معلقماندن بر فراز مغاک
سینمای آزاد، جریانی آماتوری در سینمای ایران است که بهطورخودانگیخته در حولوحوش ۱۳۴۸ شکل گرفت. این نوشته با ارائه دو قرائت اغراقآمیز از این جریان بحثبرانگیز، بر حقیقت سیاسی این پدیده تأکید میکند.
گدار در «تاریخ(های) سینما» میگوید: «تصویر در روز رستاخیز باز خواهد گشت». در اینجا ما با یک تز کلاسیک عرفانی، خواه مسیحی، خواه یهودی یا مانوی روبهروایم؛ همه این سنّتها تصویر را عنصر اصلی رستاخیز میدانند. ظهور مجدد به ایدوس تعلق دارد، به تصویر. فرد بهواسطهی تصویر نجات خواهد یافت، و دیدن تصویرِ خویشتن به معنی نجات و رستگاریست (Agamben, 2014: 25).
سینمای آزاد، جریانی آماتوری در سینمای ایران است که بهطورخودانگیخته در حولوحوش ۱۳۴۸ نطفههایش در شهرهای مختلف ایران بسته میشود. از این جریان آماتوری مدارک و شواهد زیادی باقی نمانده و همین امر به تفسیرهایی متفاوت در مورد آن دامن زده است. این نوشته برآن است با ارائهی دو قرائت اغراقآمیز از این جریان بحثبرانگیز، بر حقیقت سیاسی این پدیده تأکید کند و به این واسطه از حجم تفسیرهای فوقالذکر بکاهد. بدین منظور، این پژوهش بر یکی از خاستگاههای اصلی این جریان، شهر اصفهان، دست گذاشته است تا ضمن تدقیق در این نطفه بهعنوان مشتی از خرواری که همهی شهرهای ایران را درنوردید، بتواند حیات و مماتِ کلّ این جریان را با نمونهای عینی و به دور از پراکندهگوییهای موجود بررسد.
بهمانند دیگر نطفههای سینمای آزاد در شهرهای دیگر ایران، سینمای آزاد اصفهان نیز تجربهی سینمایی آماتوریست که چند نوجوان و جوان در کمتر از یک دهه پیش از انقلاب ۵۷ از سر گذراندند. نوجوانان و جوانانی که از طبقات مختلف اجتماعی گرد هم آمده بودند تا فیلم ۸ میلیمتری بسازند. تا آنجا که میدانیم، اسامی این افراد عبارت بود از زاون قوکاسیان، اکبر خاجویی، غلامرضا مهیمن، مرتضی مسائلی، احمد طالبینژاد، اکبر خامین، رحیمعلی افشاری، حسین سیاح، محمدعلی میاندار، محمد حقیقت، رضا رضازاده، پرویز حسنپور، حسن استقلالیان، محمدرضا عابدی، حسن سلطانزاده، سیاوش امیریفر و ناصرقلی پاریاب.
زاون قوکاسیان، که به هر طریق رهبری گروه را بهعهده گرفت، بهواسطهی مصاحبههایش با سینماگران کشور مشهور شد و در ادامه یکی از معروفترین داوران (و همکار) جشنوارههای خارجی و ایرانی شد، اما مهمترین نقش وی نقش آموزشی و پرورش دانشجویان بود— در یک کلام، زاون قوکاسیان یک معلّم تاریخ سینما بود؛ اکبر خاجویی در صداوسیما سریالساز شد؛ غلامرضا مهیمن به مستندسازی پرداخت و با صداوسیما هم همکاری کرد؛ مرتضی مسائلی در همکاری با راست افراطی، سازمان سینمایی «شاهد» را تأسیس کرد؛ احمد طالبینژاد پس از انقلاب به همکاری با مجلات پرداخت؛ اکبر خامین، در سینمای بهاصطلاح «بدنه»ی پس از انقلاب، چند فیلم سینمایی بلند ساخت؛ بقیهی اسامی فوقالذکر هم هریک به رهی زدند: از مهاجرت تا عکاسی در میدان نقشجهان اصفهان. و دربارهی سه اسم آخر، حسن سلطانزاده، سیاوش امیریفر و ناصرقلی پاریاب، هیچ اطلاعی در دست نیست و آنها بهطور کامل از اخبار و حتی دسترس حذف شدهاند.
چند یادداشت، چند مقاله و یکیدو کتاب دستوپاشکسته، که همه رویهمرفته به تعداد انگشتان دو دست نمیرسند، و همچنین چند بولتن جشنواره و چند مستند، کلّ دارایی سینمای آزاد ایران است، و درمورد سینمای آزاد اصفهان، حتی کمتر از این. ساختههای این سینما هم در هیچ سایت یا جایی که بتوان آنها را دید قرار داده نشدهاند، حالا چه به دلیل از بین رفتنشان، یا تبدیلنشدنشان از نسخهی ۸ میلیمتری به فرمتهای آسانیابتر، و چه پنهانکردن این فیلمها از ترس برملاشدن ضعفهاشان، ترس از نمایش این فیلمهای آماتوری، و لاجرم فروریختن جایگاه نمادینی که برخی از این افراد بهواسطهی این آثار دیدهنشده ساختهاند، بیخبر از اینکه اصلاً نقطهقوّت این فیلمها در پشت همین ضعفها و فرم آمارتوری خوابیده است. امّا این کاستیها و ترسها بهواسطهی تعیّن زمانی و مکانیشان — یعنی قرارگرفتن در بین دو انقلاب مشروطه و ۵۷— پتانسیل دو قرائت اغراقآمیز و کاملاً متضاد را در خود دارند.
