برنامهریزی شهری مشارکتی: بارسلونا نمونه موفق و امیدبخش
فضاهای عمومی همواره بر حسب شکل استفاده شهروندان از آنها معانی چندگانه و چندسویه دارند. مثلا یک پارک بازی ممکن است در کنار محل بازی بچهها، محل خواب یک جمع بیخانمان هم باشد. یا یک پاساژ خرید ممکن است در کنار محل خرید محل جمع شدن و گپ و گفت جوانان هم باشد. شکل استفاده شهروندان از فضای عمومی به آن فضا معنی و سو میدهد.
فضاهای عمومی همواره بر حسب شکل استفاده شهروندان از آنها معانی چندگانه و چندسویه دارند. مثلا یک پارک بازی ممکن است در کنار محل بازی بچهها، محل خواب یک جمع بیخانمان هم باشد. یا یک پاساژ خرید ممکن است در کنار محل خرید محل جمع شدن و گپ و گفت جوانان هم باشد. شکل استفاده شهروندان از فضای عمومی به آن فضا معنی و سو میدهد. به همین دلیل یک معیار موفقیت یک فضای عمومی این است بتواند اقشار مختلف سنی و قومی و طبقاتی را جذب کند و همه این گروهها احساس کنند میتوانند برای تفریح و گذران وقت به آن فضای عمومی بروند. چگونه میتوان چنین فضایی طراحی کرد؟ چگونه باید استفاده گروههای مختلف از یک فضای عمومی را سنجید؟
در این مقاله این پرسشها را در بستر پروژه ویاخولیا (Via Julia) در بارسلونا به عنوان یک نمونه موفق از فضای عمومی بررسی میکنیم. بلوار و مجتمع ویاخولیا در محله کارگری نوباریس (Nou Baris) یک پروژه برنامهریزی شهری دولتی است که با خواست و پیگیری زنان و مردان ساکن محله نوباریس کلید خورد، طراحی شد و به اجرا در آمد. به خاطر مشارکت پایای زنان در تمام مراحل پروژه، ویاخولیا توانست ساکنان محله را از پیر و جوان و زن و مرد جذب کند و به یک فضای عمومی موفق و نادر در یک محله حومه و فقیرنشین بدل شود. برای بررسی برنامهریزی شهری مشارکتی در ویاخولیا ابتدا لازم است نگاهی به تاریخ برنامهریزی شهری در بارسلونا داشته باشیم.
برنامهریزی شهری در گذر از استبداد فرانکو به سوسیالیسم
بین سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ صدها هزار مهاجر بخشهای مختلف اسپانیا به شهر بارسلونا مهاجرت کردند و این شهر به شکلی سریع و آشفته بسط پیدا یافت. برنامههای بیحساب و کتاب مسئولان اجرایی شهر که همگی پیرو فرانکو بودند، باعث شد مناطق بسیاری در حومه بارسلونا به زاغه (slum) های فقیر و پرجمعیت و بدون امکانات بدل شود و شکاف اجتماعی و فرهنگی عمیقی میان اقشار مختلف در بارسلونا ایجاد شود. وضع این محلات آنچنان نابسامان بود که انگار حکومت این محلات را کاملا فراموش کرده بود. اگر نگهداری و تعمیری در زیرساخت این محلات صورت میگرفت صرفا با کار خودجوش و هزینه شخصی ساکنان این محلات انجام شده بود. بعد از مرگ فرانکو، اولین حکومت محلی دموکرات بارسلونا که در سال ۱۹۷۹ به قدرت رسید دست شهرسازی بارسلونا را به طور تدریجی تغییر داد. یکی از اهداف کادر اجرایی محلی بهبود وضعیت زندگی در بارسلونا و به خصوص در زاغه های حومه بارسلونا از طریق سروسامان دادن به سیستم تردد شهری، احداث حداقل امکانات زندگی و همینطور ایجاد فضای عمومی و فضای سبز بود. به راه اندازی این برنامهها در فضای عمومی بستری برای تحقق عدالت اجتماعی شد و باعث شد ساختن فضای مطلوب و قابل زندگی به یک معیار پایهای برای احیای شهر تبدیل شود.
ویژگی خاص محله نوباریس
برنامههای سوسیالیستی دولت جدید در اسپانیا در ابتدای کارشان تاثیر مثبتی در کیفیت زندگی در بارسلونا داشتند، اما در میان محلات حومه، محله ای به نام نوباریس دارای چند ویژگی بود که حاصل برنامههای شهرسازی دولت جدید را دوچندان کرد. نوباریس به طور تاریخی یک محله کارگری بود و ساکنان آن به خاطر شباهت شغلی و وضعیت زندگی مشترک هنگام تصمیمگیریهای محلی متحدتر و همسوتر از محلههای دیگر عمل میکردند. نوباریس در زمان فرانکو محل اعتراضهای گسترده سیاسی و اجتماعی در جهت عدالت اجتماعی بود، اعتراضهایی که در آن هم زنان و هم مردان فعالانه نقش داشتند. این همسویی و آگاهی اجتماعی یک جنبش آگاه شهری در جهت عدالت اجتماعی در مجله بوجود آورده بود و ساکنان این محله را تشویق کرد که در برنامهریزیهای جدید برای محله خود نقش پررنگی ایفا کنند. یکی از ساکنین محله در توصیف جو محله میگوید وقتی با هم حرف میزنیم از هم می پرسیم محله مان به چه چیزی احتیاج دارد. آیا فلان چیز را احتیاج داریم؟ وقتی جواب مثبت باشد آستین بالا می زنیم و می رویم دنبال چیزی که لازم داریم. این روحیه فعال و هوشیار در نوباریس باعث شد این محله خیلی بیشتر از محلات حومه دیگر از برنامهریزی شهری دولت دموکرات سود ببرد.
