skip to Main Content
شریان گرم سلول‌های صورتی
فرهنگ چراغ برق

شریان گرم سلول‌های صورتی

مجموعه سلول | رودی

چند هفته‌ی گذشته کم نداشت از رویدادهایی که هر کدام تاریخ شخصی و جمعی‌مان را یک‌بار تکاندند و یا خواهند تکاند. در این بزنگاه گسست‌ها، مجموعه سلول از رودی در بیست‌و‌سوم دی‌ماه منتشر شد. مجموعه‌ای که می‌توانیم امیدوار باشیم که بعدها این ایام را با شریان آهنگ‌هایی به یاد بیاوریم که تو گوشمان زده اما قوت قلب تپنده‌‌مان می‌شوند. از خود رودی و اینکه چه کسی یا کسانی است چیزی زیادی نمی‌دانیم. تنها سهند ام زد را که کار را ضبط و تنظیم کرده از همکاری‌های قبلی‌ به ویژه با شور می‌شناسیم. صفحه‌ ساندکلادش به ما می‌گوید اولین نمونه از سه تک‌آهنگش به نام «تهران» را همین هشت ماه پیش بیرون داده. در سیاهه‌ی تُنک، و شاید نمادین دنباله‌روی‌هایش در ساندکلاد هم جدا از موارد قابل پیش‌بینی مثل آیین، نوید، تس، بهرام، مهدیار، بامداد، و یا لارن‌هیل به نام‌های، هیجان انگیزی مثل کینگ گیزارد اند دِ لیزارد ویزارد، آگر آگر، خروانگبین، تمپ-ایلوژن، و انعکاس (از انجمن موش‌های خیابانی) برمی‌خوریم و حساب کار تا حدی دست‌مان می‌آید.

برای آشنایی بیشتر اما شاید هیچ عنصری گویاتر از کلام رودی در یکایک هفت آهنگ سلول نباشد، که مصرح، اما گرمابخش، و روان، اما قاطع، است. رودی مجموعه را رِنگی و صمیمی آغاز می‌کند، با‌ «خورشید»، که «توی غار نشسته پهلوش». غار یا زیرزمین معروف و معدن کشنده‌ی رپ‌ تهران، همانجا که «رو ضرب کلمات با کمر باریک می‌دن دستشونو تکون و می‌رقصن حروف واسش دور آتیش کبود». او در موزیک اسراف‌کار نیست، در «اگه رای بدم» می‌گوید «من حال نمی‌کنم هیچ جای بیت بره خالی چون پر حرفه گلوگاهی که سال‌ها فشارش دادین». ضرب مقطع و مارش‌گونه‌ی این آهنگ که رَنگ شرقی و ملیّن به خود گرفته محمل سیاست‌نامه‌ی ملغی‌گر رودی است: «من اگه رای بدم، هستم»؛ «نه! بریز توهمو تو گونی…اما باید ترسید از مشتی که توش قلمه تا روزی که خون از لای انگشتام بیاد…چیزی ندارم از دست بدم جز همین سیاهی که می‌پاشه رو کاغذ، جز همین کلمات جادویی»؛ کلمات شلخته‌ که بعد در پاپوش می‌فهمیم خون تو رگ‌های رودی‌اند. «پاپوش» روایت رویاهای بسنده‌‌ی رودی است که شاید مثل بیانیه‌ای علیه نشت تفکر کالایی در زیرزمین رپ و ابتذال اشتهار کار می‌کند. رودی رویارو با این خطر، «تنها چیزی که ممکنه ازش بترسه، اینه، دفتر و قلمش بیافته دست یکی دیگه، چون باید بنویسه هر شب تا بمونه آدم». «تو چشی» وصل حسب حال شخصی رودی با وضعیت همگانی تو چشم بودن در بزنگاهی است که «جنگه می‌ریم بیرون جلومون تفنگه، انگار ختمه و صورتی ‌تنگه تنمون؛ اونجام ما تو چشیم.» رودی کاملا از رسالت مشخص خود در این وضعیت مشترک آگاه است و شریکش را خطاب می‌کند: «خنیاگر شهرم واسه چرکاش شدم مرهم، شماطه‌ی خوابم می‌زنم تو گوشت آهنگ.» «بیداری» رثایی سودایی است که او به دور از ماتم بر گورستان وضعیت جمعی می‌خواند. در طول این مرثیه‌ خشم او از منجیان مدعی و از اینکه «برای درخواست کم باید بریزه خون به تردیدی ماتم‌زده» در پس این سوال منجر می‌شود که «آدم نمی‌دونه بده خودشو نجات یا خاکی که توشه»، و نهایتا می‌انجامد به خو گرفتن به انفعالی مطایبه‌گون: «وایسیم روز جدید خودش می‌آید…تبریک می‌گم، چسبوندم تمبر سیاه.» روز جدیدی که از دل تیرگی سربرمی‌آورد «جمعه» است و قرین آگاهی‌‌ای توان‌بخش: «ما نمی‌دونیم چی می‌خوایم تنها دلیلی که رای نمی‌دم هم اینه». او در ابراز این آگاهی نه در ذهن محصور و نه متکلم وحده است. کلام رودی فراتر از شماطه‌ای خنیاگر در شهر، اینجا، هم‌نوا با ضرب برانگیزاننده‌ی آهنگ یادآورنده و فراخواننده است: «باغ خرابی شکوفه ریخت، از جیگر بی‌گناه گذشت گلوله تیر، شد چیزی که نباید می‌شد، حوض سیاه شب پررنگ‌تر از ماهی سفید؛ بیا، بیا دستمو بگیر خط‌ها رو بزنیم کنار یکی یکی؛ دختر! کل تاریکی دنیا شده تو چشت خلاصه، از این غریبه‌ها ترس داری که چی؟!» در پی آگاهی خانمان‌سوز جمعه رودی باردیگر و این بار غمین و در حضیض مالیخولیا، سر از «غار»ش درمی‌آورد. خلوتی که در آن‌ به فکر قصه گفتن «نشسته صبح‌ها به گوگوش و مارتیک و عارف و با صدای خالص مریم نشیبا شبا قصه شنفته». ما ولی روی دوریم و مثل سنگ معتاد صدای رود. دوباره دل به «خورشید» پهلویمان می‌سپاریم، که نمی‌گذارد سایه‌ی مالیخولیای مستولی بر غار خراب شود روی سرمان.

