شبکههای محلی؛ درمان زخمهای کرونا بر جامعه
این روزها بسیار شنیده و توصیه میشود که برای حفظ سلامت و جان خود در خانه بمانید؛ از مقامات وزارت بهداشت و اصحاب علوم پزشکی گرفته تا فعالان مجازی و بعضاً اجتماعی. توصیههای بسیار خوب و البته تعجببرانگیز. کیست که نداند در خانه ماندن بهترین راه سالم ماندن در مقابل ویروس کرونا است؟ چرا برخی از مردم برای حفاظت از جان خود این کار آسان در خانه ماندن را انجام نمیدهند؟ در این متن میخواهم از دیدگاه جامعهشناسی مردممدار به این «چرا» پاسخ دهم و البته در حد توان و تجربه زیسته راهحلی را پیشنهاد دهم.
از قضا همه کسانی که در شیپور «در خانه بمان» میدمند برای مسئلهای به این فراگیری که از نقطه شروع (بنا بر یک تفسیر برگرفته از نوعی غذای حیوانی یا تفسیری دیگر که معتقد به دستساز بودن ویروس است) تا شیوع (بهطور مثال از چین به ایران که ریشه در اقدامات حاکمیت سیاسی دارد) و تا همهجایی بودن آن و گستره جهانیاش (به بیش از ۱۶۲ کشور و قلمرو) مسئلهای جمعی و اجتماعی است، راهحلی فردی ارائه میدهند. راهحلی که میشود گفت که همه از آن آگاه هستند. مشکل آنجاست که هیچگاه مسائل جمعی با راهحلهای فردی رفع نشدهاند. مشکل آنجاست که گویا طرفداران این دیدگاه نمیبینند و نمیدانند که گروهها و اقشاری در جامعه هستند- از دستفروش گرفته تا کارگر ساختمانی، از زبالهگرد گرفته تا کودک کار، از کارتنخواب گرفته تا کاسبهایی که دل به فروش و درآمد شب عید خوش کرده بودند و همه کسانی که همیشه خدا بدهکار هستند و دیگر امکان قرض گرفتن هم ندارند- که نمیتوانند در خانه بمانند چون در خانه ماندن به قیمت جانشان تمام میشود؛ یعنی اگر با منطق بد و بدتر هم با مسئله برخورد شود احتمال مبتلا شدن به ویروس (بد) بهتر از تلف شدن از گرسنگی (بدتر) است.
طرفداران شعار «در خانه بمان»، گویا آنگاه که ویروس از چین وارد ایران میشد، آنگاه که در قم گسترش مییافت، آنگاه که به سرتاسر ایران شیوع پیدا میکرد، حرفی برای گفتن نداشتند؛ آنگاه که با لغو پروازها به چین چنین بحرانی به ایران کشیده نمیشد یا با قرنطینه قم ویروس به دیگر شهرها نمیرسید، آنگاه که میشد با نیمه تعطیل کردن شهرها و برخی اقدامات حمایتی برای مدتزمانی کوتاه به مردم گفت «در خانه بمان»؛ اما امروز چه؟ آیا میتوان به مردم گفت برای دو ماه در خانه بمانید؟ واضح است که برای اقشار پایین جامعه گفتن این توصیه بیشتر شبیه یک جوک است؛ البته که جوکی تلخ.
از طرفی برای گروهها و اقشار پایین به دلیل ناتوانی در گردشهای چندروزه و چندهفتهای به شهرها و استانها و کشورهای دیگر، دیدوبازدیدهای خانوادگی نوعی تفریح تلقی میشود؛ بنابراین جدای از ناتوانی اقتصادی این اقشار برای برآورده کردن توصیه «در خانه بمان»، در خانه ماندنِ آنها با توجه به پیوندها و روابط اجتماعیشان بار روانی سنگینی را بر آنها تحمیل میکند؛ اینجاست که گفته میشود توصیه «در خانه بمان» راهحلی فردی برای مسئلهای جمعی است.
