در حوزه مطالعات برنامهریزی شهری تفاوت رفتار و شیوه مدیریت زنان و مردان در مدیریت شهر کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است. شواهد نشان میدهد که زنان و مردان مدیر، رفتارها و اولویتهای متفاوتی دارند.
برگرفته از مقاله «جنسیت و حکمرانی محلی؛ مقایسه مدیران شهری مرد و زن» نوشته ریچارد فاکس، استاد علوم سیاسی کالج یونیِن نیویورک
شیوه برنامهریزی و شیوه برخورد مدیران زن با زیردستان و به طور کلی فهم آنها از روند برنامهریزی متفاوت است. این تفاوت از کجا میآید؟ چگونه میتوان با درک این تفاوت تعادل مناسبی در شیوههای مدیریتی برقرار کرد؟
برای پاسخ به این سوالها نویسندگان این مقاله شیوه کاری ۸۷۵ مدیر زن و مرد در حوزه شهری در آمریکا را مطالعه کرده است. هدف این تحقیق درک بهتر از تصور مدیران زن و مرد از نقش خود، اولویتهای مدیران زن و مرد بود. در این تحقیق همچنان تصمیمات مهمی که هر مدیر در دوران مدیریت خود گرفته بود را مورد بررسی قرار گرفت تا رابطه میان شیوه مدیریت و برنامههای اجرا شده سنجیده شود. نتیجه این تحقیق این بود که زنان مدیر نسبت به مردان مدیر تلاش بیشتری برای مشمولکردن نظر مردم در روند تصمیمگیری انجام میدهند، میان بخشهای مختلف پروژه پل ارتباطی بیشتری برقرار میکنند و شهروندان را به مشارکت در روند برنامهریزی و تصمیم گیری در پروژههای شهری بیشتر ترغیب میکنند.
شیوه مدیریت به مثابه نمودی از تجربه زندگی
هر مدیری درک و تجربه شخصی خودش از واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی و روابط حاکم بر جامعه را وارد شیوه مدیریت خود میکند. زنان از آنجا که تجربه متفاوتی از مردان نسبت به محیط پیرامون و روابط با انسانها دارند، آنچه همراه خود به فضای مدیریت میآورند متفاوت است؛ رابطه زنان با محیط اطراف و دیگران معمولا بر حس مسئولیت، مراقبت و ایجاد نزدیکی میان افراد است، در حالیکه درک مردان بیشتر بر فردگرایی و تکیه بر قانون استوار است. در تحقیقات مربوط به مدیران زن و مرد هم نتیجه این بوده است که زنان مدیر دست بالا اولویت را به سیاستها و برنامههایی دهند که در خدمت تقویت وضعیت زندگی زنان، کودکان و خانوادهها باشد، در حالیکه اولویت مردان تجارت و سیاستهای اقتصادی است. تحقیقی بر روی ۵۹۰ مدیر زن و مرد در سطوح مختلف مدیریت شهری نشان میدهد که زنان و مردان در بلندپروازی حرفهای، تعریفشان از نقش مدیر و روابط با اطرافیان متفاوتاند. برخلاف مردان که مدیریت عمودی و بالا به پایین انجام میدهند، زنان دنبال ایجاد مشارکت بیشتر هستند، قدرتشان را توزیع میکنند و حس ارزش شخصی (self-worth) را در اطرافیان خود تقویت میکنند.
پرسش از بیش از ۸۰۰ شهردار زن و مرد
برای پرسشنامه این تحقیق برای ۴۳۵ شهردار زن که ۲۵۱ نفر از آنها پاسخ دادند و همینطور برای ۴۴۰ شهردار مرد فرستاده شد که ۸۴ نفر آنها پاسخ دادند. پرسشنامه شامل سه بخش بود که در ادامه شرح داده میشود.
بخش اول: مقایسه انگیزه مدیران زن و مرد
بخش اول سوالات مربوط به انگیزه مدیر در کار در شهرداری بود. هدف این بخش درک بهتر از رابطه مدیر با شغل خود و میزان ارزشگذاری او بر نقش اش در روند مدیریت شهر بود. در میان جوابها ده جواب غالب وجود داشت که میتوان به سه دسته تقسیم کرد: فرصت شغلی که در اختیار شخص مدیر بود، تعهد به حوزه مدیریت شهری و تعهد به خدمت به مردم. البته میزان این پاسخها از نظر آماری میان زنان و مردان یکی نبود. مردان مدیر بیشتر از زنان مدیر به میزان حقوق و مزایا توجه داشتند. زنان مدیر بیشتر از مردان مدیر عقیده داشتند که در جریاناتی خود به خود داخل این حرفه افتادند، یعنی اشتغالشان به عنوان مدیر به اندازه مدیر مرد ارادی و از پیش تعیین شده نبود. از این تفاوت میتوان نتیجه گرفت زنان به نسبت مردان کمتر ادعای جاهطلبی سیاسی میکنند.
