آریانپور و مارکسیسم آکادمیک
آریانپور و جامعهشناسی مارکسیستی | امیر حسنپور
با سقوط دولت پهلوی اول در شهریور ۱۳۲۰، بسیاری از نیروهای اجتماعی و سیاسی که پیشازاین به دلیل اقتدارگرایی حاکم بر فضای سیاسی ایران، امکان بازیگری در عرصه عمومی را نداشتند، شروع به فعالیت کردند. در این میان حزب توده به دلیل فعالیت گسترده خود و با توجه به حمایت از طبقات فرودست، نهفقط در تهران بلکه در بسیاری از شهرهای بزرگ ایران، توانست بهیکباره در یک بازه زمانی تقریباً پنجساله، گفتمان خود را تبدیل به یک گفتمان هژمونیک در فضای سیاسی و اجتماعی ایران سازد. با ممنوعیت رسمی فعالیت حزب توده در اواخر دههی ۲۰ به دلیل ترور محمدرضا پهلوی، گفتمان مارکسیستی حزب توده موقعیت هژمونیک خود را در متن جامعه از دست داد، هرگونه صحبت از مارکسیسم از کمونیسم گرفته تا ایدههای سوسیالیستی نهتنها ممنوع بود بلکه از سوی نهادهای امنیتی نیز با برخورد شدید مواجه میشد. در این میان حتی صحبت از اندیشههای کارل مارکس بهعنوان یکی از متفکران برجسته علوم اجتماعی در قالب دروس جامعهشناسی در کلاسهای درسی دانشگاه ممنوع بود. بااینحال به دلیل تغییر و تحولات اجتماعی و سیاسی و پیامدهای گسترده آن در سطوح مختلف جامعه، بهویژه از اوایل دهه ۴۰ به بعد، علوم اجتماعی با رویکرد مارکسیستی بیشازپیش نقش پررنگی چه در محافل روشنفکری و چه در محیط آکادمیک در میان دانشجویان پیدا کرد.
امیر حسنپور در مقام دانشجوی سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۴ در دانشگاه تهران و دانشسرای عالی و سالهای ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۱ در دانشگاه تهران، فرآیند آشنایی خود و عدهای از دوستان دانشجو دیگرش را با مارکسیسم آکادمیک بازگو میکند و به محدودیتها و امکانات یادگیری، ازجمله فقر مواد درسی و کمبود منابع در کتابخانهها و کتابفروشیها اشاره میکند. به روایت حسنپور در آغاز دههی ۴۰ اگرچه فضای سیاسی نسبت به دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد تا حدودی بازتر و بالطبع امکان فعالیت سیاسی و اجتماعی نیز فراهم شده بود، بااینحال جو حاکم بر دانشگاه بهویژه دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، همچنان سرد و دور از هیچان بود، کلاسهای درس بیرمق بود و مواد درسی علوم سیاسی و علوم اجتماعی و بهطورکلی علوم انسانی تنها در خدمت حفظ وضع موجود بود و با علایق و خواست دانشجویان کاملاً در تضاد قرار داشت. در چنین شرایطی وقت بیشتر دانشجویان بهجای حضور در کلاس درس، در محافل فرهنگی و ادبی بیرون از دانشگاه میگذشت، در این میان حسنپور به تشویق یکی از دوستانش که در رشته علوم اجتماعی مشغول به تحصیل بود، به کلاس درس استادی به نام «امیرحسین آریانپور» در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی میرود. «روزی که همراه با فاتح شیخالاسلامی به کلاس متون علوم اجتماعی به زبان انگلیسی در محل موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی رفتم، استاد بعد از ورود به کلاس و خوشوبش کردن با دانشجویان از آنها خواهش کرد که کتاب را باز کنند تا مطالعه آن را ادامه دهند، دانشجویان یکصدا گفتند که استاد، هفته قبل قول داده بودی که بحث را با توضیح تفکر و تکلم ادامه دهی. به دنبال مدتی اصرار کردن از هر دو طرف، آریانپور درنهایت تسلیم درخواست دانشجویان شد. بعد از پایان دو ساعت سخنرانی، احساس من این بود که هرچه تا آن زمان یاد گرفته بودم، باید دور بریزم. در پاییز ۱۳۴۳، عدهای از دوستان و من در دوره تربیت دبیر دانشسرای عالی ادامه تحصیل دادیم و در همه کلاسهای درس آریانپور شرکت میکردیم.»
اگرچه هرگونه تدریس درباره مارکسیسم و فلسفه مارکسیستی در دانشگاه بهغیراز نفی و رد افکار و اندیشه مارکسیستی که مواد درسی آن توسط دولت تدوین شده بود ممنوع بود، آریان پور در کلاسهای درس خود در مؤسسات آموزش عالی درک مارکسیستی از جامعه و طبیعت را برای دانشجویان بازگو میکرد و آنها را مجهز به چارچوب تئوریک و تاریخی برای نقد مکاتب فکری غیر مارکسیستی میساخت. حسنپور در جریان این کتاب میکوشد محتوای بحثهای جامعهشناسی آریانپور در کلاسهای درسش در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی (سال ۴۲ تا ۴۳) و دانشسرای عالی (سال ۴۳ تا ۴۴) را بازگو کند. آنچه روایتهای حسنپور از کلاسهای درس آریانپور را خواندنی میکند، تلاش آریانپور برای ارائه دروس مارکسیستی و مفاهیم این سنت فکری با کلیدواژهها و محتوایی متفاوت است تا از گزند اداره سانسور و مأموران ساواک در امان بماند.
آریانپور و جامعهشناسی مارکسیستی؛ تاریخ، طبقه اجتماعی و دیالکتیک | امیر حسنپور | انتشارات پردیس دانش | چاپ اول | ۱۳۹۷ | ۱۳۵ صفحه | ۲۵هزار تومان