نگاهی به کتاب برآمدن ترکیه اردوغان
اردوغان تجسم ترکیب مناسب اتحاد با غرب و وفاداری به سنتهای اسلامی بود. کتاب برآمدن ترکیه اردوغان تلاش دارد برآمدن چنین شخصیتی و حزبی را در ترکیه بررسی کند.
رسانههای جهان در ده سال اخیر ترکیه را نمونهای ویژه از هماهنگی اقتصاد بازار و دموکراسی با اسلامگرایی معرفی کردهاند. اقدامات دولت اردوغان اقتصاد عمومی را بهکلی نابود کرد و رژیم جدید انباشت به شکل آرمانی خود دست یافت. ترکیه توانسته از رژیم انباشت سرمایه مبتنی بر صنعت و معطوف به بازار داخلی به رژیم انباشت مبتنی بر تحرک آزاد کالا و سرمایه در مقیاس جهانی یا نئولیبرالیسم گذر کند. اسلامگرایان دوران نو هیچ ابایی از اتخاذ سیاستهایی چون آزادی گردش سرمایه از راه ادغام در بازار جهانی یا بدل شدن به شریک استراتژیک آمریکا و ناتو در خاورمیانه نداشتند. سالهای دهه ۲۰۰۰، ترکیه پس از چین بالاترین نرخ رشد اقتصادی را دارد که به تعبیری روند بدهکارسازی اقتصاد ترکیه که از ورود کوتاهمدت سرمایههای خارجی به اقتصاد تغذیه میکرد. استقراض بیشتر از خارج و مالکیتزدایی عمومی مسیری بود که ترکیه پیش میبرد. اردوغان تجسم ترکیب مناسب اتحاد با غرب و وفاداری به سنتهای اسلامی بود. کتاب برآمدن ترکیه اردوغان تلاش دارد برآمدن چنین شخصیتی و حزبی را در ترکیه بررسی کند و در هفت نوشتار پیش میرود.
نوشتار اول با عنوان «نگاهی به اسلامگرایان در جهان» که با تعریف اسلامگرایی و اسلامگرایی در قدرت و بررسی آرای المودودی در پاکستان، آیتالله خمینی در ایران و قطب مصری به بررسی سقوط احزاب ملیگرای عربی، سقوط شاهنشاهی در ایران و استقرار حکومت نیمهاسلامی پاکستان میپردازد، در این بین به بررسی نقش عربستان در خاورمیانه تا همراهی با مجاهدین افغانستان برای بیرون راندن نیروی اتحاد شوروی در کنار آمریکا و پاکستان و نقش رژیم اشغالگر را در منطقه تحلیل میکند و به تجربه ناموفق اسلامگرایان در مصر و الجزایر میپردازد.
نوشتار دوم با عنوان «اسلامگرایی، آکپارتی، جنگ درون بورژوازی» به بررسی وضعیت اسلامگراها میپردازد و اینکه چگونه مثلث آمریکا، بورژوازی لائیک و نیروهای مسلح توانستند اربکان را با کودتای ۹۷، برکنار کنند اما در سردرگمی سیاسی ترکیه، اردوغان بر خلاف اربکان که از قشر روشنفکر است از میان مردم برخاسته و سپس در طول زمان سرمایهدار میشود. در زمان حاکمیت آکپارتی اردوغان، سیاست اقتصادی نئولیبرال اجرا شد، پس این مثلث نیازی به تقابل با اردوغان نداشتند.
نوشتار سوم با عنوان «شکاف عمیق در بورژوازی بزرگ ترکیه» نشان میدهد پایه عینی قطببندی درونی بورژوازی که به جنبه مهمی از تنشها و تناقضات جاری در میان سرمایهداری ترکیه بدل شده و به شکل خودی و غیرخودی صورتبندی شده است مطلقا فراساختاری نیست و به تحولی کیفی درون ساختمان طبقه سرمایهدار ترکیه مربوط میشود.
