پوشش بحران در فقدان رسانههای مستقل در ایران
نقش رسانههای عمومی مثل رادیو و تلویزیون در مدیریت بحرانها، نقشی اساسی و تاثیرگذار است. حالا در کشوری که اعتماد جمعی به رسانههای عمومی هر روز کاهش پیدا میکند، چطور بحرانها پوشش داده میشوند؟
پس از همهگیر شدن شبکههای اجتماعی در جهان و همچنین توسعه رسانههای تصویری و شبکههای خبری روزبهروز میزان اعتماد به اخبار منتشرشده از رسانهها توسط مخاطبان و شهروندان کمتر و کمتر میشود. رسانههای خبری با تغییر سیاستها و ایجاد شفافیتهای مالی و منابع خبری سعی دارند تا هر چه بیشتر مخاطبان را به خود نزدیک کنند و به آنها توضیح دهند که چه سیاستی در تولید اخبار دارند و از طرفی تأکید میکنند که منابع مالی آنها چیست و چطور تأمین میشود.
انجمن روزنامهنگاران حرفهای آمریکا پروژهای را در سال گذشته در خصوص راهکارهای برگشت اعتماد عمومی به اخبار و رسانههای خبری را راهاندازی کرد که در آن اصلیترین و روشنترین روش، شفافیت در حوزه منابع مالی و همچنین سیاستهای خبری توسط رسانههای خبری است.
یعنی شبکههای خبری و خبرگزاریها بهروشنی خطمشی سیاسی و سیاستهای انتشار اخبار خود را مشخص کنند و با شفافیت در حوزه مالی اعلام کنند که بودجه خود را از چه سازمانهایی و به چه واسطهای تأمین میکنند.
اما در ایران معضل بسیار جدیتر است هرروز رسانههای خبری داخل کشور در میان عموم، چهره مخدوشتری پیدا میکنند؛ علیالخصوص رسانههای رسمی و دولتی. در سال گذشته پس از بحرانهای متعدد و علیالخصوص حادثه ساقط شدن هواپیمای مسافربری اوکراینی و شک و شبهه در خصوص پنهانکاری در رابطه با شیوع ویروس کرونا، باعث شد تا لطمهای جدیتر به اعتماد عمومی نسبت به رسانههای جمعی داخل کشور وارد شود.
از طرف دیگر رسانههای فارسیزبان خارج از ایران نیز بارها و بارها در سال گذشته به نقض بیطرفی و همینطور تولید اخبار منفی جهتدار متهم شدند. عدم وجود شفافیت مالی و وابستگی مالی به کشورهای دیگر عامل دیگری است که بیاعتمادی مخاطب را نسبت به این رسانهها هم تشدید میکند. مخاطب ایرانی در میان جنگ دو جبهه رسانههای داخلی و خارجی دچار یک سردرگمی است. هر دو طرف رسانههای بزرگ و اثرگذار دارند. از طرفی به دنبال جذب مخاطب و همینطور تخریب چهره رسانه رقیب در طرف مقابل هستند.
امانوئل کاستلز چهره سرشناس علوم ارتباطات و نظریهپرداز رسانهای عنوان میکند که پیامهای منفی ۵ برابر قویتر از پیام مثبت هستند و اثرگذاری بیشتری بر روی مخاطبان دارند. از همین رو رسانهها ناگزیر برای پیروزی در این جنگ رسانهای به دنبال قویترین پیامها یعنی پیامهای منفی میروند. هر روز شاهد انواع پیامهای منفی هستیم که هر دو طرف نسبت به هم تولید میکنند که متداولترین و روزمرهترین آنها دروغگویی، عامل بیگانه بودن و خیانت به کشور است. روزانه افشاگریهای متنوع از هر دو طرف منتشر میشود و از طرفی همانطور که ذکر شد هیچکدام از طرفین هیچ شفافیتی در حوزه سیاستهای خبری و منابع مالی نیز ندارند.
این جنگ مداوم برای اشاعه پیامهای منفی و افشاگریهای رسانهای در هر دو طرف چه نتیجهای را در بر خواهد داشت؟
رقابت روزانه رسانهها برای تولید پیام منفی و از طرف دیگر عدم شفافیت سیاستهای خبری و منابع مالی باعث عمیقتر شدن بیاعتمادی مخاطبان به رسانهها در هر دو طرف شده است.
همین موضوع باعث شده تا اقبال مخاطبان به شبکههای اجتماعی در فرمهای متنوع خبری غیر یونیفرم بیشتر شود؛ یعنی اقبال و اعتماد مخاطب نسبت به رسانههای بینامونشان که بدون نهاد هستند و انگار توسط یک یا چند نفر گردانده میشوند بیشتر است؛ نهتنها رسانههای بینهاد بلکه چهرهها، آدمهایی که خوب حرف میزنند؛ این افراد مداوم برای مخاطب تولید پیام میکنند و وسط این جنگ روزانه رسانههای داخل و خارج، به هر دو طرف انتقاد میکنند و خود را از جنس مخاطب سردرگم ایرانی میدانند.
