چرا فجایع بهترین خصلتهای ما را رو میکنند؟
نوع بشر | راتگر برگمن | ۲۰۱۹
«بیشتر آدمها، در اعماق وجودشان خیلی با محبت و مشفق هستند». این فلسفهی راتگر برگمن تاریخدان هلندی سی و سه ساله است که در سال ۲۰۱۶ به خاطر کتاب «آرمانشهری برای واقعگراها» به شهرت رسید. همچنان که ویروس کرونا پایهی قطعیتهای سابق ما را میلرزاند، ایدههای این کتاب، مانند درآمد پایه همگانی در کل جهان ـ طرحی که بوریس جانسون در ماه مارس گفت در حال بررسی اجرای آن به عنوان اقدام کمکی است[۱]در همین حین، دولت سوسیالیست اسپانیا قصد پرداخت «حقوق همگانی» به همه شهروندان دارد و میخواهد پروژه حقوق پایه … Continue reading ـ کمتر عجیب و بیگانه به نظر میرسد.
کتاب «آرمانشهری برای واقعگراها» رویکردی پراکنده دارد، اما این کتاب در ادامه آن، هر چند شامل دامنه موضوعات بسیار متنوع با حاشیههای جذاب درباره همه چیز از روباههای روسی گرفته تا مجسمههای جزیره ایستر میشود، هدفی وحدت بخش دارد. برگمن میخواهد «veneer theory»[۲]این عبارت را نخستینهشناس هلندی، فرنس دو وال Frans de Waal ، برای اشاره به تصور هابزی (Thomas Hobbes)از اخلاقیات بشر … Continue reading را رد کند، این ایده که لایه نازکی از تمدن، تنها چیزی است که ما را از تسلیم به تمایل طبیعیمان به آنارشی وحشیانه، حفاظت میکند.
در مقابل این ایده، او استدلال میکند در واقع میل طبیعی ما به سوی ارتباط، همکاری، آموختن از همدیگر و پرهیز از منازعه است. انسانها خودشان را «اهلی کردند» و طی روندی که مردمشناس- برایان هیر– آن را «بقای مهربانترین» نامیده است، تکامل یافتهاند؛ برگمن ما را «انسان دستآموز»[۳]Homo Puppy میخواند، و به این نکته توجه میدهد که «یادگیری اجتماعی» (یکی از معیارهای معدودِ هوش که نوپاهای انسان در آن امتیازی بیش از گوریلها و شامپانزهها میآورند) برای طبیعت ما ضروری است. (برگمن نشان میدهد که مغز ما در قیاس با بعضی از پیشنیانمان کوچکتر شده و دندانها و آروارههامان کوچکتر و بچهگانهتر؛ و تا حدی به همین علت است که ما توانایی فوقالعادهی همکاری را در خود پرورش دادهایم. انسانها قدرت ارتباطی خوبی دارند و از این کار هم خودآگاه و هم ناخودآگاه لذت میبرند؛ احساسات ما مدام از بدنهامان به بیرون درز میکند و منتظر میماند تا انسانی دیگر به آن توجه کند. ذهن ما به ارتباط نیاز دارد به همان سان که بدنمان به غذا.م). او میگوید: ضرر «فقدان تماس انسانی معادل کشیدن ۱۵ نخ سیگار در روز است»؛ فکر و خیالی غمانگیز برای آنهایی از ما که در قرنطینه تنها هستند. برگمن کتاب را با تاریخ ارتش بریتانیا شروع میکند و با همان به پایان میبرَد، استدلال میکند که داستانهایی که به نظرمان معجزههایی بودهاند که تنها یکبار رخ میدهند در واقع نمونههای موردیِ نماینده روند کلی هستند. کتاب با آتشبسهای کریسمس ۱۹۱۴ تمام میشود؛ به گفته برگمن، سندِ این که انسانها «حقیقتاً برای جنگ برنامهریزی نشدهاند» و میتوان با اشارتی درست آنها را متقاعد کرد تفنگشان را زمین بگذارند. (یک سازمان روابط عمومی، با الهام از این نمونه، کارزار موفقیتآمیزی با ریسههای چراغانی کریسمس به راه انداخت که باعث شد تعداد زیادی از رزمندگان فارک کلمبیا نبرد را ترک کنند.)
