیند، او را به اصرار در چادر نگه داشتیم اما بالاخره آمد و خانه را دید، به گریه افتاد، قندش پایین آمد و حالش خراب شد، خانه‌ای که چهار سال با وام و قرض تازه ساخته بودیم، یک‌باره آوار شد.» صدایش می‌لرزد، در آستانه در ایستاده است و پاسخ تلفن را می‌دهد، می‌گوید مردد است، می‌گوید از ورود به داخل خانه وحشت دارد، می‌گوید از چهارشنبه شب تاکنون، جرات نکرده وارد ویرانه‌ای شود که چهار سال پیش ساخته بود. دیوارها ریخته‌اند، شیشه‌ها شکسته‌اند، لوله‌ها ترکیده‌اند، برف و باران روی گل‌های قالی را پوشانده است، آجرهای سفالی از دل دیوارها دریده شده و بیرون ریخته‌اند، ایستاده در آستانه در، ناظر زندگی ویرانش از میان دیوارهای فروریخته و شکاف‌های عمیق میان دیوار است. ترک‌ها را می‌شمارد، روز اول بیست ترک در میان اندک دیوارهای سالم جا خوش کرده بودند، پس‌لرزه‌ها که آمدند، ترک‌های موذی، زیر سکوت برف و باران، آنقدر پیش رفتند که حالا چهل و چهارتا شده‌اند. ترک‌ها را علامت گذاشته و چشم‌انتظار فروریختن خانه است، چه زمانی؟ نمی‌داند، اما بالاخره این ستون‌های وفادار نیز به لرزه خواهند افتاد و تسلیم ترک‌هایی خواهند شد که آرام‌آرام در دل سقف پیش می‌روند. اینجا «سی‌سخت» است، مرکز شهرستان دنا در کهگیلویه و بویراحمد، شهری در ۳۵ کیلومتری یاسوج که زلزله ۵.۶ ریشتری در شب چهارشنبه، ۲۹ بهمن را بدون سوگواری بر جان‌های رفته از سر گذرانده است، اما گرد ویرانی روی خانه‌های این شهر آینده نامعلومی را برای ساکنانش متصور می‌کند.

صبح روز جمعه، «امین» بالاخره سراغ خانه رفت، همان خانه‌ای که با شراکت برادرش، تمام دار و ندارش را برای ساخت آن به حراج گذاشته بود، جرات کرده است؟ نه، از دهن‌کجی ترک‌ها و شیشه‌های شکسته واهمه ندارد؟ نه، چشم‌نگران آن سقفی نیست که می‌لرزد و دندان تیز می‌کند؟ نه، ناچار است. ناچار است که چاره‌اش را خودش تعیین کند، در این مدت، نه کسی سراغش را گرفته و نه کسی به دادش رسیده است، خودش را دارد و دو دستانش را تا ته‌مانده‌های آن خانه را بیرون بکشد و به جای امنی منتقل کند. امین می‌داند که خانه به زودی فرو خواهد ریخت، امروز نه، هفته بعد یا ماه بعد یا سال بعد، تنها چاره، نجات تلویزیون، یخچال، لباسشویی و مدارک از خانه است، این تنها چاره باقی‌مانده برای سی‌سختی‌هاست، از همین روست که حالا وانت‌بارهای شهر به سختی نوبت خالی برای مشتریان دارند، روز دوم زلزله، سی‌سختی‌ها خانه‌هایشان را بار وانت می‌کنند و می‌برند به جایی امن، آن‌ها دیگر از فروشکستن کامل این ویرانه‌ها مطمئن شده‌اند. ساعت دو شب جمعه، برف بالاخره بند آمده و آفتاب با تنبلی از پشت کوه‌ها خود را به شهر مصیبت‌زده سی‌سخت رسانده است، حالا فرصت برای جمع کردن اثاث خانه از میان ته‌مانده‌های آب باران و گل‌آلوده‌های برف و آوار آجرهای سفالی و سیمان‌های فرو ریخته غنیمت است. شب زلزله، امین به همراه فرزندان و همسرش مهمان خانه پدری بودند. خانه پدر فرو نریخت اما ترک‌ها دورتادور چهار سوی خانه را یک‌باره فرا گرفتند، خانه پانزده سال عمر داشت، نه خانه کلنگی بود که جان نداشته باشد و نه با بلوک‌های سفالی ساخته شده بود که از هم فروبپاشد، خانه در مقابل زلزله ایستاد. شب اول چطور گذشت؟ «سراغ خانه خودمان رفتیم، دیوارهای پارکینگ ریخته بود، تمام دیوارهای خانه ما و بخشی از دیوارهای خانه برادرم در طبقه همکف ریخته بود، جرات نکردیم وارد خانه شویم، جرات نکردیم پای‌مان را یک قدم جلوتر ببریم، جرات نکردیم حتی به خانه نگاه کنیم، آن خانه، تمام چیزی بود که داشتیم، تمام چیزی که فروریخت.» خانه بی‌در و پیکر را نمی‌شد به حال خود رها کرد، خبر دهان به دهان می‌چرخید که چند خانه را در همان شب اول، زیر همان ترک‌ها و سقف‌های آویزان و غران، دزد برده است. شب اول و دوم، امین و برادرش در حیاط خانه ماندند، یک پیک‌نیک خوراک‌پزی و چند پتو و یک چادر در شبی که زمین یخ زده بود و آسمان به رحم نمی‌آمد، تنها دارایی آنها برای حفاظت از فرزندان و همسران‌شان بود. دیگر اما جانی در بدن برای ایستادن در برابر آوار و سرما و استصال باقی نمانده است، حالا چاره‌ای نیست جز اسکان موقت در خانه دوستان و آشنایانی که از زلزله جان سالم به در برده‌اند. تا کی؟ امین نمی‌داند، فقط می‌داند که دیگر نه امیدی به گرفتن کمک دارد و نه امیدی به این خانه، باید بکوبد و دوباره از اول بسازد.

