مسیر معکوس «اعتیاد» و «کارتنخوابی» زنان
مشکلی که نوع سیاستگذاریهای ایران ایجاد میکند این است که مسائل و نیازهای بخش بزرگی از افرادی که گرفتار اعتیاد هستند، شناسایی نمیشود
«سیاستگذاریهای اجتماعی در حوزه اعتیاد زنان، به مثابه جاده یک طرفهای است که زنان مصرفکننده طبقه اقتصادی و فرهنگی ضعیف را از «خانه» به «خیابان» میرساند؛ این در حالی است که اتفاقا در ظاهر همه سیاستگذاریها و مداخلات به گونهای طراحی شده که در صورت شناسایی این زنان آسیب دیده، اولین راهکار بازگردان آنها به خانه و نزد خانوادهشان است. یعنی تلاش برای تبدیل کردن جاده یک طرفه به دو طرفه؛ اما چون راهکارها بدون پشتوانه علمی و بدون در نظر گرفتن واقعیتهای زندگی این زنان طراحی شده حتی اگر این زنان با اجبار به خانه بازگردانده شوند، جاده دو طرفه نمیشود چون دوباره در اولین فرصت از خانه بیرون میآیند.» اینها بخشی از صحبتهای «سارا اسمیزاده»، «پژوهشگر مسائل اجتماعی» در نشست «زنان بیخانمان و مواجهه با طرد اجتماعی؛ از خانه تا خیابان» است که روز یکشنبه در سالن «شریعتی» دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
در ایران «کارتنخوابی» و «اعتیاد» با هم «همپوشانی» دارند
اسمیزاده در این نشست، با انتقاد از سیاستگذاریهای اجتماعی در حوزه اعتیاد و کارتنخوابی میگوید «در امریکا و اروپا «کارتنخوابی» و «اعتیاد» دو مفهوم متراف نیستند اما در ایران وضعیت متفاوت است. در ایران بیشتر «کارتنخوابها»، «مصرفکننده مواد» هم هستند و تقریبا مفهوم «کارتنخوابی» با «اعتیاد» همپوشانی دارد. به طوری که اگر شما سیاستگذاریهای حوزه اجتماعی به خصوص در ۵ سال اخیر را نگاه کنید متوجه میشوید که همه سیاستگذاریها در سطح میانه تا خرد بر روی مصرفکنندگان کارتنخواب که اسمشان را هم گذاشتهاند «معتاد متجاهر» متمرکز شده و در رابطه با بقیه اقشار «مصرفکننده مواد» تقریبا سکوت شده است و برنامهای برای آنها وجود ندارد. این در حالی است که بخش بزرگی از «مصرف کنندگان مواد»، خارج از دایره «کارتنخوابی» هستند. در کشور ما، در سطوح اقتصادی و اجتماعی بالا و متوسط هم مصرفکننده مواد وجود دارد اما سیاستگذاریها و بخشنامهها و پروتکلها در مورد آنها صحبت نمیکند. حتی در این پروتکلها در مورد مصرفکنندگان مواد طبقه ضعیف که هنوز کارتنخواب نشدهاند، حرفی زده نمیشود. مشکلی که این مدل سیاستگذاری ایجاد میکند این است که مسائل و نیازهای بخش بزرگی از افرادی که گرفتار اعتیاد هستند، شناسایی نمیشود.»
به گفته او این مدل سیاستگذاری، برای حوزه کارتنخوابی هم مشکلساز است چون راه حلهایی که برای پایان دادن به کارتنخوابی افراد در نظر گرفته میشود با مشکل اعتیاد پیوند میخورد و همه راهحلها منوط میشود به این که فرد مصرفکننده ابتدا قطع مصرف کند. در حالی که بحث مصرف مواد و بیخانمایی دو مقوله جدا از هم هستند که راهکارهای متفاوتی برای رهایی از آنها وجود دارد. اما به دلیل پیوندی که در ایران بین دو برقرار شده، یکسان فرض میشود.