در عین حال زنان و مردان به یک اندازه از تعهدشان به حوزه مدیریت شهری تاکید داشتند. تقریبا هفتاد درصد از پاسخها بر اهمیت خدمت به عموم به عنوان انگیزهای مهم در ورود به حوزه مدیریت شهری تاکید داشت. در عین حال، منظور زنان از خدمت به عموم بیشتر ارائه خدمات برای تقویت وضع زندگی مردم است، در حالیکه مدیران مرد بیشتر به دنبال ایجاد تغییر بزرگ بودند و حس موفقیت شخصی در این امر برایشان مهم بود.
بخش دوم: مقایسه وظایف مدیریتی مدیران زن و مرد
بخش دوم از سوالات پرسشنامه بر این تاکید داشت که مدیران زن و مرد چگونه نقش مدیریتی و وظایف خود را تعریف میکنند. اولین سوال این بخش از مدیر این بود مهمترین وظایف مدیریتی خود را بشمارد. اینجا هم سه دسته کلی پاسخ قابل شناسایی بود: وظایف مربوط به امور مالی، امور مدیریتی و اداری و شیوه ارتباطات (communication). در حوزه مالی و مدیریتی-اداری تفاوت زیادی میان مدیران زن و مرد نبود. اما در حوزه ارتباطات یعنی شیوه صحبت، تبادل نظر و همکاری میان اعضا، اولویت مدیران زن ارتباط با مردم و تشویق مدیران دیگر بود. همانطور که در بالا اشاره شد مدیران زن اهمیت بیشتری به جمعآوری نظر مردم و ترغیب مشارکت مردمی و همینطور ایجاد رابطه میان گروههای مختلف مشمول میدهند. پاسخ به این دسته سوالات نشان داد که میزان حقوق مدیر بر تعریف و تصور او از کار خود تاثیر بسزایی دارد. مدیرانی که حقوق کمتری میگیرند بیشتر به ایجاد تعادل میان بودجه و توسعه اقتصادی دارند و این کار را از جمله وظایف خود میدانند.
در تحقیقات مربوط به مدیران زن و مرد هم نتیجه این بوده است که زنان مدیر دست بالا اولویت را به سیاستها و برنامههایی دهند که در خدمت تقویت وضعیت زندگی زنان، کودکان و خانوادهها باشد، در حالیکه اولویت مردان تجارت و سیاستهای اقتصادی است.دسته دوم سوالات این بخش مستقیم تر بود و بر جزییات نقش مدیریت از نظر مدیر توجه داشت. یک سوال این بخش این بود که آیا مدیر خود را بیشتر مانند یک صاحب کار، کارآفرین (entrepreneurial) میبیند یا بیشتر مانند یک مجری اداری است و تمرکز کار بر فعالیتهای اجرایی و اداری (administrative) است. ۹۳ درصد از مردان مدیر و ۷۶ درصد از زنان مدیر نقش مدیریتی را کارآفرینی میدیدند. در عین حال به عقیده ۶۹ درصد از زنان و ۵۷ درصد از مردان نقش مدیر زن باید اجرایی باشد و با سیاستگذاری کاری نداشته باشد. ۴۷ درصد از زنان و تنها ۲۹ درصد از مردان به نقشی غیر سیاسی برای مدیر شهر گرایش داشتند و معتقد بودند شهردار تا حد ممکن نباید درگیر زدوبند و اختلافهای سیاسی شود و دنبال نگهداری از شهر و ارائه خدمات عمومی باشد. این دادهها نشان میدهد که زنان مدیر بیشتر به دنبال رتق و فتق امور اجرایی و تقویت کار گروهی از طریق ایجاد رابطه میان گروههای مختلف دست اندرکار و مردماند، در حالیکه تاکید مدیران مرد بیشتر بر حس وظیفه شخصی است و خود را به نوعی «صاحب کار» میبینند.