خانه روی آب است
«مانده‌ایم چه کنیم. می‌آیند، عکس می‌گیرند و می‌روند، نه چیزی می‌گویند، نه چیزی از حال‌مان می‌پرسند، نه می‌دانند باید چه کار کنند و نه به ما می‌گویند که چه کار کنیم، ما اینجا، فقط خودمان هستیم و خودمان.» «صادق» هم مانند امین، صبح جمعه سراغ خانه نیمه ویرانش رفته است. تلفن را زمانی پاسخ می‌دهد که در حال جابه‌جایی یخچال خانه است. به زحمت وانت‌باری پیدا کرده، یک چشمش به ترک عمیق سقف است، یک چشم دیگر به پنجره‌های عریانی که سوز را به داخل خانه می‌آورند و یک چشم دیگر به زندگی‌اش که زیر آوار آجرهای سفالی و باران به توده‌ای از هیچ تبدیل شده‌اند. صادق ۳۱ سال دارد و با خانواده زندگی می‌کند، خانه پدری او در خیابان دناست، جایی که خانه‌های نوساز آن همه فروریخته‌اند، صادق می‌گوید که شدت تخریب‌ها در بلوار شهید بهشتی، محدوده خیابان دنا و حوالی شرکت گاز از همه بیشتر بوده است: «خانه ما ۳۰ سال ساخت بود، خانه پسرعمویم نوساز، هر دو نابود شدند، خانه همسایه روبه‌رو، خانه همسایه کناری، تمام دیوارها ریخته‌اند، باران به داخل تمام خانه‌ها زده است و هنوز آب از خانه‌ها بیرون نرفته است، کسی اما جرات نمی‌کند که شب را در این خانه‌ها سحر کند.» می‌خواهد که زودتر وسایل خانه را تخلیه کند، هنوز هم ترس و وحشت در میان صدایش کیلومترها را طی می‌کند و از استیصال او، از عدم اعتمادش به سقف بالای سرش می‌گوید، اگر همین حالا ترک‌ها شکافته شوند و بریزند؟ اگر همین حالا، همین حالا که حرف می‌زند، تاب سقف هم به پایان برسد و فرو بریزد؟ خانه‌های نوساز خیابان دنا حالا ویرانه‌اند، اسکلت‌های بتنی زیر زلزله دوام آورده‌اند، قاب‌های ستون‌های بتنی اما خالی از آجرند، انگشت اتهام به سوی آجرهای سفالی خانه‌های نوساز است، به سوی چفت‌وبست ناکوکی که سست و غیرقابل اطمینان بود، به سوی نظارت و مهر تاییدی که روی برگه پایان کار این خانه‌ها نشست. چاره‌ای جز تخریب نیست، صادق می‌گوید: «هیچ کسی دیگر نمی‌خواهد ساکن این خانه‌ها باشد، خالی می‌کنند که بکوبند و بسازند. مانده‌ایم که چه کنیم. آذوقه تمام شده است، آب وارد چادرها می‌شود، هوا سرد است، تکلیفمان نامشخص است و مبهم.»

