skip to Main Content
قدم گذاشتنِ دموکرا‌ت‌ها بر روی کره‌ی ماه
اسلایدر جامعه

قدم گذاشتنِ دموکرا‌ت‌ها بر روی کره‌ی ماه

یک حرکت جدید ملی، اجتماعی، صنعتی، اقتصادی که از جنگ جهانی دوم به بعد هرگز دیده نشده لازم است، و نیو دیل یک فرصت تاریخی‌ست.

با حضور برنی سندرز(۱) و الکساندریا اُکاسیو-کورتز(۲) آمریکا دارد بار دیگر به محاسن دخالت گسترده‌ی دولت در اقتصاد پی می‌برد، به‌خصوص در مواجهه با تغییرات اقلیمی. یک نظریه اقتصادی دگراندیشانه هم در این میان بیش از پیش رواج یافته: تئوری مدرن پولی(۳) که از استقراض چشم می‌پوشد.

«ما جسارت انجام دادنش را داریم، این چیزی‌ست که این لحظه از ما می‌خواهد. این جامعه‌ی بزرگ(۴) ما خواهد بود، قدم گذاشتن ما روی ماه و جنبش حقوق مدنی نسل ما. این همان میزان از جاه‌طلبی‌ست که این جنبش به آن نیاز خواهد داشت.» اوایل دسامبر ۲۰۱۸، چند روز بعد از آن‌که الکساندریا اُکاسیو-کورتز، نماینده‌ی تازه‌ی دموکرات‌ها در برانکس(۵) که در کمتر از یک سال چهره‌ی جدید جناح چپ آمریکا شده، موفق شد به کنگره راه یابد، این‌گونه «نیو دیل سبز»(۶)، یکی از پیشنهادات کلیدی کمپین انتخاباتی‌اش را معرفی کرد.

حالا با گذشت دو ماه، نیو دیل سبز وجود دارد، حداقل روی کاغذ. اُکاسیو-کورتز با همراهی یک سناتور دموکرات که دیرزمانی‌ست درگیر این مبارزه است، در تاریخ هفت فوریه قطعنامه‌ای را ارائه داد که «ایجاد نیو دیل سبز را وظیفه‌ی دولت فدرال تشخیص می‌دهد»، ایده‌ای که آشکارا به سیاست سرمایه‌گذاری دولتی، برنامه‌های اجتماعی و تنظیم بخش مالی اشاره می‌کند که بین سال‌های ۱۹۳۳ و ۱۹۳۶ در آمریکا توسط رئیس‌جمهور دموکرات فرانکلین دلانو روزولت(۷) به کار گرفته شد و خروج از رکود بزرگ را برای کشور میسر کرد.    

اُکاسیو-کورتز می‌گوید: «راه‌حل‌هایی که تا حالا به‌عنوان راه‌حل‌های بلندپروازانه به ما معرفی کرده‌اند در حد و اندازه‌ی مشکلاتی که تغییرات اقلیمی ایجاد می‌کند نیستند.»

«یک حرکت جدید ملی، اجتماعی، صنعتی، اقتصادی که از جنگ جهانی دوم به بعد هرگز دیده نشده لازم است، و نیو دیل یک فرصت تاریخی‌ست»، این متن ۱۴ صفحه‌ای اطمینان می‌دهد که «میلیون‌ها شغل با درآمد خوب ایجاد کرده» و «با بی‌عدالتی‌های سیستماتیک مقابله کند.» اهدافی که متن برمی‌شمرد عبارتند از: کاهش انتشار تمامی گازهای گلخانه‌ای در آمریکا (به کمک انرژی‌های تجدیدپذیر و بدون انرژی هسته‌ای) طی ده سال، یک سرمایه‌گذاری تاریخی در زیرساخت‌ها (زیرساخت‌های فرسوده‌ای که بسیاری از آن‌ها دقیقا به زمان نیو دیلِ روزولت برمی‌گردند)، طرح عظیم نوسازی ساختمان‌ها و یک «ضمانت شغلی» برای تمام کسانی که خواستار آن باشند. همه‌ی این‌ها از طریق مجموعه مشاوره‌های «شفاف و دربرگیرنده» انجام خواهند گرفت، مشاوره‌هایی با مشارکت گروه‌هایی که بیشتر در معرض تغییرات اقلیمی قرار دارند؛ یعنی معمولا فقرا و بیشتر اوقات بومی‌ها یا سیاه‌پوست‌ها.   

متن به‌طور ضمنی آرزویش برای بازگشت گسترده‌ی مداخله‌ی قدرت دولت در اقتصاد را مطرح می‌کند، دخالتی که چند دهه است توسط راست‌ها و تعداد زیادی از دموکرات‌ها بدنام شده و به‌طرز قابل‌توجهی از طریق مقررات‌زدایی، دهه‌ها هدایای مالیاتی به ثروتمندترین‌ها و سیاست‌های ریاضتی به‌کار گرفته شده در بسیاری از ایالات، به‌شدت در اقتصاد تضعیف شده است.    