کتاب «نوع بشر» با بمباران شهرهای بریتانیا توسط نیروی هوایی آلمان در ۱۹۴۰ و ۱۹۴۱ (Blitz) شروع میشود؛ مدرکی مبنی بر این که «فجایع بهترین خصلتهای ما را رو میکنند»، روحیه جمعی شکیبایی و مصمم بودن در موقعیتی دشوار یا خطرناک (Blitz spirit)، همگانی است. پژوهشها نشان میدهند که در بحرانها مردم اغلب واکنش اضطرابی حاد نشان نمیدهند یا به جرم و جنایت روی نمیآورند، بلکه از اطرافیانشان حمایت میکنند. ما این را در زمان جنگ جهانی دوم هم میدانستیم. فردریک لیندمان، مشاور دانشمند محبوب چرچیل، گروهی روانشناس را فرستاد که مناطق به شدت بمباران شده بیرمنگام و هال را بکاوند تا اثبات کنند بمبارانهایی مشابه، روحیهی آلمانها را در هم میشکند. وقتی این گروه به این نتیجه رسیدند که «سندی مبنی بر تخریب روحیه» وجود ندارد، لیندمان نتایج آنان را نادیده گرفت و با خاک یکسان کردن شهرهای آلمان را تشویق کرد.
ما مدام دادهها را نادیده میگیریم و ترجیح میدهیم به افسانه طبیعت شرور انسان باور داشته باشیم. بر خلاف ادعای «اثر تماشاگر»[۴]Bystander effect: یک رخداد روانشناسانه اجتماعی ست که ادعا میکند افراد از کمککردن به دیگران در شرایط اضطراری در … Continue reading، در ۹۰ درصد موارد ما برای کمک به افراد مداخله میکنیم. غافلگیرکنندهترین مطالعاتی که تلاش کردهاند مستعد بودن ما برای شر را اثبات کنند، از جمله آزمایش زندان استنفورد، به عنوان شبهعلم با ظاهری آراسته، اعتبارشان را از دست دادهاند اما غلبهشان بر تصورات معمول همچنان باقی است. ریچارد داوکینز در چاپهای بعدی کتاب «ژن خودخواه»، این ادعا را که انسانها ذاتاً خودخواه هستند، حذف کرد اما چیزی که ما به یاد میآوریم همان چاپ اول است.
سالها پس از آن کتاب و کتابهای دنبالهروی آن، موج جدیدی از منابع مردمشناسی عوامانه وارد بازار نشر شدهاند. ممکن است «انسان دستآموز» بخواهد از جنگ بپرهیزد، اما این خواسته، ستاره مردمشناسی عوامانه جوان ـ برگمن ـ را از رفتن به جنگ غولهای ژانر مردمشناسی عوامانه بازنداشته است. نویسنده کتاب «انسان خردمند» یووال نوح هراری و فرانس دو وال (که هر دو توصیههای صمیمانهای برای پشت جلد کتاب «نوع بشر» نوشتهاند) در نقاط اصلی بحثشان به چالش کشیده میشوند اما تقریباً به راحتی قسر در میروند. مالکوم گلدول، استیون پینکر و جَرد دایموند آنقدر خوششانس نیستند.
برگمن با پینکر بابت آمار مشکوک درباره جنگهای قبیلهای از سر مخالفت درمیآید، و دایموند را بابت نقلقولی که به اشتباه به کاپیتان کوک نسبت داده است، مسخره میکند. مشکل اینجاست که خود او هم گاهی چنین بیدقتیهایی مرتکب میشود. برای نمونه، او عبارتی موجز دربارهی تأثیر لیندمان را نقل میکند ـ «این واقعیت که سیاست بمباران با مخالفت کمی راهش را به مرحله اجرا باز کرد، نمونه نوعی هیپنوتیزم قدرت است.» او چنین کلماتی را به یک «تاریخدان متأخرتر» نسبت میدهد. این امر نه تنها صرفاً مبهم، بلکه غلط است. این نقلقولی است از سیپی اسنو[۵]C P Snow فیزیکدان، رمان نویس و ساکن طولانی مدت «سرسراهای قدرت» (عبارتی که خودش ساخته بود) – مترجم در سخنرانیای سرشار از سخنان شایعهمانند که تنها ۱۵ سال بعد از جنگ ایراد کرده، سخنرانیای که در آن، از تجربه دستهاولش در کارکردن به عنوان یک کارمند دولت در «سیاست دربار» چرچیل یاد میکند.