مسئله جمعی راهحل جمعی دارد
کسانی که برای مقابله با ویروس کرونا صرفاً توصیه به در خانه ماندن و رعایت بهداشت فردی میکنند، طرفدار همان رویکردی هستند که بیکاری، اعتیاد، فقر، طلاق و… را مسئلهای فردی تلقی میکنند. در حالی که دورکیم، جامعهشناس فرانسوی، در اواخر قرن نوزدهم در کتاب درخشان خود خودکشی نشان داد که فردیترین عمل انسانی، یعنی خودکشی، کردار و مسئلهای اجتماعی است، ریشههای اجتماعی دارد و عواملی اجتماعی بر آن تأثیر میگذارد مثلاً میزان خودکشی در میان زنان، افراد متأهل و کاتولیکها کمتر از مردان، مجردها و پروتستانها بود. حالا به مسئلهای مثل بیکاری، اعتیاد یا فقر بیاندیشید که اجتماعی بودنِ آنها اظهر من الشمس است؛ بنابراین میتوان گفت بحران ویروس کرونا، مسئلهای اجتماعی است که ریشههای اجتماعی دارد و راهحل آن هم در عمل جمعی نهفته است.
چه باید کرد؟
از دیدگاه جامعهشناسی مردممدار، با توجه به سرعت شیوع ویروس و انباشتهبودن بحرانهای اقتصادی-اجتماعیِ پیشین در جامعه، چند اقدام باید بهطور همزمان صورت گیرد؛
نخست اینکه از آنجا که جمعیت زیادی معیشتشان به کاری که روزانه انجام میدهند وابسته است، جمعیت زیادی گروههای در معرض خطر از جمله کودکان کار، کارتنخوابها و معتادان وجود دارند که هیچ درآمدی ندارند، نیروهای مردمی و جامعه مدنی باید با اقدامات ابتکاری و اعتراضی مستمر به دولت و حاکمیت فشار بیاورند که معیشت این گروهها را تامین کند تا در خانه بمانند.
اقدام دوم پیشنهادی این است که با توجه به ناکارآمدی و ضعف تدارکاتی دولت (در صورت موافقت) برای تأمین معیشت گروههای اشارهشده در بالا و البته تا زمان انجام این کار، باید با ایجاد شبکههای مردمی محلی، بهرهگیری از ظرفیتهای محلی و خلق ابتکاراتی بسته به شرایط هر محله تا حد امکان امکانات اولیه را در اختیار گروههای محروم و تهیدست قرارداد و شرایط لازم را برای کاهش رفتوآمدها و عمل به توصیه «در خانه بمان» فراهم کرد.
اما ایجاد شبکهها و شوراهای محلی چگونه امکانپذیر است؟ با توجه به سرکوب جنبشهای اجتماعی در دهههای پیشین و قطع پیوندها بین فعالان اجتماعی و مردم و از طرفی بیاعتمادی گسترشیافته به نهادها (نمود اخیر آن مشارکت ۴۲ درصدی در انتخابات مجلس است) و نیز بیاعتمادی بین مردم و همچنین این کلیشه که ایرانی جماعت در کار جمعی ضعیف است، فعالان اجتماعی و همه کسانی که دل در گرو مردم دارند باید از حداقلهای موجود بیشترین بهره را بگیرند و سعی در پیوند سازی و ایجاد شبکه و شوراهای محلی کنند؛ اما باز باید گفت چگونه؟ واقعیت این است که راهحل بهشدت عملی و میدانی است و برای وضوح باید به تجربه کنونیام اشاره کنم. از همین ۱۰ اسفند در محله پشت حسینآباد خرمآباد شروع کردم؛ ابتدا با همسایهمان که خود و همسرش کارشناس بهداشت هستند صحبت کردم که باید کاری کنیم. پس از آن با کافینتی محل صحبت کردم، سپس با آرایشگر محل که فردی فعال و معتمد و دلسوز و حاضر در همه جور تجمعات و مشارکتها و البته اهل مطالعه هم بود.