این گونه متن‌ها ارزش قانون را نداشته و الزام‌آور نیستند. به‌علاوه احتمالا در کنگره رای نخواهند آورد. با این حال چیزی که تاثیرگذارتر است تضاد بین کاراکتر سمبلیک، حتی غیرشفاف نیو دیل سبز (که به‌هر حال تنها به بیان کلی مقاصد می‌پردازد، بدون این‌که جزئیات چندانی مطرح کند) و اثر سیاسی آن است: طی چند ساعت، پیشنهاد اُکاسیو-کورتز به یک موضوع ملی تبدیل شد. دونالد ترامپ که زندگی‌اش را جلوی تلویزیون می‌گذرانَد، احساس کرد که باید آن را در توئیتر محکوم کند (مسلما با الفاظ کاریکاتوروار). و رسانه‌ها و سرگرمی‌سازان طرفدار ترامپ فریاد توطئه‌ی «ضدآمریکایی» را سر دادند.

تمام دموکرات‌هایی که تاکنون برای انتخابات درون حزبی دموکرات‌ها برای برگزیدن نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری اعلام شده‌اند، حتی میانه‌روترین‌هایشان، از کلیات این پیشنهاد استقبال کرده‌اند. در کشوری که سیاست‌های نئولیبرالی طی چهل سال در باور عمومی رسوخ کرده و جامعه‌ای با نابرابری‌های وحشتناک ساخته، جایی که حقوق کار سلاخی شده و «سلامت» کالایی لوکس به‌حساب می‌آید، این استقبال تا این‌جای کار یک پیروزی معنادار است.   

گری برچین(۸)، استاد دانشگاه برکلی، سال‌هاست مبارزه می‌کند تا آمریکا محاسن نیو دیلِ روزولت را به‌خاطر بیاورد. او حتی وب‌سایتی راه‌اندازی کرده که پانزده هزار کار بزرگ نیو دیل (ساختمان‌های عمومی، دفاتر پست، جاده‌ها، مدارس، پارک‌ها، سدها، استخرها)، یا حتی سه میلیارد درخت کاشته‌شده توسط سپاه مردمی حفاظت از محیط‌زیست(۹) را یادآور می‌شود.

«این خاطره فراموش شده بود. در آمریکا همه‌جا موزه‌های نظامی داریم اما دریغ از یک موزه که به این دوره از تاریخ ما اختصاص داده شده باشد.» این جغرافی‌دان به جمع‌آوری کمک‌های مالی برای بازگشایی چنین موزه‌ای در سان‌فرانسیسکو نیز مشغول است. «در حالی‌که تغییرات اقلیمی حتی تمدن را هم تهدید می‌کند، اُکاسیو-کورتز یک برنامه‌ی جاه‌طلبانه و الهام‌بخش پیشنهاد می‌دهد، کاری که دموکرات‌ها نتوانسته بودند طی سالیان قبل انجام دهند.»   

در نوامبر ۲۰۱۵، برنی سندرز سناتور ایالت ورمانت(۱۰) (و کاندیدای مستقل انتخابات درون حزبی دموکرات‌ها در آن زمان)، طی سخنرانی‌اش در دانشگاه جورج‌تاون واشنگتن، جایی که خود را یک «سوسیالیست دموکرات» خواند، از میراث نیو دیل حرف زد. «روزولت علی‌رغم مخالفت بی‌رحمانه‌ی طبقه‌ی حاکم زمان خود، که آن‌ها را سلطنت‌طلب‌های اقتصادی می‌خوانٌد، یک سری برنامه را در دستور کار قرار داد که برای میلیون‌ها نفر شغل ایجاد کرد، آن‌ها را از فقر نجات داد و اعتماد به دولت را احیا کرد. او با بی‌اخلاقی مبارزه کرد، با ترس و ناامیدی. او به دموکراسی جان تازه‌ای بخشید. کشور را دگرگون کرد. و این همان کاری‌ست که ما باید امروز انجام بدهیم».   

ادامه‌اش را می‌دانیم: سندرز خوب مبارزه کرد، اما از هیلاری کلینتون شکست خورد و کلینتون هم از ترامپ.

حالا با گذشت چهار سال، فضا متفاوت است. ادعای سوسیالیست بودن دیگر یک ادعای زیادی بزرگ نیست و رئیس‌جمهور ترامپ یک موج تاریخی از اکتیویسم ایجاد کرده. نیو دیل سبز که حزب کوچک سبز آمریکا سال‌ها از آن حمایت می‌کرد، پیشنهادی که تا پیش از این در زمره‌ی پیشنهادهای غیرواقع‌گرایانه قرار می‌گرفت، دیگر در بحث‌ها جای خود را باز کرده. پیشنهاداتی از قبیل یک «ضمانت شغلی»، که توسط اُکاسیو-کورتز در نیو دیل سبز گنجانده شده است، یا بازگشت به یک مالیات‌گیری منصفانه از ثروتمندترها که اُکاسیو-کورتز، سندرز و سناتور سوسیال-دموکرات الیزابت وارن(۱۱) (که هر دو اخیرا برای انتخابات درون حزبی دموکرات‌ها برای انتخابات درون‌حزبی دموکرات‌ها برای دور مقدماتی انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ رسما اعلام نامزدی کرده‌اند) از آن دفاع کرده‌اند، از آن جمله‌ هستند.