این پژوهشگر مسائل اجتماعی با توضیح اینکه فرایند کارتنخواب شدن و حتی بهبودی زنان فقیر و متعلق به خانوادههای سنتی با کسانی که از طبقه متوسط و بالای اجتماعی هستند و گرفتار اعتیاد میشوند، بسیار متفاوت است، میگوید «مسیری که این زنان طی میکنند، در بیشتر موارد یک مسیر یک طرفه است، از «خانه» به «خیابان». اما چرا این افراد گرفتار یک مسیر یک طرفه و در بیشتر موارد، بیبازگشت میشوند؟ چون این افراد در خانوادههای فقیر و گرفتار آسیبهای اجتماعی زندگی میکنند و معمولا در سنین بسیار پایین مصرف مواد را شروع میکنند، گرفتار ازدواج زودهنگام و در بیشتر موارد از سر اجبار میشوند، ترک تحصیل میکنند و هرگز وارد یک فضای شغلی سالم نمیشوند. بنابراین شبکه اجتماعی این افراد به اعضای خانواده و فامیلشان خلاصه میشود که بیشتر آنها هم گرفتار همین معضلات و مشکلات هستند بنابراین نمیتوانند به او کمک کنند. اگر هم متعلق به خانوادههای سنتی باشند، از خانواده طرد میشوند یا اینکه آن قدر گرفتار آزار و اذیت و انگ میشوند که از خانه فرار میکند. یعنی این هر دو گروه به خاطر پیشینه اقتصادی و اجتماعی که دارند نمیتوانند امیدی به حمایت یا دریافت کمک برای حل مشکلاتشان از طرف خانواده داشته باشند.»
به گفته او وقتی این افراد خانوادهشان را هم از دست میدهند به خاطر اینکه هیچ شبکه اجتماعی دیگری ندارند، کاملا بیکس و تنها میشوند و چارهای ندارند جز اینکه در خیابان بمانند. چون این افراد نتوانستهاند گروههای ارزشمند دوستی در مدرسه یا فضای اقتصادی داشته باشند و هیچ شبکه حمایتی ندارند.»
اسمیزاده میگوید «در چنین وضعیتی انتظار میرود که نهادهای دولتی و حمایتی جای خالی خانواده و شبکههای اجتماعی را برای این افراد پر کنند و از این افراد حمایت کنند اما سیاستگذاریهای اجتماعی در کشور به گونهای است که نهادهایی که وظیفهشان حمایت از این افراد است در واقع برای حل مشکل این افراد نمیتوانند کاری انجام بدهند.»
این پژوهشگر مسائل اجتماعی برای روشنتر شدن موضوع مثالی میزند و میگوید «مثلا «سرپناههای شبانه» یا «شلترها» اجازه ندارند که زنان کارتنخوابی که مصرفکننده مواد نیستند، یا اینکه کودکی همراه خود دارند را پذیرش کنند. بر اساس دستورالعملهای موجود این افراد باید به «اورژانس اجتماعی» مراجعه کنند. اما منطقی به نظر میرسد که فردی که به هر دلیلی از خانه فرار کرده یا اینکه طرد شده است، نخواهد دوباره به خانه برگردد. در حالی که مکانیسم کار «اورژانس اجتماعی» به گونهای است که میخواهد این افراد را به خانه بازگرداند. به همین دلیل این زنان آسیب دیده از «اورژانس اجتماعی» هم فراری هستند چون میدانند مسیر بعدیشان دوباره خانه است. «خانههای امن» هم برای این افراد مکان مناسبی نیست چون قواعد بسیار سختگیرانهای دارد و افرادی که حاضر نبودند به قواعد و قوانین خانه و خانوادهشان تن بدهند حتما به قواعد این خانهها هم تن نخواهند داد، ضمن اینکه از این مسیر هم باز به خانه بازگردانده خواهند شد. هر مسیری که نهادهای دولتی یا شهرداری پیش پای این زنان میگذارد، در نهایت به بازگشت به خانه و خانواده ختم میشود، چیزی که فردی که از خانه بیرون آمده یا فرار کرده است آن را نمیخواهد. چون اگر خانه برایشان مکانی بود که در آن احساس امنیت میکردند که از آن فرار نمیکردند. بنابراین همانطوری که میبینیند این افراد نه تنها «شبکه اجتماعی» ندارند بلکه بر اساس سیاستگذاریهای موجود هیچ نهاد حمایتگر دولتی و غیردولتی هم پیشبینی نشده که بتواند از این افراد به معنای عینی و واقعی و مطابق نیازهای آنها حمایت کند. نتیجه چه میشود؟ این افراد در کوچه و خیابان میمانند و هر روز گرفتار آسیبهای بیشتر میشوند.»