همچنین بخوانید:  بی‌سرپناهی مردم سفیدسنگ ۸ماه پس از زلزله

فاجعه هنوز شروع نشده است
«شب اول همه شوکه شده بودند، هم مردم و هم آنها که مسوول بودند، تمام شهر شب را داخل ماشین گذراندند، کسی اعتماد نکرد که دوباره به داخل خانه بازگردد.» شب نخست کسی سؤال نکرد، شب نخست آمار تخریب ارائه شده در تلویزیون هیچ گوشه‌ای از واقعیت زندگی ده هزار نفر سی‌سختی را به نمایش نمی‌گذاشت، شب نخست بغرنج بود، بغرنج شروع شد و بغرنج به پایان رسید. آفتاب صبح روز پنجشنبه که سر زد، آمار ۵۰ خانه تخریب شده که شب گذشته از تلویزیون پخش شده بود، حالا در میان کوچه‌ها و خیابان‌های سی‌سخت معنایی نداشت، «علی»، ۳۵ ساله و خبرنگار، شهر را گز می‌کرد و شاهد ترک‌ها و آوارهای شهر بود، خانه‌های برپا هم ترک برداشته بودند، مردم سی‌سخت، مستأصل و سرگردان، حوالی خانه خود بی‌قرار بودند، نه راهی به داخل خانه داشتند و نه چاره و مقصدی. ساختمان‌های شهر هم از زلزله در امان نمانده بودند، لااقل ساختمان ۶ بانک آسیب دیده بود، اما تعمیر بانک‌ها زودتر از خانه‌ها آغاز شده بود. روز نخست، تمام شهر تعطیل بود، روز نخست، تمام شهر در بهت فرو رفته بود، هر مسوولی که سر می‌رسید، همه سروقتش می‌رفتند، از او راه چاره می‌پرسیدند و بعد سردرگریبان فرو می‌بردند و به آستانه خانه‌های خود بازمی‌گشتند.
علی از شب زلزله می‌گوید، از اینکه همان شب هم باران می‌آمد، زیر آن باران و هوای سرد کوهستان، سی‌سختی‌ها در خیابان آواره و مبهوت تصویر خانه‌های ویران و نیمه‌ویران‌شان بودند. این نخستین‌باری بود که زلزله چنین آواری را سر سی‌سختی‌ها نازل می‌کرد، هیچ‌کس آماده نبود، هیچ‌کس انتظارش را نداشت، هیچ‌کس نمی‌دانست که بعد از این چه می‌شود، نه مردم و نه آنها که مسوول بودند. شب اول، دمای هوا منفی ۱۷ درجه بود، شب دوم برف هم آمد، برخی سی‌سختی‌ها خانه و زندگی را به امان خدا رها کردند و به سوی روستاهای اطراف روانه شدند، برخی به سوی شهرستان‌های دیگر، برخی دیگر اما زیر سقف اتومبیل یا چادر ماندند. برق و گاز همان چند دقیقه نخست لرزه قطع شدند، علی می‌گوید که با لرزه شدید زمین، آن‌هایی که از ترس به سمت راه‌پله‌ها و خروجی‌ها هجوم برده بودند، اما با قطع برق و ریزش دیوارها، در میان تاریکی و آوار به دام افتاده و مصدوم شدند. تعداد مصدومان از ۵۰ نفر تجاوز نکرده است اما ۴۰ درصد خانه‌های سی‌سخت کاملاً نابود شدند و جز اسکلت ساختمان چیزی از آنها باقی نمانده است. یک ساعت پس از لرزه اصلی، برق وصل شد اما قطعی برق همچنان از قطعی سراسری تبعیت می‌کرد و خاموشی برخی  خیابان‌های سی‌سخت را بی‌نصیب نمی‌گذاشت.
زلزله سی‌سخت خود فاجعه نبود، فاجعه هنوز رخ نداده است، سایه فاجعه بر سر سی‌سخت سنگینی می‌کند، کسی نمی‌داند، امروز یا فردا، زلزله بعد یا پس‌لرزه بعدی، خانه‌های سی‌سخت به یک بند باریک بند شده‌اند. علی وضعیت سی‌سخت را با سرپل‌ذهاب مقایسه می‌کند. علی می‌گوید که سی‌سخت بیمارستان ندارد، سی‌سخت راه درست درمانی به سوی یاسوج ندارد، هفته‌های بعد که بیماری‌ها از گوشه‌گوشه شهر بالا بزنند، مرکز درمانی برای رسیدگی به بیماران نیست. زنگ خطر به صدا درآمده است، بیماری، ریزش دومینووار خانه‌ها، سرما، برف و یخبندان، سایه تمام اینها بر سر سی‌سختی‌ها سخت و سنگین است. در این میان اما ترس از کرونا هم از گوشه و کنار سر بیرون می‌آورد، زلزله حالا تمام مرزهای فاصله اجتماعی را از میان برده است، سی‌سخت که پیش از این رنگ نارنجی را به پیشانی داشت، حالا، در روزهای خیز موج دیگر کرونا، فرصتی برای نگرانی نسبت به این ویروس را ندارد، شهری که سقفی امن برای شهروندانش ندارد، چه باکی از یک ویروسی دارد که به چشم نمی‌آید؟

