skip to Main Content
دولت و جامعه؛ داستان پزشک هراسان و بیمار بدحال
سیاست یادداشت روز

دولت و جامعه؛ داستان پزشک هراسان و بیمار بدحال

روزی نیست که دولت در میان تعجب همگان با افتخار از مدل برخورد خود با بحران کرونا صحبت نکند. مدل برخوردی که با عدم اجرای سیاست قرنطینه که در اکثر کشورهای جهان در حال اجراست در کارنامه  خود تا امروز هزاران و بلکه ده‌ها هزار کشته دارد؛ احتمال شکل گرفتن موج دوم اپیدمی در نبود سیاست فاصله اجتماعی هم می‌تواند به این ارقام یک یا دو صفر دیگر اضافه کند. سیاست دولت ایران در برابر ویروس کرونا دست روی دست گذاشتن و دادن آینده جامعه ایران به دست قضا و قدر است. در شرایطی که از آفریقا تا کشورهای همسایه ایران همچون هند و در غرب همه به سوی قرنطینه و اجبار فاصله اجتماعی رفته‌اند چرا دولت ایران از اجرای این سیاست با وجود خطرات هولناک آن سر باز می‌زند؟ جواب سوال ساده است: نبود اعتماد به نفس!

برای اعمال قرنطینه و سیاست اجبار فاصله اجتماعی باید زندگی اجتماعی را متوقف کرد. توقف زندگی اجتماعی سبب اخلال در زنجیره تولید کالاها و خدماتی می‌شود که جامعه برای ادامه حیات خود به مصرف آن‌ها نیاز دارد، از غذا گرفته تا خدمات بهداشتی و ارتباطاتی. از سوی دیگر سکته اقتصادی منجر به بیکاری، از میان رفتن درآمد و اخلال در روابط اقتصادی‌ای همانند مالک و مستاجر می‌شود. تخمین‌ها از سقوط تولید ناخالص ملی تا ۲۵ درصد در کشورهایی حکایت می‌کنند که سیاست قرنطینه کامل را اجرا کرده‌اند. با توقف زندگی اجتماعی برای مدت طولانی جامعه چطور می‌تواند بدون دخالت  مستقیم مالی دولت به حیات خود ادامه دهد؟ اگر توقف زندگی اجتماعی و رشد شدید بیکاری به زنجیره‌های تولید آسیبی دائمی بزند چطور می‌توان مطمئن بود که اقتصاد به وضع پیش از بحران کرونا باز خواهد گشت و دچار رکود طولانی اقتصادی نخواهد شد؟ دولت چطور می‌تواند از تبدیل شدن بیکاری موقت قرنطینه به بیکاری ریشه دوانده ساختاری جلوگیری کند؟

همچنین بخوانید:  شورش علیه یأس

در آزمایش بی‌سابقه و تاریخی قرنطینه عمومی این روزها دولت‌ها همانند پزشکی عمل می‌کنند که باید بیماری بدحال را به کما ببرد تا جلوی رشد بیماری را در او بگیرد. به کما بردن بدون داشتن برنامه به بیمار آسیب خواهد زد و به کما نبردن هم او را در برابر بیماری بی‌دفاع خواهد کرد. از جهت دیگر بیرون آوردن بیمار از کما مهارت و شرایط خاص خود را می‌طلبد. بیمار ممکن است تا مدت‌های طولانی به طول کامل به هوش نیاید. بسته به کفایت پزشک (دولت) و شرایط بدنی بیمار (جامعه)، کیفیت کما و شانس بیرون آمدن از آن با کمترین آسیب مشخص خواهد شد. در نبود کفایت و وضعیت بد بیمار، ممکن است پزشکِ هراسان از ایجاد کمایی که جان بیمار به آن وابسته است سرباز بزند.

در پس چهره‌های خندان جلسه‌های کابینه هراس پزشکِ بی‌کفایت و بیمارِ بدحال نهفته است. دولت ایران آگاه است که کفایت و ظرفیت کافی برای اجرای قرنطینه کامل بدون آسیب زدن به جامعه را ندارد. از سوی دیگر پس از ناآرامی‌های گسترده در سال‌های اخیر در واکنش به ریاضت اقتصادی و خشم و بی اعتمادی متعاقب آن، دولت احساس عدم اقتدار و امنیت می‌کند. فقر و فلاکت آنچنان در دهه‌های اخیر در شالوده جامعه ایران ریشه دوانده که تحمل شوک‌های جدید اقتصادی را ناممکن ساخته و دولت نیز به این واقعیت آگاه است. 

در شرایطی که اکثر کشورهای دنیا با درجات مختلفی از موفقیت مشغول درمان بیمارند در ایران دولت از بیمارستان فرار کرده و جامعه را تنها گذاشته است. رها کردن بیمار اما کفایت و اقتدار را به دولت باز نخواهد گرداند. شوک اقتصادی برای جامعه ایران نه از کمای مصنوعی در نتیجه قرنطینه، بلکه از رشد تصاعدی بیماری سر بر خواهد آورد. جامعه هراسان و بیمار به زودی ناتوان از ادامه کار و گردش اقتصاد خواهد بود و شوکی بزرگتر را تحمل خواهد کرد با هزینه گزاف انسانی. در پس چنین شوکی انگشت اتهام جامعه به یک سو خواهد بود: دولت!

همچنین بخوانید:  سیاست‌ِ مبارزات در زمانه‌ پاندمی
0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