برنامهای برای زنان در «معرض آسیب» یا در «مراحل ابتدایی آسیب» وجود ندارد
اسمیزاده با انتقاد از سیاست گذاریهای اجتماعی میگوید «اشکال این مدل سیاستگذاری این است که تمرکز بر روی زنان «مصرفکننده کارتنخواب» است. یعنی زمانی به فکر حمایت از این زنان میافتند که دیگر شرایطشان وخیم شده و به سختی میتوان دوباره آنها را به زندگی بازگرداند. در حالی که سیاستگذاریها میتوانست به گونهای باشد که از فرد وقتی در مراحل اولیه آسیب قرار دارد، حمایت شود.»
به گفته این پژوهشگر مسائل اجتماعی، شناسایی افراد در معرض آسیبهای اجتماعی کار چندان سخت و پیچیدهای نیست، این افراد را میتوان در مدرسه، محلات حاشیه نشین و فقیر، خانوادههای گرفتار آسیبهای اجتماعی یا در بین افرادی که مجبور به ازدواج زودهنگام یا اجباری با فرد مصرفکننده شدهاند یا حتی در پارکها شناسایی کرد و برنامهای برای کمک به آنها طراحی کرد. اما متاسفانه هیچ سیاست گذاری اجتماعی در این مرحله وجود ندارد که بتواند مانع از کارتنخواب شدن این افراد شود. سیاستگذاریهای اجتماعی به گونهای است که وقتی این افراد تبدیل به مصرفکننده کارتنخواب میشوند تازه رسالتشان آغاز میشود. یعنی زمانی که فرد دیگر مراحل اولیه را طی کرده و احتمال اینکه بتوان به او به شکلی موثر کمک کرد، کمتر میشود. البته همانطوری هم که اشاره کردم در واقع بر اساس سیاستگذاریها به زنان کارتنخواب ته خطی هم مطابق با نیازهایشان کمک نمیشود.»
برای کسی که از خانه فرار میکند، فضای بیرون از خانه امنتر از فضای خانه استاسمیزاده با اشاره به نتایج پایاننامه دوره کارشناسی ارشدش میگوید «در دوره کارشناسی ارشد در مورد «استراتژیهای بقای دختران فراری بعد از فرار» تحقیقی کیفی انجام دادم و با تعدادی از دخترانی که از خانههایشان فرار کرده بودند، صحبت کردم. در نهایت نتیجه این تحقیق این بود که برای کسی که تصمیم میگیرد از خانه فرار کند، معمولا فضای بیرون از خانه امنتر از فضای خانه است.»
سیاستهای کاهش آسیب میگوید، فرد میتواند مواد مصرف کند اما حق ندارد باعث انتقال بیماری شود
لیلا ارشد، مددکار اجتماعی که ۱۶ سال پیش اولین مرکز «کاهش آسیب اعتیاد زنان» را با نام «زنان سرزمین خورشید» در محله دروازه غار تهران راهاندازی کرده است، یکی دیگر از سخنرانهای این نشست بود. این مددکار اجتماعی هم منتقد سیاستگذاری اجتماعی در حوزه اعتیاد زنان است. او میگوید «وقتی ما کارمان را شروع کردیم، نگاهمان این بود که اعتیاد یک بیماری است و با نگاه حقوق بشری افراد حق دارند مواد مصرف کنند ولی حق ندارند که اصول بهداشتی را رعایت نکنند و به بیماریهایی مانند اچای وی/ ایدز یا هپاتیت مبتلا شوند و دیگران را هم مبتلا کنند. اما بعد از ده سال، به خاطر مشکلاتی که پیش آمد و استفاده از ماده ۱۶ که به دستگیری زنان معتادان متجاهر منجر شد، کار کردن در این حوزه بسیارسخت شد، و ما گروه هدف موسسه را تغییر دادیم و تلاش کردیم به مهارت آموزی، اشتغالزایی و توانمندی زنانی که مصرف مواد را کنار گذاشتهاند، کمک کنیم. همچنین ارائه خدمات بهداشتی و دندانپزشکی به این زنان را در دستور کار قرار دادیم و البته سعی کردیم که «گشتهای اوتریچ» را همچنان داشته باشیم.