نوشتار چهارم با عنوان «بورژوازی بزرگ اسلامگرا در ترکیه» به چگونگی پیدایش سرمایه اسلامی در ترکیه که از آغاز قسمتی از فرایند انحصاری شدن و گرایش به هولدینگ در جریان رشد روابط تولیدی سرمایهداری در این کشور بود میپردازد، در این فصل با بررسی ماجرای اربکان که با حمایت اتاق آناتولی بهعنوان صاحبان صنایع و سرمایهداران کوچک در مقابل سرمایهدارها برای ریاست اتحادیه اصناف اعلام نامزدی کرده تا اسلامگرایان در احزاب راست میانه ادغام شوند و در قالب جبهه واحد علیه چپ و کمونیسم در ترکیه بر صحنه حضور یابند اما با تاسیس حزب نظام ملی که به همت اربکان بود اسلام سیاسی چونان حرکت مستقل اعلام وجود میکند، در اصل با متمایل شدن هرچه بیشتر جریانهای اسلامی به نگرشهای «جهانی»تر و هوادار سرمایهداری آکپارتی که تجسم سنتزی میان اسلام و سرمایهداری نئولیبرال بود پدید آمد از سوی دیگر سرمایهداران لیبرال نیز رویکردی مهربانانهتر به اقدامات دینی اتخاذ میکند. به موازات آزادسازی اقتصادی و گشایش اقتصاد ترکیه به روی جهان، جریانات دینی و محافظهکار در ترکیه قدرت گرفتند. این فرآیند برای بورژوازی ترکیه دو امتیاز در پی داشت؛ اول، در هم شکستن سازمانیابی طبقه کارگر، دوم، مزایای گفتمان دینی برای بورژوازی ترکیه.
نوشتار پنجم با عنوان «سرمایه اسلامی» ابتدا مراحل متفاوت انباشت سرمایه در آناتولی را بررسی میکند عواملی چون تحول ساختاری نئولیبرالی که از ۱۹۸۰ تاکنون ادامه داشته است استراتژی صادراتمحور برای انباشت و سیاستهای حمایتی از کوبیها [تسهیل پیمانکاری و اقتصاد غیررسمی] سپس با تحلیلهایی افسانهای که تحول این شرکتها به بازیگران مهم بازار را فقط به تلاشهای فردی و مشترک آنها نسبت میدهد رد میکند. سپس با بررسی روابط همزیستی شرکتها با بانکهای بدون بهره در بستری از روابط اجتماعی دوجانبه مختصات ویژه انباشت سرمایه را معرفی میکند انباشتی از این دست عمدتا بر روابط شخصی استوار است روابطی از جنس خویشاوندی/دولتی، روابط جماعتها و دیگر شبکههای روابط منبعث از انجمنها و احزاب سیاسی گذشته از این مرزهای انباشت سرمایهداری که به میانجی روابط اجتماعی، دینی و دیگر روابط غیر بازاری فراهم میشود را نشان میدهد و راهحلهای این گروههای سرمایه برای فائق آمدن بر مشکلات خود را بررسی میکند و درنهایت در تحلیل چگونگی تشکیل فراکسیونهای جدید سرمایه و تفاوتها در استراتژی آنها، بر مزایا و ظرفیت این گرایش بدیل که بر تحلیل پیچیده عینی از بینالمللی شدن انباشت سرمایه استوار است تاکید دارد.
نوشتار ششم با عنوان «بازتولید طبقه متوسط اسلامی» با جملهای از مارکس و انگلس مبتنی بر اینکه «بورژوازی دنیایی همانند خود میآفریند» آغاز میشود در این فصل بررسی میکند که چگونه طبقه متوسط، طبقهای که در فرایند آفرینش دنیایی مانند خود وظیفه اصلی در مدیریت روابط با طبقات فرودست را بر عهده دارد، خواه در سمت بورژوازی لائیک و خواه بورژوازی اسلامی، به بازتولید خودش میپردازد. طبقه متوسطی که از خردهبورژوا به افراد برخاسته از بخش خدمات تبدیل شده است. با استناد به انواع سرمایه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی طبق نظریه بوردیو تبدیل شدن طبقه متوسط به یک طبقه اجتماعی را بررسی میکند. این طبقه متوسط جدید در ترکیه که روح سرمایهگذاری آزاد را در بازار جهانی و آموزشی نمایندگی میکند و نهایتا با تحلیل آماری سرمایه فرهنگی را و چگونگی تبدیل آن به سرمایه اقتصادی در این طبقه را بررسی میکند.
