«باد خاور» بر باختر میوزد
پایان یک آغاز | گروه ژیگا_ورتوف | گزینش و جمعآوری مقالات: اردوان تراکمه و کیانوش اخباری
کتاب «پایان یک آغاز» در تلاش است که شناختنامهای باشد دربارۀ «گروه ژیگا-ورتوف»؛ گروهی که با تلاش ژان لوک گدار و ژان پییر گورَن، که آن زمان فعالی مائوئیست بود، و تعدادی از مبارزان فرانسوی در سال پرآشوب ۱۹۶۸ و پس از رخدادهای می و ژوئن ۱۹۶۸ در پاریس تاسیس شد. هدف آنها از تاسیس این گروه تلاش برای خلق و ابداع سینمایی مبارز و انقلابی بود که همچون سلاحی در میدان نبرد عمل کرده و آگاهی سیاسی را ترویج و تبلیغ کند. از این رو فیلمها خاصیتی آموزشی داشتند و بهشکلی جمعی تولید میشدند. گروه نامش را از فیلمساز انقلابی روس ژیگاورتوف اخذ کرد و همچون خود ورتوف در تلاش برای خلق سینمایی آوانگارد در تمام جنبهها بود. از فیلمهای مهم گروه ژیگاورتوف، که تا سال ۱۹۷۶ به حیات خود ادامه داد، میتوان به «باد خاور» یا «سر و صداهای بریتانیایی» اشاره کرد.
این کتاب خود را در امتداد حرکتی باز میشناسد که پرویز شفا در پی گشودگی انقلاب ۵۷ آغاز کرد و با جزوهها و مقالهها و ترجمههایش توانست تا حدی تجربههای رادیکال، مهجور و زیرزمینی سینمای چریکی را به مخاطب فارسی زبان معرفی کند. شفا سینمای سیاسی در آمریکای لاتین، آفریقا و خاصه فرانسه با گروه ژیگا-ورتوف را وارد فضای نقد فارسی کرد و نشان داد که پیوند مدرنیسم و امر سیاسی در سینما میتواند تا چه حد پیشرو و مترقی باشد. کتاب «پایان یک آغاز» در تلاش است تا بر شانه جزوههای پرویز شفا بایستد و «گروه ژیگا-ورتوف» را به امروز پیوند زند؛ گروهی که از اهمیت بسیاری در تاریخنگاری مدرنیسم سیاسی در هنر و سینما بر خوردار است و در عین حال و به شکل عجیبی به شدت مهجور و ناشناخته مانده و حتی شهرت فیلمسازی چون گدار هم به شناخت بیشتری از این گروه کمکی نکرده است. حتی در بررسی سینمای گدار نیز این دوره همواره در پرانتز است و توجهی بدان نمیشود.
کتاب با یک پرولوگ آغاز میشود: «سخن گفتن با هوا»، که تلاش میکند توضیحی در باب مدرسۀ «گروه ژیگاورتوف» بهدست دهد و خاصیت آموزشی آن را برجسته کند.
بخش نخست «آغاز از آغاز» است، جایی که بهزعم ما آغاز یک مواجهۀ سیاسی درون بدن سینما است. در نخستین جستار در این بخش سراغ متنی از راین بابولا میرویم که سیاسی بودن سینمای گدار را امری بدیهی میداند و معتقد است بسیار پیش از تشکیل گروه و بهخصوص در دو فیلم «آلفاویل» و «ساخت آمریکا» سینمای گدار سینمایی سیاسی بود. در جستار بعدی با صورتبندی دقیق ژاک رانسیر از دو مارکسیسم موجود در کار گدار مواجهیم. رانسیر مینویسد: «گدار سینما را در حد فاصل دو مارکسیسم قرار میدهد: مارکسیسم در مقام موضوع بازنمایی و مارکسیسم در مقام مبنای بازنمایی». پس از آن، در مقالهای از پیتر وولن با درهمتنیدگی آرای برشت و گدار در آن چیزی که وولن «ضد سینما» میخواند مواجه میشویم. پس از این مقاله، بحث مفصل جولیا لوساژ دربارۀ سیاست چپ گدار و گورن در بین سالهای ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۲ آغاز میشود. لوساژ میکوشد در منظومۀ «سینما و مارکسیسم»، ستارههای دنبالهدار را در آسمان سیاسی فرانسه آن سالها رصد کند. بی شک مقالۀ لوساژ یکی از متون مهم در باب فیلمسازی جمعی است.