نخستین قرائت اغراقآمیز، قرائتی درونسازمانی، بومی یا محلیست، که برخی از خود این سینماگران یا طرفدارانشان به آن دامن میزنند. این قرائتِ جزئیگرا که سینمای آزاد را از کلّیگرایی و لاجرم حقیقتِ سیاسیاش جدا میکند سعی در ساختن جایگاهی نمادین از این حرکت الکن سینمایی را دارد: ارائهی یک کلّ منسجم، بیحفره و منفک از وضعیت در مرزهای خودِ سینمای بهاصلاح آزاد — آنچه ساخته و پرداختهی راهکارهایی مختلف منجمله موزهای ساختنِ این جریان است. در روایت این قرائت، تلاش ما بر این خواهد بود که بهواسطهی یک درگیری ایدهآلیستی (و آنگونه که ذکرش رفت اغراقآمیز) با چند رخداد و رویّه در ایرانِ پسامشروطه— عناوین و مفاهیمی که در زیر مطرح میشود، این کل را با حفرههایش روبهرو سازیم:
- رابطه و تنش سینمای آزاد با انقلاب مشروطه و جریانهایی که به ۵۷ منتهی شد.
- رابطه و تنش این سینما با سنّت ادبی/فکری شکلیافته پس از مشروطه، که با عناوینی همچون ادبیات مدرن، شعر نو و ترجمه شناخته میشود.
- رابطه و تنش سینمای آزاد با سنّتهای سینمایی که پیش از این جریان وجود داشتهاند (خاصّه فیلمفارسی) و بهاین واسطه درگیری با آپاراتوس سینما
در بخش یکم و دوّم این پژوهش، با عناوین «سینمای آزاد یا سیاست؟ بله، لطفا» و «تکرار بر فراز خلأ؛ دوگانهی کاذب سینمای آزاد/فیلمفارسی»، تلاش میکنیم از قِبلِ درگیرشدن با رخدادها و رویّههای فوقالذکر، فقر تئوریک و پراتیک این جریان سینمایی را در برابر چشم داعیهداران هویتطلب و درعینحال آزادیخواه فوقالذکر قرار دهیم. روابط و تنشهایی که اصلاً این فیلمسازان جوان— حداقل در برههی فعالیت این سینما در دههی ۵۰ش بهطور خودآگاهانه، به آن نزدیک هم نشدهاند. در این مسیر، نشان خواهیم داد که چگونه شکوه و عظمت نمادین این جریان سینمایی در چشم این داعیهداران، بیم و امیدهای این جریان را در باتلاق هژمونی فرهنگی پهلویها غرق میکند. و خاطرهی این جریان را به یک فعلیت صرف با هویتی جزئیگرا در راستای سیاستزداییِ حکومت وقت تقلیل میدهد.
و در مقابل، قرائت اغراقآمیز دوّم که در بخش سوّم، با عنوان «نقطهی صفر سینمای آزاد؛ در جستوجوی آزادی ازدسترفته»، به آن میپردازیم— با دو زیرعنوان «اصفهانِ ویرانِ پازولینی» و «امکان ترجمهی کلّیگرایی پازولینی در سینمای آزاد (اصفهان)»— تلاشیست برای ارائهی قرائتی توهمزدوده و سیاسی از این جریان سینمایی. قرائتی که با دستگذاشتن بر خاطرهای از این جریان سینمایی، که بهلحاظ زمانی در نقطهی صفر یا آغاز شکلیابیاش یعنی پیش از افتادنش در باتلاق هژمونی فرهنگی پهلوی دوم است، سعی بر این دارد آنرا در جایگاهی غیرایدئولوژیک بنشاند؛ جایگاه تروماتیک و بحرانآفرینِ این جریان آماتور و غیرحرفهای با زبانی الکن که به حقیقت گره میخورد؛ بالقوهگی یا پتانسیلی که قادر است این حرکت سینمایی را، در ادامهی سنّتهای اسلاف پسامشروطهی خود، یعنی در پیوند با انرژی مردمی انقلاب ۵۷، به امری کلّیگرایانه وصل کند و به آن کلیّت بخشد. کلیّتی گرهخورده با تجربهای انضمامی که در برابرِ کلّ انتزاعیِ مذکور در قرائت نخست، و انبوه سوتفاهمها، تعارفات و مخلفات ایدئولوژیک آن میایستد. این کلّ انضمامی، در این بخش از مقاله، بهواسطهی ترجمهی (نا)تفکرِ کلّیگرایِ پازولینی و همچنین تجربهی حضور او در اصفهان (حضوری که بهطور کاملاً تصادفی با فعالیت جریان سینمای آزاد در این شهر همزمان بوده) شکل خود را یافته است. ترجمهی (نا)تفکر و تجربهای که از سوراخِ تنگ و تار و کثیف زاغهنشینان و حذفشدگان تمدن در دل زیبایی سطحی و انحصاری جغرافیای بیحد و مرز سرمایهداری متأخر (یا هر حکومت بالفعلی که با هر حربهای قصد امحاء این شکل از زندگی را دارد) میگذرد. گذر از این سوراخِ تنگ و تار و کثیفِ مدّ نظر پازولینی، تلاشیست برای تبدیل سینمای آزاد به مغاکی در تاریخ سینمای ایران.
نسخه کامل مقاله را از اینجا دانلود کنید.