حالا در این میان مخاطبی که هرروز بیاعتمادتر از انواع خبرها از رسانههای رسمی میشود، ترجیح میدهد که خبر را از کانالهایی که در شبکههای اجتماعی ذکر شد دریافت کند. اکثر این چهرهها و این رسانهها با تحلیلها و روشهای عامهپسندانه و غیرحرفهای خبری مخاطب را سردرگم میکنند. این خارج از انواع فیکنیوزهایی است که توسط این رسانهها منتشر میشود. مخاطب نیز ناگزیر، بیاعتماد به دیگر رسانهها اخبار را از این کانالها میپذیرد و خود را موظف میداند که در این وانفسا که نمیشود به کسی اعتماد کرد خودش به اشاعه این اخبار کمک کند.
مخاطبان ترجیح میدهند تا خبر را از زبان مخاطب دیگری بشنوند که او را میشناسند یا او را دنبال میکنند و به بدین ترتیب اعتماد آنها به پیامرسان اولی بر پیام است؛ که به همین واسطه آن پیام را نیز باور میکنند و بدین شکل چرخه را ادامه میدهند و خود پیامرسان بعدی هستند تا خبر به مخاطب دیگر برسانند.
همین مسئله در مواقع بحران بسیار حادتر بروز میکند؛ بهطور مثال بحران شیوع کرونا در کشور مسئلهای است که آگاهیبخشی و استفاده از اطلاعات درست از اصلیترین راههای مبارزه با بحران است. طبق آمار رسمی هم قرنطینه خانگی استفاده از اینترنت و شبکههای اجتماعی را به بیش از دو برابر افزایش داده است.
حالا با بیاعتمادی عمومی و مخاطبی همراه هستیم که با حجم عظیمی از محتوا مواجه است؛ محتواهایی که در این وانفسا باعث آسیبهای جدی روانی و گاهی ترس و هیجان زائد میشوند که به این واسطه مدیریت بحران نیز چندین برابر سختتر خواهد شد.
جالب اینکه صداوسیما نیز غیرمسئولانه حتی از محدود پتانسیلهای خود نیز استفاده نمیکند. در تمامی کشورها حتی کشورهای در حال توسعه برای مقابله با بحرانی ملی مثل بحران کرونا تمام ابزارهای ارتباطاتی و تمامی ابزارهای تبلیغاتی کشور بسیج میشوند؛ تا انتقال پیام بهدرستی انجام شود. از هر نوع مدیریت جزیرهای پرهیز میشود و سعی میگردد تا مدیریت یکپارچه ابزارها و رسانهها باعث تولید پیام واحد گردد. تبلیغات ۳۶۰ درجه که مخاطبان را روزانه در تمامی رسانهها با پیامهای برنامهریزیشده و یکدست و یکپارچه مواجه میکند.
اما در ایران بدین شکل نیست. تبلیغات شهری و رسانههای محیطی در دستان شهرداریها بهطور مستقل و صداوسیما بهعنوان رسانه سنتی نیز مستقل و جزیرهای عمل میکنند. در صداوسیما حتی از بدیهیات نیز دریغ میشود. برنامههای پربیننده مثل سریال پایتخت و یا عصر جدید بدون هیچ پیام عمومی بهداشتی و تبلیغات اجتماعی پخش میشود. در زمانی که تلویزیون بیشترین مخاطب را دارد یعنی در هنگام سریال پایتخت بهجای اینکه از انواع PSAهای بهداشتی و همینطور انگیزشی برای مبارزه با بیماری استفاده شود؛ با تبلیغ اپلیکیشن روبیکا متعلق به هلدینگ توسکا مواجه میشویم.
شاید به ذهن خوانندگان خطور کند که شکل مدیریت یکپارچه پیام در کشور میسر نیست و هماهنگی رسانههای جمعی با دیگر رسانهها در کشور مهیا نیست. مثال نقض این گزاره را در دیماه سال گذشته مشاهده کردیم. پس از ترور سردار سلیمانی تمامی ابزارها و تمامی رسانههای جمعی در کمتر از ۱۲ ساعت همگی در توزیع و انتشار پیام یکپارچه شدند. در تمامی شهرها همه تبلیغات محیطی، تمامی آنتن تلویزیون و رادیو، چندین برنامه تولیدی زنده و غیرزنده و… تنها بخشی از این بسیج رسانهای بود.
به نظر میرسد مشکل تولید پیام یکپارچه و بسیج ارتباطاتی در کشور ناتوانی در همگنسازی مدیریت تولید و توزیع پیام نیست، بلکه پیچیدگیهای نظامهای مالی و مدیریتی این رسانهها و همانطور که ذکر شد عدم شفافیت در سیاستهای خبری و منابع مالی باعث شده است تا فقط در مواردی خاص بتوانند یکپارچه و موثر عمل کنند؛ در نهایت بیاعتمادی و توامان ناکارآمدی حاصل از این امر باعث شده تا قدرت و نقش تولید پیام در شبکههای اجتماعی روزبهروز افزایش پیدا کند.
این مثال و تمام موارد دیگری که در مقاله ذکر کردم نشان میدهد مدیریت بحران در این کشور بدون رسانههای سنتی مثل رادیو و تلویزیون در حال انجام است و نقش آنها روزبهروز در حال کاهش است.