مشکلات حوزه اعتیاد زنان همچنان پا برجاست، چرا کار کارشناسی در این حوزه انجام نمیشود؟
این مددکار اجتماعی میگوید «برایم جای تعجب است وقتی میبینم مشکلات حوزه اعتیاد زنان هنوز هم همان مسایلی است که ۱۶ سال قبل که کارم را در این حوزه شروع کردم، با آن مواجه بودیم. یعنی گویا در کلیت هیچ تغییری اتفاق نیفتاده است، فقط «سن اعتیاد» کاهش پیدا کرده و تعداد زنان سوءمصرفکننده مواد بیشتر شدهاند.»
ارشد میگوید «تا کی باید خطاها و اشتباههای گذشته را تکرار کنیم و از آنچه اتفاق افتاده و تجربه کردهایم درس نگیریم، چرا کار کارشناسی در این حوزه انجام نمیشود؟ چرا وقتی قرار است یک سیاستگذاری کلان در حوزه اعتیاد انجام شود، کارشناسان، پژوهشگران اعتیاد و متخصصان نهادهای مدنی را که سالها در این حوزه فعالیت کردهاند، صدا نمیزنند و از آنها نظرخواهی نمیکنند؟»
«سوءمصرف مواد» انتخاب زنان معتاد نبوده است، به سمت اعتیاد هل داده شدهاند
مدیر عامل موسسه زنان سرزمین خورشید با بیان اینکه اگر اعتیاد را یک بیماری چند وجهی در نظر بگیریم، میتوانم بگویم که بعد اجتماعیاش تقریبا دیده نشده است، میگوید «بیشتر زنان مصرفکننده کارتنخوابی که در تمام طول فعالیتام در این سالها با آنها مواجه شدهام، در خانوادههای آسیب دیده، فقیر یا دچار فقر فرهنگی زندگی میکردهاند. کم نبودهاند دخترانی که به اجبار صیغه ساقی پدرشان شدهاند تا بدهی او را تسویه کنند. یا دخترانی در سنین پایین و زمانی که توانایی یا اجازه انتخاب نداشتند، با مردان مصرفکننده یا فروشنده مواد ازدواج کردهاند. واقعیت این است که در بیشتر موارد، اعتیاد، انتخاب این زنان نبوده است بلکه به واسطه شرایط عاطفی و روانی، خانوادگی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی که داشتهاند، به سمت مصرف مواد و اعتیاد هل داده شدهاند. به طوری که هر کدام از ما میتوانستیم در شرایط آنها قرار بگیریم و همان آسیبها را تجربه کنیم.»
زنان توسط افراد «غیرهمجنس» خانواده یا «شریک جنسیشان» به مصرف مواد تشویق میشوند
به گفته او مردان معمولا توسط همجنسهای خود به مصرف مواد تشویق میشوند اما زنان معمولا به واسطه افراد غیر همجنسی که با آنها در ارتباط نزدیک هستند یعنی توسط پدر، برادر، همسر، شریک جنسی و حتی فرزندانشان معتاد میشوند. اما با این وجود، مردم دید خوبی به این زنان ندارند و فکر میکنند که اعتیاد انتخاب این زنان بوده و حاضر نیستند به آنها کمک کنند. خیران زیادی را میشناسم که برای کمک به کودک بیسرپرست یا کودکان بیمار پیشقدم هستند اما حاضر نیستند به این زنان هیچ کمکی بکنند.»
