skip to Main Content
محمدرضا پهلوی و پیمان صلح میان مصر و اسرائیل
سیاست یادداشت روز

ایران و صلح اعراب با اسرائیل؛

محمدرضا پهلوی و پیمان صلح میان مصر و اسرائیل

در روزهای اخیر دو کشور عربی امارات و بحرین، سرانجام با میانجیگری آمریکا با اسرائیل در کاخ سفید قرارداد دوستی امضا کردند. چهل و دو سال پیش در سپتامبر ۱۹۷۸ ایران در پیمان کمپ دیوید که در آن مصر و اسرائیل با یکدیگر پیمان صلح و دوستی امضا کردند، چه نقشی بازی کرد؟

امارات و بحرین، دو کشور عربی، سرانجام با میانجیگری ایالات متحده آمریکا با اسرائیل در کاخ سفید قرارداد دوستی امضا کردند. چهل و دو سال پیش نیز در ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ (شهریور ۱۳۵۷) در کمپ دیوید انور سادات، رئیس‌جمهور وقت مصر، با مناخم بگین، نخست‌وزیر وقت اسرائیل، با میانجیگری جیمی کارتر پیمان صلح و دوستی امضا کردند که بعدتر به پیمان کمپ دیوید مشهور شد. انور سادات نخستین رئیس‌جمهور وقت یک کشور عربی از طرفین جنگ اعراب و اسرائیل بود که به صلح با اسرائیل و به رسمیت شناختن این کشور اقدام کرد. پیمان کمپ دیوید سه موضوع عمده را در بر می‌گرفت؛

– صلح مصر با اسرائیل به عنوان نخستین کشور عربی که تل‌آویو را به رسمیت می‌شناخت.

– تخلیه صحرای سینا و استرداد آن از سوی اسرائیل به مصر که در طی جنگ شش روزه به دست اسرائیل به اشغال درآمده بود.

– آغاز مذاکره جهت خودمختاری کشور فلسطینی، در کرانه باختری رود اردن و نوار غزه که به دنبال این قرارداد دو کشور اقدام به تبادل سفیر و آغاز عادی‌سازی روابط دیپلماتیک کردند.

در این میان محمدرضا پهلوی نیز نقش پررنگی در نزدیکی مصر به اسرائیل و امضای پیمان کمپ دیوید بازی کرد. موضوع اسرائیل و چگونگی جهت‌گیری نسبت به آن، همواره نقش تعیین‌کننده‌ای در تاریخ روابط میان ایران و مصر بازی می‌کرد. پیش از روی کار آمدن سادات، جمال عبدالناصر رابطه خود را با ایران به دلیل همکاری ایران با اسرائیل قطع کرد و به این ترتیب از سال ۱۳۳۹ تا سال ۱۳۵۰ تهران و قاهره عملاْ هیچگونه رابطه‌ای با یکدیگر نداشتند. با روی کار آمدن سادات در اردیبهشت ۱۳۵۰ روابط میان دو کشور بار دیگر حالت عادی پیدا کرد. سیاست خارجی مصر پیش از سادات به تقابل با اسرائیل خلاصه شده بود، با به قدرت رسیدن سادات، به تدریج چرخش مهمی در سیاست خارجی مصر اتفاق افتاد و در نهایت نیز به نزدیکی مصر به اسرائیل و امضای پیمان دوستی میان دو کشور انجامید.

شاه همواره حامی مصر و دولت سادات بود. او نه فقط از لحاظ اقتصادی بلکه از لحاظ نظامی نیز به مصر کمک می‌کرد.[۱] مهم‌ترین عامل نزدیکی شاه به مصر، جلوگیری از نفوذ شوروی در منطقه بود. شوروی به تدریج توانسته بود نه فقط به عراق بلکه به سوریه نیز نزدیک شود. سران شوروی به حافظ اسد این اطمینان را داده بودند که کمک‌های این کشور به سوریه ادامه خواهد داشت. علاوه بر سوریه، شوروی با بغداد نیز قرارداد دوستی و همکاری امضا کرد که یکی از اهداف آن حضور شوروی در خلیج فارس و اقیانوس هند بود. شاه نسبت به بازیگری شوروی در منطقه بیش از پیش احساس نگرانی و خطر می‌کرد، به همین دلیل می‌کوشید نقش فعالی در سازماندهی و رهبری نیروهای ضد کمونیست در منطقه بازی کند. این تلاش در دهه ۵۰ با تاسیس محور جدیدی در خاورمیانه میان ایران، مصر و عربستان سعودی آغاز شد که نگرانی اسرائیل را نیز به دنبال داشت. اما سیر رویدادها نشان داد که نگرانی اسرائیلی‌ها بی‌مورد بوده و این مثلث نه در برابر اسرائیل بلکه جبهه نسبتاً مستحکمی در برابر نفوذ شوروی در منطقه بود.