سپس با یکی از هممحلهایها (متخصص کامپیوتر) که در ماجرای آسفالت کوچههای محل با هم آشنا شده بودیم صحبت کردم. همه این افراد از وضعیت پیشآمده ابراز نگرانی کردند و با توصیه من موافقت حداکثری کردند و اعلام کردند که هر کاری بتوانند انجام میدهند. طی صحبت با همین افراد، تصمیم به ساخت یک گروه مجازی گرفته شد. همزمان با دوستم محمود مرادی (مدیرعامل موسسه کوشا سبز پایدار) که تجربه کارهای مشارکتی را داشت صحبت کردم. با اینکه او هم در ابتدا بسیار تأکید بر این داشت که همه دنیا توصیه میشود که در خانه بمانید اما با اصرار من و اینکه مسئله، مسئلهای جمعی است و باید اقدامی جمعی برای کنترل و مدیریت آن صورت گیرد، او هم سرانجام با انجام برخی اقدامات موافقت کرد. پس از یکی دو جلسه حضوری، در سطح محله با مردم صحبتهایی صورت گرفت، همزمان در گروه واتساپی هم افرادی دیگر به ما ملحق شدند. خلاصه اقدامات پس از ۱۶ روز، مشارکت دستکم ۱۷ نفر در اطلاعرسانی و ایجاد حساسیت جمعی در محله با توزیع دو پوستر، ضدعفونی بخشی از محله به مدت یک هفته، جلب حمایت مالی، اطلاعرسانی در گروه، توزیع ۱۲۰ عدد ماسک بین مغازهداران و گزارش شفاف صورت مالی در گروه واتساپی و مستندسازی فعالیتها بهصورت عکس و تهیه گزارش مکتوب و ارائه به استانداری برای احتمالاً جلب حمایت بوده است؛ البته باید گفت که تعداد گروه واتساپی بیش از ۱۲۰ نفر بوده است. این وضعیتی ایدهآل نیست و ایدهآل ما هم نبوده است اما این وضعیت از هیچ پدید آمده است؛ هیچی که البته گاهی خیلی است.
دستاورد گفتهشده چگونه به دست آمد؟ گفتوگو با افراد دلسوز و شناختهشده و معتمد در محل، فداکاری و ازخودگذشتگی برای جلب اعتماد ازهمگسیخته و حمایت دریغشده مردم از طریق انجام اقداماتی در سطح محله که دیده شود و گفتوگوی مستمر با مردم حین انجام این اقدامات (برخی از افراد فعال گروه از همین گفتوگوها شناسایی و جذب شدند)، تلاش برای جلب حمایت از شبکهها و گروههایی که میشناسیم، شناسایی دیگر گروههای فعال در محلهها و مناطق از جمله اقداماتی است که در تجربه گفتهشده صورت گرفت.
این را باید بدانیم که حتی برخی از کسانی که ما را همراهی میکنند فعالیتشان را بهاندازه ما جدی نمیگیرند یا کلیشههایی مثل اینکه ایرانیها اهل مشارکت و کار جمعی نیستند را مدام تکرار میکنند، اما با توجه به مخصوصاً بحران پیشآمده و از طرفی ناکارآمدی و مسئولیتناپذیری دولت و حاکمیت، گروهها و شوراهای محلی ضرورتی اجتنابناپذیر هستند که فعالان اجتماعی و تسهیلگران باید جدی بگیرند، چهبسا نهتنها در این وضعیت بلکه برای تغییرات اجتماعی دیگر هم بهکار آیند.
همه چیز را تعریف کردید الا این که با این گروه واتسآپی و جمع کردن عضو، چه اقداماتی انجام دادید؟
هماهنگی برای انجام اقدامات موردنظر (ضدعفونی، توزیع اقلام موردنظر، تبلیغ در سطح محله)، جذب حمایت مالی و داوطلب، و با توجه به شرایط پیش آمده که افراد هراس از ابتلا به بیماری داشتند تشکیل این گروه ضرورت داشت.
❤
عالی بود