این روزها ویروسِ کرونا به مثابه میدان اصلی و تعیینکننده تعارض ظاهر شده است. تنها تشدیدِ پیکارهای اجتماعی، اکنون و در ماههای پیشِ رو، میتواند راهی به سوی ایجاد فضاهای دموکراسی و «مراقبت» از امر مشترک بگشاید.
انتظارِ طولانی در داروخانه، صفِ مطوّل پیش از ورود به سوپرمارکت. تجربیاتی مانند اینها، که امروزه به طور فزایندهای رایجاند، میتوانند به ما در درکِ اینکه چهطور انتشار و گسترش ویروس کرونا جامعه ما را دگرگون میکند، یاری برسانند. با این حال، به طور دقیقتر، اپیدمیِ جهانی و تدابیری که دولتِ ایتالیا برای مقابله با آن اتخاذ کرده، در واقع صرفاً گرایشاتی را که پیش از این وجود داشته، تشدید کرده است. دهههای اخیر، تحتِ سلطه سیاستِ ترس، نشانِ خود را بر جای گذاشتهاند. این را میتوان بهخوبی در ترسِ کنونی از تماسِ فیزیکی، یا در نگاهِ مشکوکی دید که «فاصله امن» میانِ آدمها را میپاید. بیشک، این دست نگرانی در خصوص کنترل، قدرتهای مسلط بر زندگیِ ما را تقویت میکند، و درخور یادآوری است که به مجرد اتخاذ تدابیرِ حکومتیای اینچنین، آنها به بخشی از زرّادخانهی امکانِ سیاسی تبدیل میشوند. با این حال، تصاویرِ دیگری نیز بر صحنه ظاهر شدهاند، تصاویری با دلالتهای ضمنیِ عمیقن متفاوت. مردم در خیابان به یکدیگر لبخند میزنند، از بالکنها موسیقی نواخته میشود، و نوعی احساسِ همبستگی نه تنها پزشکان و پرستاران، که کارگرانِ کارخانههایی را احاطه کرده است که برای دفاعِ از امنیت بهداشتی فراهمشده در شرایطِ کاریشان اعتصاب میکنند.
به نظر میرسد که بحثها در قلمروی رنگارنگ جنبشهای اجتماعی و چپ بر جنبه اول تمرکز دارند، یعنی تقویتِ تمهیدات کنترلی در زمانهای اضطراری. حتی فراتر از نقطه نظراتی که فلاسفه مشهور بیان کردند، که خودشان را بدل به متخصصانِ ویروسشناسی و اپیدمیشناسی کردهاند، از قرار معلوم نوعی شکگرایی پیرامونِ شدتِ واقعیِ کویید ۱۹ وجود دارد. این نگرش به زعمِ من گمراه کننده است. در عوض، بحث باید بهسادگی از این واقعیت آغاز شود که انتشار و گسترش ویروس کرونا تهدیدی هم برای سلامتی و زندگیِ میلیونها انسان است (در درجه اول سالمندان و دیگر افراد آسیبپذیر) و هم برای خود بقایِ سیستمِ مراقبتهای بهداشتی. فکر نمیکنم در این مورد شکی وجود داشته باشد. با این حال، اگر مسأله این باشد، ویروس کرونا تهدیدی علیه چیزی اساسی نیز هست، علیه «امرِ مشترک». اپیدمیِ در حالِ پیشرفت، شکنندگی و در معرض مخاطره بودن این امر مشترک (و همچنین زندگیهای خود ما) به علاوهی نیاز به «مراقبت» را ــ که در سالهای اخیر به طور مشخص در بحثهای فمینیستی برجسته شده ــ نشان میدهد. اما من، بدونِ فراموش کردنِ افزایش کنترل در وضعیتِ کنونی، قصد دارم به منظورِ اندیشیدن در خصوص آنچه اینک در ایتالیا، اروپا و جهان در حالِ رخ دادن است، چشماندازِ دوم را بسط دهم، چشماندازی که به همان اندازه اساسی و مهم است.
برای اولین بار در دهههای اخیر، بحرانی که در «اقتصادِ واقعاً موجود» ریشه دارد، با خشونت به بازارهای مالیِ جهان یورش آورده و منجر به زیانهای بیسابقهای شده است.اثراتِ اقتصادیِ ویروسِ کرونا بیسابقه است. برای اولین بار در دهههای اخیر، بحرانی که در «اقتصادِ واقعاً موجود» ریشه دارد، با خشونت به بازارهای مالیِ جهان یورش آورده و منجر به زیانهای بیسابقهای شده است. با توجه به سرمایهداریِ جهانی، به نظر میرسد استعارهی «انسداد» مناسبتترین اصطلاح در توصیفِ وضعیتِ کنونی باشد. این بحران درست همانند یک آیینه تصویرِ وارونهای از سرمایهداری را بازتاب میدهد که مدارهای ارزشافزایی و انباشتِ آن به جنبشِ خستگیناپذیرِ سرمایه، کالا و مردم وابسته است. امروز به نظر میرسد زنجیرههای تأمین کالاها، پیوندهایی که استخوانبندی لجستیک و زیرساختیِ جهانیسازیِ سرمایهداری را شکل میدهند، به میزانِ قابل توجهی مسدود شدهاند. قیمتهای بورسِ اوراقِ بهادار ــ که مدتی است گسترشِ زنجیرههای تأمین کالاها و شبکه متصلِ مجاری اقتصادی، مناطقِ ویژه و مراکزِ تجاری را هدایت میکند ــ بهناگزیر چنین انسدادی را ثبت میکنند.
