برتولت برشت و شمایلنگاری سیاسی عمله ظلم
ما در فارسی «عملهی طرب» داریم که اسباب عیش و طرب درباریان قاجار را برقرار میکرد، چنانکه روی عکس مطربهای قاجاری، گروه نوازندگان را به این نام ثبت کردهاند. ما «عملهی خلوت» نیز داریم که در همان دوران نام کسانی بود که رتق و فتق امور اندرونی را بر عهده داشتند. و نیز عمله طبع که به کارگران چاپخانه میگفتند. عمله عامل و ابزار است، ولی هیچکاره نیست، زیرا اگر او نباشد نه طربی میماند، نه خلوت و نه چیزی که به زیور طبع آراسته گردد! در زبان ما عجیبترین عمله تاریخ، عمله ظلم یا عمله جور است، او خودش را ستمکار نمیداند، بلکه صرفا واسطهایست میان کسی که ستم میکند و کسی که ستم میبیند. فیالواقع به بیان امروز، کار عمله جور عادیسازی است، ظلم را بدیهی و طبیعی جلوه میدهد، بر ضرورت آن تاکید کند و گاهی ممکن است شانه بالا انداخته و بگوید: «متاسفانه چارهای جز این نداشتیم». او با همین ابراز تأسف دل شما را به دست میآورد و شما را به تایید و آری گفتن وا میدارد. اما هم عمله جور و هم ما خوب میدانیم که دروغ میگوئیم و این روال طبیعی نیست. در نتیجه، آگاهی ما به این دروغ به شکل انکارناپذیری در «ژست» ما عیان میشود.
شمایلنگاری سیاسیِ (و یا همین political iconography) عمله جور به این سیاق که گفتیم، وامدار باریکبینی رولان بارت هنگام تماشای نمایش «ننهدلاور و فرزندان او» در پاریس است. هنگامی که برشت برای نخستین بار با نمایش «ننه دلاور و فرزندان او» به فرانسه آمد، بارت که آن زمان منتقد تئاتر بود، به مدافع سرسخت او تبدیل میشود. بارت در برابر خیل مخالفان و کسانی که برشت را به تمسخر میگرفتند، تفاسیر، مقالات و نقدهای بسیار نوشت. زیرا بر این باور بود که تماشاگران فرانسوی کار برشت را نفهمیدهاند، و یا بد فهمیدهاند.
اما داستان فهم برشت نزد بارت و تفسیر آن برای تماشاگران فرانسوی، یک شخصیت فرعی هم دارد که کمتر از او یاد میشود: روژه پینار مشهور به روژه پیک(۱). او که در آن زمان عکاس تئاتر و از دوستداران برشت است(۲)، حدود ۱۰۰ عکس از اجرای ننه دلاور بر میدارد. عکسهای شگفتانگیزی که نظر بارت را جلب میکند. به اعتبار این عکسها، بارت قادر به درک جزئیاتی میشود که هنگام تماشای تئاتر به دلیل حرکت بازیگران، از کف داده است. ایستائی زمان در تصاویر عکاسیشده روژه پیک، امکان فهم دوباره برشت برای بارت را فراهم میکند. اما فهم دوباره برشت از خلال عکسها چه تفاوتی با فهم نخستین او دارد؟ کشف ژست عمله جور همین جاست.
صحنه اول ننه دلاور را میخوانیم. سرجوخه و مأمور سربازگیری برای اعزام اجباری به جنگ در پی پسران جوان میگردند، مامور سربازگیری ناامید از یافتن سرباز میگوید: «من دیگر اعتقادم از آدمیزاد بریده». و سرجوخه در پاسخ به او میگوید: «معلوم است، مدتهاست که زندگی در اینجا بیجنگ و جدال گذشته است… صلح یعنی هرج و مرج، جنگ یعنی نظم و انضباط. در زمان صلح علفهای هرز دور آدمیزاد را میگیرد و مردم هرزه بار میآیند. انسان و حیوان با هم قاتی پاتی میشوند. ککشان هم نمیگزد.هرکس هر طور عشقش کشید شکم خودش را سیر میکند: با یک لقمه نان و یک ذره پنیر… توی این شهری که میبینی چندجوان و اسب سالم هست؟ هیچ کس نمیداند. حتی هیچ وقت هم نشمردهاند. من جاهایی را دیدهام که نزدیک به هفتاد سال جنگ به خود ندیده. خوب، مردم حتی اسم هم ندارند. همدیگر را نمیشناسند. اما در جاهایی که جنگ باشد صورتحساب و دفتر و دستک مرتبی هست. از بستههای کفش گرفته تا کیسههای مرتب غلات. همینطور حیوانها و آدمهایی که درست و حسابی سرشماری شدهاند و محل و مرکزشان معلوم است. چرا؟ برای اینکه پیش خودشان حساب میکنند که بدون نظم، جنگ نمیشود کرد و درست هم میگویند» مامور سربازگیری میگوید: «کاملا درست است سرکار» (تلخیص از ترجمه مصطفی رحیمی).
بارت برای تفسیر ژست این دو شخصیت و تطبیق این ژست با فحوای کلام آنها، به عکسی از روژه پیک استناد میکند، تا ژست، و یا به قول برشت گستوس(۳) یا ژست اجتماعی و سیاسی این صحنه فهم شود. بارت نگاه مخاطب را به انگشت بالارفتهی سرجوخه میکشاند و به استدلال سست و پوشالی او تایید مضحک و متظاهرانه مامور سربازگیری در توجیه جنگ اشاره میکند. این لحظه برای بارت تصویری از نوستالژی جنگ نزد عمله جور است. از دیدگاه بارت، میان کسی که استثمار میکند، و کسی که استثمار میشود، قشر بینابینی وجود دارد که همانا عاملان (agents) باشند(نقل به مضمون از ترجمه مازیار مهیمنی). آنها همزمان هم ارباب و هم بَردهاند؛ نه ستم میکنند و نه ستم میبینند، بلکه این بین ایستادهاند و وقتی یکی انگشت تاکید خود را بالا برده و میگوید جنگ یعنی نظم، و صلح یعنی هرج و مرج، دیگری پلکهای خود را بر هم گذاشته و از اعماق وجود گفته او را «کاملا» تایید میکند. بارت با دقت وسواسگونه در ماهیت ژستها و درکِ ارزشِ تثبیت لحظات میرای تئاتر در دوربین روژه پیک، همزمان هم دروغ نهفته، هم خودآگاهی دروغگو از دروغی که میگوید و هم بیگانگی عمله جور از خود را برای ما افشا میکند.
پانویسها:
۱- (Roger Pinard, Roger Pic (1920 – 2001
۲-روژه پیک پس از حدود یک دهه عکاسی تئاتر، به عکاسی جنگها و انقلابها میپردازد. در این دوران کاری تازه به چین و کوبا ویتنام سفر میکند و حاصل این سفرها عکسهای منحصر به فردی از هوشی مینه، چهگوارا و کاسترو نیز مصاحبه با آنهاست. روژه بخش عمدهای از عکسهای تئاتر خود را میفروشد و عکسهای و گزارشهای خود از کوبا و چین و ویتنام را به صورت کتاب منتشر میکند. عکسهای او از تئاترها امروز در سایت زیر در دسترس است:
www.gallica.bnf.fr
۳- این مفهوم در ترجمه فرامرز بهزاد «نمودگار» است.
خواندنی و جذاب و تحلیلی