در فروردین ۱۳۵۱، سادات به شوروی سفر کرد و به دیدار لئونید برژنف رفت. در این دیدار سادات تقاضای تجهیزات نظامی از جمله «هواپیماهای میگ ۲۳ و موشک‌های زمین به زمین برد متوسط اسکاد» کرد، اما برژنف از دادن این تجهیزات به مصر خودداری کرد، سادات نیز سفر خود را کوتاه کرد و برژنف حتی به بدرقه او به فرودگاه هم نرفت. یک ماه بعد (مه ۱۹۷۲) مذاکرات نیکسون و برژنف در مسکو برای سادات سرخوردگی دیگری رقم زد، به‌طوری که تصمیم او را به پایان دادن اتحادش با شوروی و پیوستن به بلوک غرب را تقویت کرد. رهبران دو ابر قدرت به‌عنوان بخشی از تنش‌زدایی تصمیم گرفته‌ بودند از مداخله در هر اختلاف منطقه‌ای که ممکن بود به جنگ جدیدی بی‌انجامد خودداری کنند. این موضوع یک ضربه مهلک به امیدهای سادات بود که دو ابر قدرت راه‌حلی برای مسئله خاورمیانه را به اسرائیل تحمیل کنند. دو ماه بعد در ژوئیه ۱۹۷۲ (تیر ۱۳۵۱) سادات کلیه مستشاران روسی را از کشورش اخراج کرد، در واقع دلسردی سادات از شوروی باعث شد که او به تشکیل مثلث جدید بین ایران، مصر و عربستان ترغیب شود.

شاه که از بی‌میلی سادات به شوروی آگاه شده بود، در قدم بعدی بنا داشت تا مصر را به اسرائیل نزدیک کند. بر همین اساس تلاش کرد تا بدبینی و نگرانی اسرائیل نسبت به مصر را کاهش دهد. محمدرضا پهلوی در اردیبهشت ۱۳۵۲ در گفت‌وگو با گُلدا مایر نخست‌وزیر وقت اسرائیل از او خواست که سیاست معتدل‌تری نسبت به مصر اتخاذ کند. او با تاکید بر تنش استراتژیک میان آمریکا و شوروی در منطقه و نفوذ شوروی در عراق، بر اهمیت نزدیکی مصر به اردوگاه غرب تاکید می‌کرد. به زعم محمدرضا پهلوی اگر سادات به اردوگاه شوروی نزدیک شود، کار نه فقط برای آمریکا در منطقه، بلکه برای ایران و اسرائیل نیز سخت خواهد شد. به همین دلیل شاه از مایر خواست تا تدابیری بی‌اندیشد که رابطه میان اسرائیل و مصر ترمیم شود. با این حال شاه هیچ تهدیدی و حتی اشاره‌ای نکرد که اگر اسرائیل رویه خود را نسبت به مصر تعدیل نکند، او تدابیری علیه اسرائیل اتخاذ خواهد کرد. در پایان مذاکرات، گُلدا مایر به همراهانش گفت: «شاه پس از تجدید رابطه با مصر به کلی تغییر کرده و آن شاه قبلی نیست.»

مثلث ایران، مصر و عربستان زمانی مستحکم باقی می‌ماند که سایر کشورهای عربی نیز از آن حمایت می‌کردند. حمایت اعراب از این مثلث، تنها یک شرط اساسی داشت و آن این بود که ایران از فروش نفت به اسرائیل خودداری کند و روابط خود را با اسرائیل کاهش دهد، شرطی که محمدرضا پهلوی زیر بار آن نمی‌رفت. در مقابل او به جای متوسل شدن به نفت برای فشار به اسرائیل، سعی کرد از طریق مذاکره با آمریکا این کشور را ترغیب کند تا سیاست خود را نسبت به اسرائیل تغییر دهد و دست از حمایت حداکثری از آن بردارد. در تابستان ۱۳۵۲، محمدرضا پهلوی در سفر خود به آمریکا، در دیدار با ریچارد نیکسون رئیس‌جمهور و هنری کیسینجر، مشاور امنیت ملی آمریکا، از این کشور خواست تا سیاست متوازن‌تری میان اسرائیل و اعراب اتخاذ کند. به زعم شاه این سیاست می‌توانست اسرائیل را به مصر به عنوان بزرگ‌ترین کشور عربی و سپس به عربستان به عنوان ثروت‌مندترین کشور عربی در میان سایر کشورهای عربی نزدیک کند، این نزدیکی در نهایت به سود اردوگاه غرب منجر خواهد شد و ضعف بلوک شرق در منطقه را به دنبال خواهد داشت.