لذا، خطا نیست اگر بگوییم اپیدمیِ جاری در گسترشِ سرمایهداریِ جهانی به نقطهی بیبازگشتی رسیده است. من به هیچ وجه درگیرِ خیالپردازیهای فروپاشی یا آخرالزمانی نیستم. سرمایهداری مطمئناً پس از ویروسِ کرونا به بقاء خود ادامه میدهد، اما عمیقاً با نسخهای که ما در سالهای اخیر دیدهایم متفاوت خواهد بود ــ گرچه پیش از این هم میشد در آن تغییراتیِ اساسی را تشخیص داد، تغییراتی که ریشه در بحرانِ مالی ۲۰۰۷ ـ ۲۰۰۸ داشت. به زعمِ من باید با رجوع به سطحِ جهانی، از این نقطه آغاز کنیم تا آنچه را که در ایتالیا میگذرد درک کنیم. در حالِ حاضر، ایتالیا یک «آزمایشگاه» است، گرچه به معنایی متفاوت با آنچه در گذشته نه چندان دور میشناختیم.
با پذیرشِ خطرِ سادهسازی، میتوان گفت که امروزه دو بدیلِ بهروشنی مشخص در پاسخ به این بحران در حال شکلگیری است. از یک سو، پاسخِ «مالتوسی» وجود دارد ــ اساساً الهام گرفته از داروینیسمِ اجتماعی ــ که نمونههای آن را میتوان در محورِ جانسون ـ ترامپ ـ بولسونارو یافت. از سوی دیگر، پاسخِ بدیلِ دیگری در حالِ ظهور است که هدفش بازسازی سیستمِ بهداشتِ عمومی به مثابهی ابزاری اساسی برای مقابله با بحرانِ کنونی است ــ نمونههای بسیار متفاوتِ آن شامل چین، کرهی جنوبی و ایتالیا میشود. در موردِ اول، کشته شدن هزاران تن از مردم به مثابهی شکلی از انتخابِ طبیعی دانسته میشود. در موردِ دوم، به دلایلی که بخشِ عمدهی آن اتفاقی و حدوثی است، به نظر میرسد مسأله این است که، به اتکای درجات مختلفی از اقتدارگرایی و کنترل اجتماعی، «باید از جامعه دفاع کرد».
شفافسازی: من به هیچ وجه اقدامات و تدابیرِ دولتِ ایتالیا را تأیید نمیکنم. بلکه خود را به گفتنِ این نکته محدود میکنم که در حالِ حاضر، در سطحِ جهانی، تعارضی در حالِ وقوع است که پیامدهای مهمی نهتنها برای آیندهی سرمایهداری، بل همچنین برای زندگیهای ما ــ که نهایتاً در این وضعیت یکی است ــ در پی دارد. این مبارزه کشورهایی مانند انگلستان، ایالاتِ متحد و برزیل را تحتِ تأثیر قرار میدهد که دولتهایشان بر راهحلهای «مالتوسی» صحّه میگذارد، چرا که مقاومتها قوی است و ریشههای اجتماعی و سیاسی دارد. اما این مبارزه همچنین کشورهایی مانند ایتالیا را هم تحتِ تأثیر قرار میدهد؛ جایی که چنین مبارزههایی در قامت امتناعِ کارگران از پذیرشِ گزینههای کُنفیندوستریا (Confindustria، فدراسیون کارفرمایانِ ایتالیا و فدراسیون صنعتی ایتالیا) و خود را فدای برتریِ تولید کردن، بروز و تجلی مییابد. به طور کلی، مدیریتِ [بحران ناشی از] ویروسِ کرونا به مثابه میدان اصلی و تعیینکننده تعارض ظاهر شده است. تنها تشدیدِ پیکارهای اجتماعی، اکنون و در ماههای پیشِ رو، میتواند راهی به سوی ایجاد فضاهای دموکراسی و «مراقبت» از امر مشترک بگشاید. این موضوع در موردِ ایتالیا، به همان اندازه ایالاتِ متحد، صدق میکند.