نوشتار هفتم با عنوان «رسانه و اشتقاق لائیک/اسلامی در طبقه حاکم ترکیه» از زاویه مسئله هژمونی به مبارزه طبقاتی جاری میان دو فراکسیون لائیک و اسلامی در طبقه حاکم ترکیه میپردازد، فراکسیونهایی که خود در نتیجه تحولات نئولیبرالی در ترکیه پدیده آمدهاند پس با توجه بر بخش رسانه و بهویژه روزنامه متمرکز میشود. در این بخش با توجه به یکی از اندیشههای آلتوسر مبنی بر وجود یک دستگاه درون حکومت که در راستای اهداف ایدئولوژیک استفاده میکند و موجب میشود تمام بازیگران عرصههای مختلف از اقتصاد و دین گرفته تا آموزش و حقوق و فرهنگ در شبکهای محدود به فعالیت بپردازد و فضای بسیار محدودی برای فعالیت آزادانه و خارج از نظارت این دستگاه باقی بماند. پس رسانه چیزی نیست جز بخشی از دستگاه ایدئولوژیک حکومت که بر اساس تاکتیک و استراتژیهای برای حفظ برتری طبقه اقتصادی حاکم و بهرهبرداری از این برتری سازمان یافته است. در جریان اشتقاق رویداده در ترکیه هر یک از بخشهای طبقه حاکم تلاش میکنند تا دسترسی تام و تمامی به روزنامه و موسسات یابند و مهار کامل آنها را در دست گیرند چراکه رسانه ابزار ایدئولوژیک در راه تسلط بر تودههاست و چنان که گرامشی توضیح میدهد هژمونی بهواسطه «ترکیبی از قدرت و رضایت» ایجاد میشود. بر این اساس و در مقام نظر از حیث اهمیت رسانه در «تداوم حکومت» لائیکها لاجرم باید به هژمونی اسلامگرایان رضایت دهند در صورتی که در ترکیه واقعیت عینی موجود تئوری را مقهور خود میکند.
اسلامگرایان بدون تسلط مطلق در رسانهها موفق به ایجاد هژمونی تمامیتگرا بر جامعه نخواهند شد پس با حرکتی آهسته و مرحلهبهمرحله گذار به سوی هژمونی اسلامگرا را با انقلاب خاموش هدایت میکند.
کتاب با این جملات به پایان میرسد:
کوتاهسخن آنکه ایدئولوژی کاپیتالیست-اسلامگرا واقعیتی موجود در ترکیه امروز است. این ایدئولوژی، در مقابل آنچه میتوان عکسالعمل قدرتمند لائیک خواند، از طریق بازسازی خود بر اساس شیوه انباشت نئولیبرالیستی توانسته است تا موجودیت خود را ادامه دهد و تثبیت کند. نمونه ترکیه نشان میدهد که اسلام در راه کسب قدرت سیاسی میتواند در هماهنگی کامل ایدئولوژیک با سرمایهداری قرار گیرد. جدال رسانهای اسلامگرایان و لائیک در ترکیه، با متنفیکردن هر گونه موضع انتقادی نسبت به نابرابری روزافزون در نظام سرمایهداری، ستون ایدئولوژیک سرمایهداری یعنی تقدس اصل مالکیت خصوصی را از هر گزندی دور داشته است. آزاردهندهترین مسئله اما خود موجودیت نظام سرمایهداری است که در پس چهره بیرونی این نبرد رسانهای چیز جدیدی برای تودهها ندارد. در حقیقت همین بر سر کار بودن سرمایهداری است که فضای دموکراتیک در ترکیه را بیشتر و بیشتر آسیبپذیر میکند.