وقتی صحبت از احیای محلات مختلف شهر شد، مردم نوباریس تصمیم گرفتند از نزدیک در جریان برنامهریزی و اجرای تمام پروژه های شهری مربوط به محلهشان باشند. مثلا طرح اولیه کادر شهرسازی این بود که جاده اصلی محله به بزرگراه تبدیل شود و به بزرگراههای دیگر شهر متصل شود. به جای این پروژه ساکنان نوباریس درخواست کردند که فضایی عمومی شهری با مغازه و محل تفریح در محلهشان ساخته شود. اعضای نماینده نوباریس پروژه ویاخولیا را در تمام مراحل و از نزدیک دنبال کردند و هر جا ایدهای را به ضررشان میدیدند از مخالفت جدی با آن ایده ابایی نداشتند. اعضای محله توانستند خواستههای دیگری نیز که در ابتدا مخالف ایده کادر برنامهریزی بود به کرسی بنشانند، از جمله اینکه توانستند عبور ماشین از محله را محدود نگه دارند و مسیرهای مناسب برای گذر عابران پیاده بسازند.
حاصل این شد که شهرداری یک بلوار اصلی داشت در محله ساخت که مختص عابران پیاده بود و در آن نیمکتهایی برای نشستن و خستگی در کردن هم تعبیه شد. دو طرف این بلوار هم مغازه ها و رستورانهایی بودند که به فضا رونق میدادند و محل خرید را به محل تفریح پیوند میزدند. همین فضای ساده به مرکز اصلی معاشرت و تعامل و هواخوری ساکنان نوباریس شد. حتی خیلی از ساکنان که قبلا برای خرید ناچاربودند به مراکز خرید بارسلونا بروند، پس از اتمام ویاخولیا و باز شدن مغازههای جدید در آن دیگر نیاز و تمایلی به خرید از جاهای دیگر ندارند.
نقش زنان در موفقیت پروژه ویاخولیا
پویش نوباریس و موفقیت پروژه ویاخولیا معمولا به مردان محله نسبت داده میشود، اما زنان در روند این شهرسازی مشارکتی نقشی ویژه داشتند. زنان نوباریس اکثرا خانه دار بودند و از زمان فرانکو در کارهای مختلف اجتماعی و فرهنگی فعال بودند، زیرا پلیس کمتر مزاحم آنها میشد. این زنان با وجود مشغله کار خانه و رتق و فتق فرزندان جزو مهم بدنه مشارکت شهری بودند. حتی در راهپیماییها گاهی حدود ۶۰ زن و تنها ۱۵ مرد حضور داشت. بعضی از زنها انقدر جرات داشتند که بچههایشان را هم بیاورند و به قول یکی از ساکنان مرد نوباریس زنها عزم بیشتری در بهبود وضعیت زندگی داشتند. از مشاهده فعالیت زنان میشد دید آنها بچهداری و مشارکت سیاسی را به نحوی موثر با هم ترکیب کردهاند.
به نقل از یکی از مسئولان برنامهریزی، در جلسات محله جمع بزرگی از زنان با لباس خانه و دمپایی می آمدند و در جلسه فعال بودند. در جلسات تشخیص اینکه چه کسی فعال سیاسی است، کدام یکی خانهدار یا خانهنشین است ممکن نبود. ساکنان متعدد محله در جلسه حضور داشتند که بگویند به یک مدرسه یا ایستگاه قطار جدید احتیاج دارند.
روش تحقیق و بررسی کیفیت فضای عمومی ویاخولیا
همانطور که اشاره شد یک معیار سنجش موفقیت یک فضای شهری تنوع بالای کاربران آن است. فضای عمومی موفق جایی است که در آن زن و مرد و پیر و جوان و اقلیتهای مختلف همه بتوانند حس تعلق داشته باشند و از آن فضا سهم ببرند. معیار دیگر موفقیت فضای عمومی این است که در آن فضا بتوان فعالیتهای مختلفی انجام داد و برای هر شخصی فضایی برای حضور و فعالیت خود داشته باشد، یعنی مثلا فضای عمومی مختص به رستوران و فضای خرید و یا مختص به فضای بازی بچه نباشد و هر کسی بتواند از گوشهای از فضا به تفریح و گذران وقت بپردازد. اگر یک فضای شهری این دو مشخصه یعنی تنوع کاربران و تنوع فعالیت را دارا باشد میتواند به شکل بسزایی تعامل جمعی را بالا ببرد و مانع حذف اجتماعی اقشار و گروههای مختلف شود. فضای عمومی موفق میتواند محلی برای جمع شدن افراد و برقراری ارتباط اجتماعی باشد.