امکانِ رخدادِ چند سناریو در آینده نزدیک وجود دارد، و بجاست به تحلیل شرایطی بپردازیم که ممکن است موجب رخ دادن آنها شود. ارزشِ بنیادینِ سیستمِ بهداشتِ عمومی، یعنی حقِ اجتماعی به مراقبتِ بهداشتی، عنصری است که نمیتوان به هیچ وجه آن را زیرِ سوال برد. این بدان معناست که، حداقل برای مدتی ، پیشنهاد کاهشِ [بودجه] بیشتر دشوار خواهد بود و ممکن است این امر آغازی باشد بر فصل جدیدی از سرمایهگذاریها، به ویژه تحت فشار کارگرانِ حوزهی بهداشت. میتوان امید داشت که این امر در موردِ آموزش هم رخ دهد، گرچه ضروری است با تغییراتی که طیِ هفتههای گذشته رخ داده است مقابله شود تا بدلِ به شرایطِ دائمی نشوند (روندی که با استفاده از تدریسِ آنلاین آغاز شده است). مانند هر بحرانی، بارِ کار مراقبتی غالباً بر دوشِ زنان است، اما حتا این شرایط هم فضاهایی برای مبارزات و گفتگوهای جدیدی فراهم میکند. اعتصابات کارگران که در بالا به آنها اشاره شد، امکانِ افقِهای جدیدی از اتحاد، حتا به صورت اجتماعی، و درخواستِ «درآمدِ قرنطینه» را نشان میدهند. با وجودِ پرداخت هزینههای بسیار زیاد، شورشهای اخیرِ در زندانهای ایتالیا، دامنه دیدِ جدیدی به روی جهان گشود که در سالهای گذشته به شکلی بنیادین تیرهوتار شده بود ــ این مبارزات به نتایج چشمگیری، هرچند جزئی، دست یافتهاند. این اتفاق همچنین در مراکز نگهداری از مهاجران (CPR)، هرچند در زمانهایی متفاوت، نیز رخ میدهد، جایی که ویروسِ کرونا اگر عملاً مانع بازگشت به داخل کشور نشده باشد آن را دچار تأخیر کرده است.
ویروس کرونا ویژگی بالکل موهوم دکترین استقلال ملی و پرستش بتگونۀ مرزها از سوی آن را نشان میدهد. این وضعیتِ مناسبی است که دوباره درباره اروپا اندیشه کنیم.برای تأکیدِ بر دیدگاهم: آنچه ما در حالِ حاضر با آن سر و کار داریم سناریوهایی هستند که میدانهای مشخصی از مبارزه را عرضه میکنند، و نه اینکه صرفاً منطقِ دولتی را تکامل ببخشند. از دیدگاه روششناختی، به نظر من بسیار مهم و حیاتیست که از این فهم از وضعیت شروع کنیم. مضاف بر این، ویروس کرونا ویژگی بالکل موهوم دکترین استقلال ملی و پرستش بتگونۀ مرزها از سوی آن را نشان میدهد. این وضعیتِ مناسبی است که دوباره درباره اروپا اندیشه کنیم. بیشک، اتحادیه اروپا تا کنون کار خاصی انجام نداده است و به اقداماتی متناقض، اگر نه زیانبار، دست زده است. با وجودِ این، چگونه میتوانیم چشم بر این واقعیت ببندیم که نظامِ ریاضتی سرانجام با باورِ جزمیاش به یک بودجه تعدیلشده از هم فرو میپاشد؟ در این میان، تنشهای «عینی» نیز شایان توجه هستند، تنشهایی که وبال گردنِ بانکِ مرکزیِ اروپا میشوند تا بتواند در نقشِ وامدهنده آخرین چاره باشد. در حقیقت، اینها گرایشهایی «عینی» است زیرا از قصد و نیت سیاسی جداست، و با این حال هم اینها شرایط فعالسازیِ دوباره مبارزات در قلمروی اروپا را تعیین میکنند. و چهبسا بهتر، زیرا آنها شرایط را در سطح اروپا برای آغاز مجدد مبارزاتی چارچوببندی میکنند که در بسیاری از بخشهای قلمروی اروپا گسترش خواهد یافت.
در نتیجه، فکر میکنم چشماندازی که در اینجا پیش بُرده شد به ما امکان میدهد که به پاندمیِ در حالِ وقوع با توجه به قلمروهایی بنگریم که به روی جنبشهای مختلف، مبارزات اجتماعی و خودِ جریان چپ گشوده شده است. همانطور که پیشتر ذکر کردم، من مسألهی کنترل، گسترشِ قوای دولت و برانگیختن هرچه بیشتر سیاست ترس را دستکم نمیگیرم. این جنبهها بهروشنی بخشی از سناریوی جاری هستند. با وجودِ این، چهطور باید با آنها مقابله کرد؟ به باور من، برای زیر و رو کردن معنای کنونی «آزمایشگاه ایتالیایی» باید از «مراقبت» از امرِ مشترک آغاز کرد، چیزی که من در آغاز این متن به آن اشاره کردم. وانگهی، لازم است که در شرایطِ فعلی، موقعیتهای موجود را از منظرِ شکل دادن به نوعی سیاستِ مبارزاتیِ عمومیتر در زمانه پاندمی فراچنگ آوریم.
نسخه انگلیسی این متن نخستین بار در سایت انتشارات ورسو منتشر شده است.