بخش سوم: روند تصمیمگیری مدیران زن و مرد
بخش بعدی از سوالهای پرسشنامه به روند تصمیمگیری تمرکز داشت. در این بخش از هر مدیر خواسته شد یازده عاملی که بر تصمیمگیریشان تاثیر میگذارد را بشمارند و به اهمیت هر عامل یک امتیاز بین ۱ تا ۵ بدهند. مهمترین عوامل تاثیرگذار روی تصمیمگیری برای زنان محدودیت بودجه، نیاز به تبعیت از عرفهای حاکم در فضای مدیریت شهری، و نظر مردم بود. مردان نسبت به زنان اهمیت بیشتری به نظر پرسنل (staff) خود میدادند. توجه بیشتر زنان به محدودیتهای اقتصادی با گرایش کمتر به پروژههای توسعه رابطه دارد. از مدیران مشخص خواسته شد نسبت نظر مردم نسبت به نظر مشاوران متخصص خود را بسنجند و بگویند اگر عدد ۱ وابستگی کامل به نظر مردم و عدد ۵ وابستگی کامل به نظر متخصصین باشد، هر مدیر چه امتیازی به نظرهای دخیل در تصمیمگیری میدهد. میانگین امتیاز زنان ۳/۰۳ و میانگین امتیاز مردان ۳/۵۱ بود. زنان اهمیت بیشتری به نظر مردم میدهند و گرایش مردان بیشتر به نظر متخصصان است.
مضاف بر بخش سوالات، برای فهم بیشتر جزییات و ظرافتهای کار مدیریت، دو سناریوی فرضی به مدیران ارائه شده بود و از مدیر خواسته شده بود شیوه برخوردش و راهجوییاش در هر سناریو را شرح دهد. سناریوی اول این بود که اگر در محلهای به یک فضای بازی و تفریح شدیدا نیاز باشد اما افراد محله اولویتشان پرداخت مالیات کمتر به دولت باشد، مدیر چه کاری باید انجام دهد. راهحلهای ارائه شده توسط مدیران را میتوان به شش دسته تقسیم کرد: پرداخت هزینه فضای بازی از راهی غیر از مالیات، پولی کردن استفاده از فضای بازی، به کارگیری روشهای کم خرج دیگر در ایجاد فضای بازی به جای ساختن فضای مشخص، دریافت اطلاعات بیشتر، به کارگیری بخش خصوصی، و دخیل کردن نظر خود مردم. در کل ۳۱ درصد از زنان نظرشان این بود که موضوع را باید با خود ساکنان محله در میان بگذارند، اما فقط ۱۵ درصد از مردان به این کار گرایش داشتند.
در سناریوی فرضی دوم از مدیران پرسیده شد اگر مقامات شورای شهر مدیر را تحت فشار قرار دهند که کارمندی را اخراج کند که همیشه کارش خوب بوده و محبوب است اما در سالهای اخیر به هر دلیل آوازه بدی به هم زده است. پاسخها را میتوان در چهار دسته طبقهبندی کرد: جمعآوری اطلاعات بیشتر، تنظیم برنامهای برای ترمیم وضعیت کارمند و در صورت لزوم اعاده حیثیت (rehabilitate) برای او، ایفای نقش واسط میان شورای شهر و کارمند، ایجاد رابطه مستقیم میان کارمند و شورا. با تفاوتی ناچیز با مردان مدیر، زنان مدیر کمتر به اخراج کارمند گرایش داشتند. گرایش بیشتر مردان مدیر به کسب اطلاعات بیشتر بود در حالیکه زنان مدیر بیشتر به دنبال تنظیم برنامهای برای کمک به کارمند بودند. مدیران زن گرایش بیشتری به ایجاد رابطه میان کارمند و شورا در جهت ترمیم رابطه دو سویه بودند. اینجا هم پاسخ مدیران زن و مرد با باور محققان درباره شیوه زنانه و مردانه در فضای مدیریت همسو است.
نتیجه نهایی این تحقیق این بود که جنسیت مدیر بیش از آنچه انتظار میرفت بر شیوه مدیریت او تاثیر میگذارد. در امر مدیریت شهری شیوهای مشخص از مدیریت زنانه وجود دارد که معمولا در تحلیل و ارزیابی از حرفه مدیریت شهری به اندازه کافی توجه نگرفته است.
طبق دادههای جمعآوری شده در این مقاله مدیران زن به نظر مردم اهمیت بیشتری میدهند و معمولا نقش مدیریتی را نه در ساختاری عمودی از بالا به پایین، بلکه در شبکهای افقی از مناسبات پیچیده میبینند. تواناییهای مدیران زن میتواند نقش مهمی در ارتقای مشروعیت پروژههای دولت در سطح محلی و اجرایی داشته باشد.