شیوه هیجانانگیز برگمن میتواند به اغراق هم منجر شود: او در صفحه ۵۶ کتاب میپرسد: «چرا انسانها تنها گونهی زیستی در میان کل قلمرو حیوانات هستند که از خجالت سرخ میشوند؟»؛ در صفحه ۲۳۸ مینویسد «از میان تمام گونههای قلمرو حیوانات، ما یکی از معدود گونههایی هستیم که از خجالت سرخ میشویم» (تأکید از من است). پاورقی اشاره میکند که بر اساس یک مطالعه طوطی دم بلند آمریکای جنوبی هم میتواند سرخ شود، اما با این حال ادعای اولیه که ما «تنها گونه» هستیم تصحیحنشده در کتاب باقی مانده است.
بیایید زگیل تناسلی را در نظر بگیریم. برگمن میگوید تا قبل از آن که انسان شروع به کشاورزی کند بیماریهای مقاربتی «کاملاً ناشناخته» بودهاند. این یکی از ادعاهای بسیاری است که برای حمایت از تز روسویی نوع بشر بیان شده، این ادعا که جهان انسانهای کوچکننده شکارچی-گردآورنده[۶]Hunter- Gatherer بهشت بوده است؛ تصمیم ما برای یکجانشینی، حدود ۱۰۰۰۰ سال پیش، به اختراع جنگ، بیماریهای همهگیر، قحطی و غیره منجر شده است.
نقلقول ادعای برگمن که زندگی پیشاکشاورزی، بهشتی بدون بیماریهای مقاربتی بوده از «کتاب خوبِ طبیعت بشر: خوانشی تکاملی از انجیل» برداشت شده است. این کتاب مردمشناسی عوامانه در سال چاپش (۲۰۱۶) با واکنشهای بسیار متفاوتی مواجه شد، چند ماه پیش از آن که مقالهای در مجلهای علمی که داوری تخصصی شده، نشان دهد هوموساپینسهای اولیه در واقع گونهای ویروس پاپیلوم انسانی را که موجب زگیل تناسلی میشود از بستگان نئاندرتالشان و انسانتبار دنیسووا[۷]نام جمعیتی از انسانتباران است که باقیماندهٔ دو نفر از ایشان در غار دنیسووا در رشتهکوه آلتایی سیبری جنوبی … Continue reading گرفتهاند، آن هم دهها هزار سال پیش از شروع کشاورزی؛ مطالعهای قابلتوجه که به نظر میرسد برگمن از آن غافل بوده است.
این که برگمن از کتابی نقلقول میآورد که کوشیده میان نظریه تکامل و انجیل پلی بزند، خود گویای همه چیز است. او میگوید «این کتاب موعظه و گفتاری دربارهی خوبی ذاتی آدمها نیست». من تصور دیگری دارم. هر چند برگمن خود باورمند دینی نیست، بارها از موعظه عیسی در بالای کوه نقلقول میآورد و کتاب را با ده فرمان[۸]اشاره به ده فرمان که فهرستی از دستورهای مذهبی است که بر طبق اعتقادات یهودی و مسیحی و اسلام فرمانهای یهوه به … Continue reading خود پایان میدهد.
برگمن، به عنوان فرزند یک کشیش، فصاحت و بلاغت یک مبلغ مسیحی را به ارث برده است. سخنرانی او را در مجموعه تدتاک TED Talksدربارهی فقر ببینید (که یک میلیون بار در یوتیوب دیده شده) یا مصاحبه او با شبکه فاکس نیوز که این شبکه حاضر به پخش آن نشد (۲.۷ میلیون بار دیدهشده) تا منظورم را دریابید.[۹]برگمن در این مصاحبه به سخنان انتقادی که در اجلاس داووس گفته و همچنین به اهمیت مالیات بیشتر در تقسیم ثروت … Continue reading در مقام یک سخنران، برگمن پرجذبه، مزاحگو و سریعالانتقال است. به نظر میرسد او هنگام نوشتن هم مثل سخنرانی تدتاکش عمل میکند. او به مهربانی ما باور دارد، اما به بازههای زمانی توجهمان نه. این یک نمونه از توزیع (کش دادن) حرف در چهار پاراگراف:
آیا راه دیگری هست؟
آیا میتوانیم به جامعهای با فضای بیشتری برای آزادی و خلاقیت برگردیم؟
آیا میتوانیم زمینهای بازیای بسازیم و مدارسی طراحی کنیم که محدودکننده نباشند بلکه نیاز ما به بازی را از قید و بند رها کنند؟
جواب این است: بله، بله، و بله.