هراس از آینده
فرماندار شهرستان دنا بیشتر از سه دقیقه فرصتی برای گفت‌وگو ندارد، می‌گوید که مهمان دارد، از تهران آمده‌اند، وزیر راه و شهرسازی، رییس سازمان هلال‌احمر کشور، رییس سازمان مدیریت بحران کشور، رییس بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، جلسه‌ها را تشکیل داده‌اند و بازدیدها هم به پایان رسیده است. عبدالحمید پناهی به «اعتماد» می‌گوید که تیم ارزیابی، از روز شنبه، دوم اسفند بازدیدهای خود را از خانه‌ها آغاز خواهد کرد و این بازدید، با دقت و با جزییات همراه خواهد بود. برآورد اولیه او نشان می‌دهد که از میان ۱۹ هزار خانه، ۴۵۰ خانه به بازسازی نیاز دارند و باقی به تعمیرات. پناهی از مصوبات جلسه مشترک با پایتخت‌نشین‌ها می‌گوید، از اینکه قرار است در مجموع ۲۰ میلیارد تومان کمک بلاعوض به سی‌سختی‌ها تعلق بگیرد. سقف این کمک‌هزینه ۲۰ میلیون تومان است و به خانواده‌هایی پرداخت می‌شود که خانه‌هایی با ۷۰ درصد تخریب داشته باشند. علاوه بر این، پناهی از تأمین تسهیلات کم‌بهره برای زلزله‌زدگان سی‌سختی می‌گوید، اما سقف و میزان بهره این وام را مشخص نمی‌کند. به گفته او، ۴۰۰ نفر از معتمدهای محلی در قالب ۹ تیم به همراه بسیج، نیروی انتظامی و هلال‌احمر در مرکز محلات مستقر شده‌اند و تقسیم هزار و ۸۰۰ چادر نیز به پایان رسیده است. آخرین اشاره پناهی در این گفت‌وگوی کوتاه، پرداخت کمک‌معیشت به ۳۰۰ نفر و آواربرداری از تخریب‌های ساختمان‌های اصناف است.
علاوه بر فرماندار شهرستان دنا، سایر مسوولان محلی نیز هنوز از میزان دقیق خسارات خبر ندارند. جهاد کشاورزی می‌گوید که زلزله ۹۵ میلیارد تومان به کشاورزی این شهرستان خسارت داده است، مزارع پرورش ماهی به کلی از بین رفته‌اند و بخشی از گلخانه‌ها از بین رفته‌اند. این نتیجه ارزیابی نخست است. استاندار کهگیلویه و بویراحمد از خسارات بالای زلزله سی‌سخت می‌گوید، از ۶۳ مصدوم زلزله، از درمان ۲۵ مصدوم، از اردوگاه‌های اضطراری و تحویل چادر و اقلام اضطراری. رییس مرکز فوریت‌های پزشکی کهگیلویه و بویراحمد از آماده‌باش بیمارستان‌ها و اورژانس‌ها و بستری شدن ۷ نفر از مصدومان در یاسوج می‌گوید و البته از اینکه حال هیچ‌کدام از مصدومان وخیم نیست. زلزله سی‌سخت جانی را نستانده است و شاید همین غیاب آمار مرگ‌ومیر خود در بی‌خبری از احوال مردم سی‌سخت بی‌اثر نبوده است، با گذشت دو روز از زلزله، سی‌سختی‌ها روزهای دشواری را زیر برف و باران و همراه با ترس و تنهایی گذرانده‌اند، صدای‌شان چندان به رأس خبرهای رسانه‌ها راه نیافته است و از کم‌توجهی گلایه دارند. آن‌ها گرچه زلزله را پشت سر گذاشته‌اند، نسبت به آینده خانه‌های نیمه ویران خود سخت بیمناک و نگران هستند، خسارت سخت زلزله سی‌سخت هنوز آغاز نشده است.

 

0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