«قورمه سبزی» با «زرشک پلو با مرغ» فرقی ندارد، مسیر بهبودی زنان این نیست
ارشد با انتقاد از برخی از موسسات و افرادی که در حوزه اعتیاد ورود کردهاند اما تخصص کافی و لازم برای کمک به این افراد را ندارند، میگوید «اگر کسی میخواهد به کارتنخوابها و به ویژه زنان مصرفکننده مواد کارتنخواب کمک کند، باید در این حوزه دانش و تخصص داشته باشد، این در حالی است که برخی از این موسسات کارشان شده است غذا دادن به این افراد در پاتوقها و دغدغهشان هم این است که قورمهسبزی بدهند، بهتر است یا زرشکپلو با مرغ. در حالی که واقعا مسیر کمک به این زنان از این جاده نمیگذرد.»
دوران «درمانهای اجباری» و «نگهداری اردوگاهی معتادان» دیگر به سر آمده استمدیر عامل موسسه ی زنان سرزمین خورشید همچنین با انتقاد از سیاستگذاریهای دولتی در مورد اعتیاد میگوید «دوران درمانهای اجباری و نگهداری اردوگاهی معتادان دیگر به سر آمده است و بیاثر بودن این روشها به ویژه در مورد زنان مصرفکننده به اثبات رسیده اما هنوز سیاستگذاریها به گونهای است که هر روز درمانهای اجباری بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و سازمانها و نهادهای جدیدی برای کمک به درمان اجباری پای کار میآیند. در چنین شرایطی توصیه من به دولتمردان این است که در هنگام سیاستگذاریها از نظرات کارشناسی در این حوزه بهره ببرند و از آزمودن صدباره آنچه آزمون شده و نتیجهبخش نبوده است، دست بردارند.»
«اوردوز» مشکلی شایع در بین ترخیصیهای مراکز درمان اجباری است
ارشد به یکی از مشکلاتی که بعد از ترخیص زنان معتاد از اردوگاههای ماده ۱۶ رخ میدهد، اشاره میکند و میگوید ««اوردوز» کردن یکی از مشکلات شایع بعد از ترخیص از درمانهای اجباری است. بیشتر مددجویان بعد از خروج از مراکز درمان اجباری دوباره سراغ مصرف مواد میآیند اما چون مدت زمان طولانی مواد مصرف نکردهاند، به خصوص اگر مصرفکننده شیشه باشند، با چند دود گرفتن دچار «اوردوز» میشوند. من بارها با این مشکل مواجه شدهام که زنان «اوردوز» کردهای به مرکز ما آوردهاند که با مرگ فاصلهای نداشتهاند، اما وقتی با ۱۱۵ تماس گرفتیم و نیروهای اورژانس در محل حاضر شدهاند، باید با زحمت آنها را قانع میکردیم به این زنان آمپول تزریق کنند تا به زندگی برگردند. برخی از آنها نسبت به این کار اکراه داشتند و میگفتند چرا باید اینها را به زندگی بازگردانیم، مثلا اگر دوباره زنده و سرپا شوند، خوشبخت خواهند شد؟ پاسخ من همیشه به این افراد این بوده که نه من و نه شما نمیتوانیم برای این افراد تصمیم بگیریم و فقط باید وظیفهمان را انجام بدهیم.»
در نبود سیاستهای حمایتی، زنان کارتنخواب چارهای جز تنفروشی ندارند
او در مورد انتقادهایی که نسبت به تنفروشی زنان کارتنخواب وجود دارد، میگوید «یک زن کارتنخواب، کارگر جنسی نیست. چون از هیچ حمایتی برخوردار نیست. من فکر میکنم باید از واژه تنفروشی برای این زنان استفاده کنیم. چون این زنان کارتنخواب، در بدترین شرایط از «تنشان» برای امرار معاش و نیازهایشان استفاده میکنند. زنان کارتنخواب حتی نمیتوانند ضایعات جمعآوری کنند چون پیمانکارها اجازه ندارند از زنان ضایعات بخرند بنابراین، این زنان اگر بخواهند ضایعات هم جمعآوری کنند که با توجه به توان جسمیشان این کار برایشان واقعا بسیار سخت و طاقت فرسا است باید در نهایت ضایعات را به یک مرد زبالهگرد با قیمت پایینتر بفروشد تا او همین ضایعات را با قیمت گرانتر به پیکانکار بفروشد.»