در خلال جنگ اکتبر شاه کوشید بین دول متخاصم نوعی سیاست موازنه در پیش بگیرد. او با تقاضای اخراج هیات نمایندگی اسرائیل در تهران مخالفت کرد و به رغم تحریم صدور نفت اعراب به اروپا و آمریکا، هم‌چنان به صدور نفت به اسرائیل ادامه داد. از سوی دیگر با تقاضای آمریکا مبنی بر اینکه هواپیماهای جت فانتوم خود را به اسرائیل بدهد تا جای هواپیماهایی را که در نخستین روزهای جنگ سرنگون شده بودند پر کنند، مخالفت کرد. در واقع شاه می‌کوشید در درگیری میان اعراب با اسرائیل سیاستی اتخاد کند که هر دو قطب را به نحوی در کنار خود داشته باشد.

در آذر ۱۳۵۳ در تهران، شاه در مذاکرات خود با اسحاق رابین که جایگزین گُلدا مایر شده بود، از وی خواست در مقابل سادات و ملک حسین انعطاف بیشتری نشان بدهد و اظهار کرد معتقد است که این دو رهبر خواستار صلح با اسرائیل هستند. سفر رابین به تهران نه تنها مانع از نزدیکی بیشتر ایران به مصر نشد، بلکه برعکس، شاه به تلاش‌های خود در جذب مصر در گروه کشورهای طرفدار غرب ادامه داد. چندی بعد شاه به مصر سفر کرد و مورد استقبال باشکوه سادات قرار گرفت. شاه در دیدار با سادات، از جزئیات دیدار خود با رابین گفت و سادات از شاه تقاضا کرد از نفوذش استفاده کند و رابین را به تعدیل در مواضعش در گفت‌وگوهای آینده وادارد. در شهریور ۱۳۵۵ این‌بار شیمون پرز وزیر دفاع اسرائیل به تهران سفر کرد. شاه در دیدار با پرز تلویحاْ به او فهماند که اراده سادات نزدیکی به بلوک غرب است و اسرائیل باید با سادات مدارا کند و نسبت به او انعطاف نشان بدهد.

تلاش شاه برای نزدیک‌کردن اعراب به اسرائیل اگرچه بخشی از برنامه‌ سیاست خارجی ایران در منطقه بود، اما در داخل با مخالفت همراه بود. بسیاری از نیروهای چپ و مذهبی، پس از کودتای ۲۸ مرداد که رابطه ایران با اسرائیل نزدیک شد، به انتقاد از شاه و سیاست‌های خارجی او برخاستند. با این حال شاه هم‌چنان روابط خود را با اسرائیل حفظ کرد و تلاش کرد مصر را نیز به اسرائیل نزدیک کند. در نهایت سفر سادات در ۲۸ آبان ۱۳۵۶ به اسرائیل و بهبود روابط میان دو کشور، شاه را بیش از پیش خرسند کرد. اگرچه سفر سادات به بیت‌المقدس و آغاز مذاکرات صلح با اسرائیل با میانجیگری آمریکا صورت گرفت، اما در پس ماجرا این تلاش شاه و دولتمردان ایران بود که زمینه گفت‌وگو میان دو کشوری که پیش از این در جنگ با یکدیگر بودند را فراهم کرد.

در موضوع نزدیکی مصر به اسرائیل، ایران عملاً به آمریکا کمک کرد تا شوروی و سیاست‌های آن کشور را در منطقه منزوی سازد. آمریکا که همواره از نفوذ شوروی در منطقه بیم داشت، از طریق این اتحاد استراتژیک، احتمال آن می‌رفت نه فقط به آرام‌شدن منطقه و جلوگیری از برآمدن هرگونه تنش دیگر کمک کند، بلکه بلوک غرب می‌توانست نسبت به بلوک شرق در منطقه دست بالا را داشته باشد و در این میان ایران نقش پررنگی در شکل‌گیری این معادله به نفع بلوک غرب به سرکردگی آمریکا بازی کرد. در نهایت در ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ در کمپ دیوید پیمان صلح میان دو کشور بسته شد. حکومت ایران پنج ماه بعد سقوط کرد و شاه نتوانست از امتیاز این پیمان به نفع بازیگری خود در منطقه بهره ببرد و آیت‌الله خمینی رهبر حکومت ایران پیمان صلح میان مصر و اسرائیل را محکوم کرد و در پیامی نوشت:

«این جانب بیش از پانزده سال است که خطر اسرائیل غاصب را گوشزد کرده‏‌ام و به دول و ملل عرب این حقیقت را اعلام نموده‏‌ام. اکنون با طرح استعماری صلح مصر و اسرائیل، این خطر بیشتر و نزدیک‌تر و جدی‌تر شده است. سادات با قبول این صلح، وابستگی خود را به دولت استعمارگر امریکا آشکارتر نمود. از دوست شاه سابق ایران بیش از این نمى‏‌توان انتظار داشت. ایران خود را همگام با برادران مسلمان کشورهای عربی دانسته و خود را در تصمیم‏‌گیری‌هاى آنان شریک مى‌‏داند. ایران صلح سادات و اسرائیل را خیانت به اسلام و مسلمین و برادران عرب مى‌داند و موضع‌هاى سیاسى کشورهاى مخالف این پیمان را تائید مى‌‏کند. و السلام علیکم و رحمه اللَّه». (صحیفه امام خمینی، ج‏۶، ص ۴۱۰)

ایران نه تنها پس از انقلاب ۵۷ رابطه خود را با مصر قطع کرد، بلکه انور سادات نیز بعد‌تر توسط یک افسر مصری و عضو گروه جهاد اسلامی مصر به نام خالد اسلامبولی ترور شد. اسلامبولی پس از دستگیری و در جریان محاکمه در دادگاه انگیزه‌ خود را از قتل انور سادات، بستن پیمان صلح میان مصر و اسرائیل موسوم به پیمان کمپ دیوید اعلام کرد. سرانجام خالد اسلامبولی در ۱۵ آوریل ۱۹۸۲ به جرم «ترور و قتل رئیس‌جمهور» به اعدام محکوم شد و در ایران نیز برای قدردانی از وی نام خیابانی در تهران به نام او نام‌گذاری شد.

  

پی نوشت:

همچنین بخوانید:  ارتش مفنگی‌ها

[۱] به دنبال سفر عبدالعزیز حجازی نخست‌وزیر مصر به ایران در اردیبهشت ۱۳۵۳، ایران یک وام یک میلیارد دلاری به منظور تعریض کانال سوئز و بازسازی بندر پورت سعید و احداث یک لوله نفت جدید به مصر داد که اهمیت لوله نفت ایلات-اشکلون را کاهش می‌داد. در آذر ۱۳۵۳، ارتشبد غلامرضا ازهاری رئیس ستاد ارتش ایران به قاهره رفت و درباره امکان همکاری نظامی بین دو کشور به مذاکره پرداخت. مصریان تقاضای ارسال رادارهای جدید نظیر آنچه آمریکا به ایران تحویل داده بود کردند و تعدادی از خلبانان مصری برای آشنایی با هواپیماهای جت فانتوم، به ایران آمدند.

منابع:

  • مهدوی، عبدالرضا هوشنگ (۱۳۹۱)، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران: انتشارات پیکان.
  • گازیوروسکی، مارک (۱۳۷۱)، سیاست خارجی آمریکا و شاه: بنای دولتی دست‌نشانده در ایران، ترجمه فریدون فاطمی، تهران: نشر مرکز.
  • میلانی، عباس (۱۳۹۲)، نگاهی به شاه، تورنتو: نشر پرشین سیرکل.
  • افخمی، غلامرضا (۱۳۹۱)، زندگی و زمانه شاه، واشنگتن: دانشگاه کالیفرنیا‏.
  • پهلوی، محمدرضا (۱۳۷۹)، پاسخ به تاریخ، ت‍رج‍م‍ه‌ ح‍س‍ی‍ن‌ اب‍وت‍راب‍ی‍ان‌، تهران: انتشارات زریاب.
  • ش‍وک‍راس‌، وی‍ل‍ی‍ام‌ (۱۳۶۹)، آخ‍ری‍ن‌ س‍ف‍ر ش‍اه‌: س‍رن‍وش‍ت‌ ی‍ک‌ م‍ت‍ح‍د آمریکا، ت‍رج‍م‍ه‌ ع‍ب‍دال‍رض‍اه‍وش‍ن‍گ‌ م‍ه‍دوی‌، تهران: انتشارات البرز.

This Post Has 0 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