همچنین بخوانید:  زمان، فضا و ویروس

در تکمیل بن‌مایه‌های کلامی، همین خصلت دورانی است که ما را متقاعد می‌کند سلول را مجموعه‌ای مفهوم‌محور (کانسپت آلبوم) بخوانیم. هرچند عناصر فرمال چندان پشتیبان این ادعا نیستند. زیرا در مجموعه‌های مفهوم‌محور معمولا موتیف‌های موسیقایی تکرار شونده در ضرب یا استفاده از سمپل‌‌های همگن تقویت‌کننده‌ی رگه‌های مفهومی به‌هم‌وابسته‌اند. ضربآهنگ‌های سلول ولی هر کدام مسیر خود را در پیوندی تنگاتنگ با لحن و قصد شعری رودی پیش می‌روند و ویژگی‌های فرمال بارزی نمی‌سازند. اما فرم وحدت‌بخش سلول را می‌توان در عنصری دیگر بازجست. به قول دوست نازنینی ضرب‌های یکنواخت و تکراری بیشتر آهنگ‌های مجموعه بازنمود التهاب، استیصال، و ناامیدی ساکنی است که قرین روزمرگی‌مان شده. در مقابل، کلام رودی با شیرجه به تیرگی اعماق این حوض‌ یاس، جسارت خواستن و تکاپو برای به درآمدن را در ما نیز می‌انگیزد. این خیزش‌های نرم به روانی همراه می‌شود با کاربست دفعتی ریتم‌ها و سمپل‌هایی جهنده و ازجاکن.

رپ کردن رودی لایه‌لایه ولی یکه و خالص است. به خوبی از یکنواختی یا چندنواختی در فلو برای تداعی معانی و لحن‌های مورد نظرش بهره می‌برد. تلمیح و تضمین‌های جورواجور او در بیان به کلی از قید آرایه‌ای بودن رهانیده می‌شوند و به سادگی حرافانه‌‌اند. تسلط او بر جناس چنان روان و روال است که ردی از تصنع بر شعرهای او نمی‌گذارد.

او در عین اینکه در قصه‌گویی از، مثلا، لارین هیل پیروی می‌کند، در حواس‌جمعی نسبت به وجوه سیاسی روایت به امثال پرینسس نوکیا سور می‌زند. گفتار سر ضربش را که ویژگی رپ‌کن‌های متعهد فارس است گاهی با تحریرهای کشدار به سبک سالومه ام سی، اما بدون هیچ زور و تقلایی، به کرسی می‌نشاند. در عین حال، مانند علی سورنا همه‌ی تمهیدات موسیقیایی را به خدمت بیان شعرش درمی‌آورد. زبان شخصی او که در صمیمیت بسی فراتر از لحظات درخشان و از یاد رفته‌ی قدیم‌ترهای رض می‌رود، لحظه‌ای از پیوند خوردن به تن جمعی شنوندگانش باز‌نمی‌ماند. بی‌پروایی او در ارجاعات شخصی گرچه یادآور مکتب‌ بی است اما برخلاف آن(ها) گرفتار کلبی‌مسلکی و اهلیت نیست.

«نیمروز شد با شب جابه‌جا، باید جا بدم حرفو تو چارتا هجا؛» پس سخن کوتاه، امروز و «اکنون، به مثابه‌ی تاریخ» سلول برابر فخرفروشانی عرض اندام می‌کند که از یاد برده‌اند «هنر جدی» شان محصول تاریخی باغی است که روزی در بستر خون نهالی جوون تو  خاک بی‌بهاری سر برآورد و شب را درنوردید. اما باکی نیست «مثال» رودی برای باز کردن انسداد عروق چرک‌گرفته‌ی شهر کم نیست. سلول‌هایی که نه فقط به تفکر بلکه به عمل وامی‌دارند.

همچنین بخوانید:  ما واقعی هستیم، بدون سانسور

مجموعه‌ی سلول را می‌توانید اینجا گوش و از اینجا دریافت کنید.

 

مجموعه سلول | شعر و اجرا: رودی | طراحی کاور از بم بم | ضبط و تنظیم از سهند ام زد | انتشار آزاد بر روی اینترنت | زمستان ۱۳۹۸

This Post Has 2 Comments
  1. فارغ از محتوا، کیفیت آهنگسازی و اجرای خواننده قابل شنیدن نبود.
    امیدوارم در کارهای آتی با آهنگسازی بهتری و اجرای پخته تری محصول نهایی ارائه بشه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