حمایت «مراجع قضایی» و «انتظامی» از حقوق زنان کارتنخواب کافی نیست
ارشد با انتقاد از این که سیاست حمایتی از زنان کارتنخواب کافی نیست، میگوید«من بارها شاهد بودهام که زنان کارتنخواب درگیر تجاوزهای چند روزه شدهاند اما وقتی اتفاقی را که برایشان افتاده با ما در میان گذاشتهاند، متوجه شدهایم که نمیتوانیم به دلیل کمبود قوانین حمایتی کمکهای حقوقی به این افراد بکنیم.»
تا زمانی که برنامه منسجمی برای اعتیاد زنان نداشته باشیم، نمیتوان به صورت موثر به این افراد کمک کرد
مدیر عامل موسسه زنان سرزمین خورشید میگوید «واقعیت این است که تا زمانی که به صورت جامع و برنامه ریزی شده به مشکلات زنان درگیر آسیبهای اجتماعی توجه نشود، برای کمک آنها نمیتوان هیچ قدم اصولی برداشت. همچنین ما نیازمند پیشگیریهای سطح یک و دو برای آموزشهای کاربردی مهارتهای زندگی برای کودکان و نوجوانان سرزمین مان هستیم.»
تکدیگری، دستفروشی و کارگری جنسی استراتژیهای بقای زنان کارتنخواب استمرتضی دیاری، پژوهشگر مسائل اجتماعی هم دیگر سخنران این نشست با بیان اینکه درآمد اصلی مردان کارتنخواب از زباله گردی و جمع آوری ضایعات است اما زنان به دلایل مختلف نمیتوانند از این شیوه برای امرار معاش استفاده کنند، میگوید «زنان کارتنخواب نمیتوانند ضایعات جمع کنند. نمیتوانند روزی ۳۰ تا ۴۰ کیلو ضایعات را در مسافتهای طولانی با خود جا به جا و به فروش برسانند. در نتیجه تکدیگری و دستفروشی و کارگری جنسی به عنوان استراتژیهای اصلی برای تامین مالی زنان کارتنخواب مطرح میشود.»
زنان «معتاد کارتنخواب» گرفتار انگ مضاعف هستند
به گفته او کارتنخوابها معمولا با طرد اجتماعی و انگ مواجه هستند اما زنان کارتنخواب گرفتار انگ مضاعف میشوند، جنسیت، مصرف مواد، مطلقه بودن و … باعث میشود که نسبت به یک مرد کارتنخواب شرایط ناگوارتری را تجربه کنند.
زنان کارتنخواب «زیست پنهانی» دارند
این پژوهشگر مسائل اجتماعی میگوید «نکته قابل توجه دیگر این است که زیست زنان کارتنخواب برخلاف مردان یک زیست کاملا پنهان است. مردان به واسطه اینکه ضایعات جمع آوری میکنند عبور و مرورشان در شهر کاملا مشخص است و ترسی هم از سوء رفتار ندارند اما زنان کارتنخواب زیست پنهانی دارند و معمولا کمتر در شهرها قابل مشاهده یا شناسایی هستند.»
در حال حاضر ما با گونهای از «صنعت بیخانمانی» مواجه هستیم
دیاری با انتقاد از عملکرد برخی سازمانهای مردم نهاد در حوزه کارتنخوابی میگوید «برخی سازمانهای مردم نهادی که در حوزه اعتیاد و کارتنخوابی فعالیت میکنند، از وجود کارتنخوابها برای کسب درآمد استفاده میکنند. به طوری که میتوان گفت ما با گونهای از صنعت بیخانمانی مواجه هستیم.»
تداوم «کارتنخوابی» به نفع برخی سازمانهای مردم نهاد است
او ادامه میدهد «این سازمانهای مردم نهاد با به اشتراک گذاشتن تصاویر کارتنخوابها در شبکههای اجتماعی و استفاده از احساسات مردم، به بهانه کمک به این افراد منابع مالی بسیار زیادی را جذب میکنند و اقدام به کسب درآمد میکنند اما هیچ گونه شفافیت مالی ندارد. ضمن اینکه واقعیت این است که اساسا تداوم کارتنخوابی به نفع بسیاری از سازمانهای مردم نهادی است که در ظاهر به این افراد کمک میکنند.»