آیا این ادبیات لحنی از خود راضی دارد؟ آزاردهندهست؟ با این همه، آیا توجه شما را جلب میکند؟ بله، بله، بله. به رغم خطاهایش، من عمیقاً از خواندن «نوعبشر» لذت بردم. کتاب سرگرمکننده، نشاط آور است و به احتمال زیاد مخاطب انبوهی که برگمن در صدد جذب آنهاست، کتاب را خواهند خواند. جذابترین نخ پیوند کتاب نشان میدهد چطور اثر دارونما[۱۰]Placebo Effect: به این معناست که نتیجه به دست آمده معلول انتظارات بوده است نه دستکاریهای ناشی از داروی مصرفی – … Continue reading را میتوان بر رفتار انسان هم اعمال کرد: به آدمها بگویید خودخواه هستند و خودخواه خواهند بود؛ بهشان بگویید مهربان هستند و مهربان خواهند بود. اگر حق با برگمن باشد، این کتاب احتمالاً جهان را به جایی مهربانانهتر بدل خواهد کرد.
این متن ترجمهای است از مقالهای در سایت تلگراف.
پانویسها
↑۱ | در همین حین، دولت سوسیالیست اسپانیا قصد پرداخت «حقوق همگانی» به همه شهروندان دارد و میخواهد پروژه حقوق پایه همگانی را حتی پس از پایان بحران کرونا ادامه دهد. ـ مترجم |
↑۲ | این عبارت را نخستینهشناس هلندی، فرنس دو وال Frans de Waal ، برای اشاره به تصور هابزی (Thomas Hobbes)از اخلاقیات بشر ابداع کرد؛ اصطلاحی که در کار خود به انتقاد از آن میپردازد. دو وال استدلال میکند که به شدت نامحتمل است که انسانها ژنهایشان را نادیده گرفته و اخلاقیاتی صرفاً به انتخاب خود برساخته باشند. کار او نشان میدهد پایههای اولیه اخلاقیات را میتوان در موجودات نخستین دیگر مشاهده کرد و بر اساس اصل صرفهجویی کاملاً ممکن است نوعی اخلاقیات در تکامل باستانی ما ریشه داشته باشد و ما در آن با پیشنیانمان شریک باشیم. او معتقد است مبنای تکاملی ما در احساساتی که در آنها با دیگر حیوانات مشترکایم نهفته است، از جمله همدلی. اخلاق بشری به گفته او محصولی از تکامل اجتماعیست و نشان از یک رابطه ممتد میان اخلاق بشری و تمایلات اجتماعی حیوانی دارد، نظریهای که به دلیل این ایده امتداد، تکخطی و در نتیجه بر نظریه تکامل منطبقتر است. |
↑۳ | Homo Puppy |
↑۴ | Bystander effect: یک رخداد روانشناسانه اجتماعی ست که ادعا میکند افراد از کمککردن به دیگران در شرایط اضطراری در حالتی که افراد دیگری حاضر هستند اجتناب میکنند. احتمال یاریرساندن به افراد با تعداد تماشاگران ارتباط دارد، به بیان دیگر، هر چه قدر تعداد تماشاگران بیشتر باشد، احتمال اینکه فردی از آنان کمک کند کمتر است. زمانی که شرایطی اضطراری رخ میدهد، ناظران و شاهدان صحنه، در صورتی که اندک یا تنها باشند، احتمال این که به کمک بشتابند بیشتر است. |
↑۵ | C P Snow فیزیکدان، رمان نویس و ساکن طولانی مدت «سرسراهای قدرت» (عبارتی که خودش ساخته بود) – مترجم |
↑۶ | Hunter- Gatherer |
↑۷ | نام جمعیتی از انسانتباران است که باقیماندهٔ دو نفر از ایشان در غار دنیسووا در رشتهکوه آلتایی سیبری جنوبی کشف شده است. پژوهشگران معتقدند این نوع از انسان که حدود ۳۰٬۰۰۰ تا ۵۰٬۰۰۰ سال پیش زندگی میکرده، با انسان خردمند همزیستی داشته است. |
↑۸ | اشاره به ده فرمان که فهرستی از دستورهای مذهبی است که بر طبق اعتقادات یهودی و مسیحی و اسلام فرمانهای یهوه به موسی هستند – مترجم |
↑۹ | برگمن در این مصاحبه به سخنان انتقادی که در اجلاس داووس گفته و همچنین به اهمیت مالیات بیشتر در تقسیم ثروت میپردازد. در ادامه او از وابستگی مالی مجریان شبکه فاکس نیوز به میلیاردها و نوع بازنمایی مشخص میگوید. |
↑۱۰ | Placebo Effect: به این معناست که نتیجه به دست آمده معلول انتظارات بوده است نه دستکاریهای ناشی از داروی مصرفی – مترجم |