طبعا فضای عمومی نمیتواند طبقه اجتماعی یا کیفیت زندگی را کلا عوض کند، اما نمونه ویاخولیا نشان میدهد که یک فضای عمومی موفق در یک محله حومه و کارگر نشین میتواند نقش مهمی در کم کردن حذف شدن افراد حومه از ارتباطات اجتماعی شود و حس تعلق به محله و همبستگی جمعی را در ساکنان محله تقویت کند. اگر سکونت در محله نوباریس قبلا به خاطر وضع این محله مایه خجالت بود، اکنون بعد از احداث ویاخولیا مایه غرور هم هست.
برای دستیابی به اطلاعات مذکور روش تحقیق این پروژه تحلیل کیفی، مشاهده مستقیم، و مصاحبه عمیق (in-depth interview) بود. برای مشاهده تنوع کسانیکه به ویاخولیا می آیند از ویاخولیا در دو روز کاری و دو روز آخر هفته بازدید شد تا تصویری از جنسیت و سن افراد به دست آید. مثلا بازدیدها نشان داد که ویاخولیا همانطور که انتظار میرفت در آخر هفتهها شلوغتر بود تا در روزهای دیگر. در روزهای کاری، خیلی از بازنشستگان و سالخوردگان محله به ویاخولیا میآمدند و روی نیمکتهای بلوار عابر پیاده آن مینشستند و با هم گپ می زدند. در این جمع بازنشستگان تعداد مردان بیشتر از زنان بود. این تفاوت نشاندهنده تفاوت تقسیم کار میان زنان و مردان بازنشسته در محله است. در حالیکه زنان معمولا کاری در خانه برای خود جور می کنند مردان بازنشسته ترجیح میدهند سری به خیابان بزنند. آخرهفتهها میشد در ویاخولیا تنوع سنی و جنسیتی بیشتری دید. در گوشه ای فضا بچهها مشغول بازی بوند، عدهای در فروشگاهها و مغازهها مشغول خرید بودند. عده ای دیگر روی نیمکتهای بلوار نشسته بودند و چیزی می خوردند یا روزنامه می خواندند و بعضی دیگر هم در حال پیادهروی در بلوار بودند. خلاصه از هر سن و گروهی میشد شخصی را مشاهده کرد که برای گذران وقت و هواخوری به ویاخولیا آمده بود.
در کنار مشاهده مستقیم، با ۳۶ زن و مرد ساکن محله مصاحبه عمیق انجام شد. این ۳۶ نفر به طور مساوی از سه گروه سنی ۱۴ تا ۲۷، ۲۸ تا ۴۵ و ۴۶ تا ۷۵ بودند. تلاش بر این بود که نمونه آماری از نظر جنسیت، سن، وضعیت شغلی و تحصیلی قرینه مناسبی برای محله نوباریس باشد. مضاف بر این، ۱۵ مصاحبه هم با مددکاران اجتماعی ، کنشگران در ارتباط با محله، برنامهریزان شهرداری و معماران دستاندرکار در پروژه ویاخولیا انجام شد. در مصاحبهها سعی بر این بود که نظر، تحلیل و تجربه هر فرد از تغییرات بوقوع پیوسته در محله و بخصوص در رابطه با احداث ویاخولیا جمع آوری شود. تاکید کلی این مصاحبهها بر تقویت وضعیت زندگی ساکنان محله نوباریس پس از ساخت ویاخولیا و حس غرور و تعلق به محله است، حسی که قبلا هرگز وجود نداشته است. یکی از جوانان ساکن محله در مصاحبه تاکید کرد که قبلا برای قرار گذاشتن با دوستان مدرسه همیشه جایی خارج از محله خود را انتخاب میکرده است و دوست نداشته کسی بداند که ساکن نوباریس است. اما پس از ساخت ویاخولیا به راحتی میتواند همکلاسیهای خود را در فضای عمومی محلهاش ببیند و در فضا احساس غرور میکند.
پروژه ویاخولیا نشان می دهد که برنامهریزی مشارکتی میتواند حاصلی بسیار موفق تر از برنامهریزی شهری بالا به پایین و بدون مشارکت به دست دهد. در مشارکت لازم است نظر، تجربه و نیاز گروههای مختلف لحاظ شود، خاصه نیاز زنان که معمولا در طراحی و اجرای پروژه های شهری حذف میشوند. این نمونه موفق همچنین نشان میدهد که وقتی در محلهای آگاهی اجتماعی وجود دارد و افراد به طور خودجوش به دنبال بهبود وضعیت زندگی خود هستند، میتوانند نقش بیشتری در تصمیمگیری های دولتی برای محله خود داشته باشند.