عنوان بخش دوم «پداگوژی» است، مفهومی که یکی از کلید واژگان مواجهه با گروه ژیگا-ورتوف است. ارمگارد امل هاینتس در مقالۀ «بین تعهد هدفمند و سینمای متعهد» میکوشد از طریق بازخوانی جدال تئوریک بر سر تعهد/درگیری روشنفکر در نسبت با تئوری-عمل، حرکت منطقی و ضروری به سوی مائوئیسم نزد گدار و دیگر فیلمسازان «گروه ژیگا-ورتوف» را به اثبات برساند. مسئله بر سر پداگوژی است: بازآموزی از طریق تئوری-عمل. در ادامۀ این بحث، سرژ دنه با آن سبک نگارش پرشورش دست به تشریح سازوکاری میزند که سینما را نزد گدار و گورن بدل به مدرسه میکند. بخش دوم با مقالۀ «پول، مبارزهجویی، تعلیم و تربیت: گدار ۱۹۶۷-۱۹۷۲» خاتمه مییابد. در این مقاله آلبرتو توسکانو نقدی حساس بر رویکردهای سوژهمدار رانسیر و بدیو در نگاهشان به دو فیلم «چینی» و «همه چی روبراه است» ارائه میدهد. او بر این باور است که در تحلیل رانسیر و بدیو آنچه از قلم میافتد شیوۀ تولید فیلمهای گدار و نقش آن در سازوکار فیلمسازی است. مقالۀ رانسیر تحت عنوان «رنگ سرخ چینی» در بخش نخست کتاب آمده است و مقالۀ آلن بدیو نیز در بخش سوم کتاب.
بخش سوم «پایان یک آغاز» نام دارد، نامی که از عنوان مقالۀ آلن بدیو گرفته شده و نیز نام کتاب است. بدیو در این مقاله همۀ هم و غم خود را بر ردیابی امکان ناب سوبژکتیو به میانجی فیلم «همه چیز روبراه است» میگذارد، که خودش معتقد است بیش از هر چیز تمثیلی است از یک چپ گرایی رو به پایان. از دیگر مقالههای بخش سوم میتوان به «سینمای رادیکال فرانسه در بستر آن» از جولیا لوساژ اشاره کرد که در آن میکوشد از طریق بررسی دو فیلم «مشت در برابر مشت» مارین کارمیتز و «همه چیز روبراه است» گدار و گورن، به پیوندهای سینما با پرولتاریا بپردازد. پس از آن ارمگارد امل هاینتس در مقالۀ «از جهان سومگرایی تا امپراطوری: گدار و مسئلۀ فلسطین» به سراغ فیلم «اینجا و جاهای دیگر» میرود و عبور گدار از مائوئیسم سینمایی را ردیابی میکند.
بخش چهارم « سینما سلاح تئوریک» است به بازنشر آثاری پرداخته که توسط خود گروه در قالب یادداشت، مصاحبه، مانیفست یا فیلمنوشت تولید شده است.
بخش پنجم «سخن گفتن با هوا» نام دارد. در اینجا با متنهای تالیفی پژوهندگان این کتاب سروکار داریم. «ولادیمیر و روزا: یک تکنگاری» از کیانوش اخباری، و پس از آن اردوان تراکمه در «منطق پداگوژِیکی گدار و گورن» بهواسطۀ امر آموزش در فیلمهای گروه، بر روی هستۀ اصلی آنچه میتوان «سیاست گدار» نامید انگشت میگذارد. مقالۀ واپسین این بخش نوشتۀ دقیق «جیمز روی مکبین» دربارۀ فیلم «باد خاور» است، که از طریق آن نشان میدهد دوراهی گدار-روشا در تاریخنگاری سینمای چریکی از اهمیت بسزایی برخوردار است.
کتاب با یک «اپیلوگ» پایان مییابد. مقالۀ «پیش بهسوی تولید فلسطینی» شاید نوعی جمعبندی و نتیجهگیری بهنظر آید، و شاید هم تبیین غایی از کل پروژۀ این کتاب محسوب شود. با این وجود این متن میخواهد «دستورالعملی برای فیلمسازی» باشد، و میکوشد نشان دهد که دست یافتن به اشکال متنوع سینمای مبارز در عصر دیجیتال و دوربینهای موبایلی تا چه اندازه شدنی و ضروری است.
پایان یک آغاز | گروه ژیگا_ورتوف | گزینش و جمعآوری مقالات: اردوان تراکمه و کیانوش اخباری| انتشارات علمی فرهنگی
نویسندگان: ژانلوک گدار، ژان پییر گوررن، سرژ دَنه، پیتر وولِن، آلن بدیو، ژاک رانسیر، جولیا لوساژ، جیمز روی مکبین، آلبرتو توسکانو، اِرمگارد اِمِلهاینتس و راین بابولا
مترجمان: صالح نجفی، فرزام امینصالحی، سارا دهقان، تایماز افسری، مهدیس محمدی، فرید دبیرمقدم، آلما بهمنپور و زندهیاد آرش طالبی