همچنین بخوانید:  معلم می‌خواهید یا کماندو؟

ایده به مذاق وال‌استریت خوش نیامده اما دارد راه خودش را می‌رود: بر اساس یکی از تحقیقات اخیر گابریل زوکمان(۱۲) اقتصاددان فرانسوی، استاد دانشگاه برکلی (که برنی سندرز اغلب از او نقل‌قول می‌کند)، ۴۰۰ آمریکایی که ثروتمندترین افراد کشور هستند، معادل ۰/۰۰۰۲۵ درصد جمعیت آمریکا، ثروتی برابر با مجموع ثروت صد و پنجاه میلیون نفر آمریکایی که فقیرترین افراد کشور هستند را در اختیار دارند. اعدادی که از عصر طلایی آمریکا تاکنون دیده نشده‌اند… دوره‌ای که اتفاقا به قبل از نیو دیل روزولت بازمی‌گردد.

پاولینا چرنوا(۱۳) مدیر گروه اقتصاد بارد کالج برجسته‌ترین نظریه‌پرداز «ضمانت شغلی» است، مبحثی که بسیاری از کاندیداهای دموکرات در نسخه‌های کم و بیش جاه‌طلبانه از آن دفاع کرده‌اند و در میان برنامه‌های ریاست‌جمهوری برنی سندرز ۷۶ ساله که بار دیگر برای نامزدی ریاست‌جمهوری اعلام آمادگی کرده قرار خواهد داشت. چرنوا می‌گوید: «این ضمانت حاکی از تعهدی‌ست برای فراهم آوردن یک فرصت شغلی برای هر کسی‌ست که در جستجوی کار باشد. این تعهد با سرمایه‌گذاری‌های دولتی عظیمی همراه می‌شود، کمی شبیه به مدل کشورهای حوزه‌ی اسکاندیناوی.»

چرنوا سال‌هاست از احیای اقتصاد از طریق قدرت دولت سخن می‌گوید. او که مدت مدیدی روی رکور بزرگ سال‌های ۱۹۳۰ کار کرده از سرعتی که این ایده با آن در حال پیشروی است غافلگیر نشده است. «شروع دوباره‌ی بعد از بحران سال ۲۰۰۸ وحشتناک بود، تولید ناخالص داخلی بهبود پیدا کرد اما درآمدهای حقیقی کاهش یافتند، و امروز باز هم وضعیت نابه‌سامان اقتصادی در همه جا دیده می‌شود. با شخصیت‌هایی مثل سندرز یا اُکاسیو-کورتز، که برای داشتن افکاری بلندپروازانه عذرخواهی نمی‌کنند، دور جدیدی آغاز شده.»

استفانی کِلتون(۱۴)، اقتصاددان و مشاور تاثیرگذار برنی سندرز و استاد دانشگاه استونی بروک نیز به میراث نیو دیل اذعان داشته و حتی خواهان «فراتر» رفتن از آن است نیودیل آینه‌ی نژادپرستی و تبعیض جنسی زمانه بود، بعضی از سیاست‌های آن دوره چندان مطلوب زنان و سیاه‌پوستان آمریکا نبودند.

پاولینا چرنوا و استفانی کلتون یک وجه اشتراک دیگر هم دارند: هر دو از طرفداران نظریه‌ی مدرن پولی هستند، آن جریان فکری اقتصادی که برنی سندرز از آن الهام می‌گیرد و اُکاسیو-کورتز خواستار آن است. این تئوری که نئوشارتالیست(۱۵) هم خوانده می‌شود، در سال‌های ۱۹۹۰ پایه‌ریزی شده و ملهم از بسیاری از جریان‌های دگراندیشانه است. در ده سال گذشته، این تئوری در کشورهای انگلیسی‌زبان با موفقیت روزافزونی همراه بوده. توفیق این تئوری در میان چپ‌های آمریکا به‌خاطر پاسخی است که به یکی از رایج‌ترین ایرادات مفسران ارتودوکس می‌دهد: هزینه. چگونه باید ده‌ها میلیاردی را که برای نوسازی زیرساخت‌ها، تامین شغل برای همه و احیای سرمایه‌گذاری‌های زیست‌محیطی نیاز است تامین کرد؟ تئوری مدرن پولی به سادگی پاسخ می‌دهد: این سوال بی‌معناست. برای نئوشارتالیست‌ها، دولتی مثل دولت امریکا که پول مستقل در اختیار دارد نیازی به تامین مالی مخارجش ندارد. کافی‌ست پول مورد نیاز برای این خدمات را منتشر کند. بنابراین ترس از کسری بودجه و بدهی ترسی غیرمنطقی‌ست چرا که دولتی که تامین مالی خود را با پول خودش انجام می‌دهد همیشه می‌تواند پول کافی منتشر کند تا قادر به پرداخت بدهی‌هایش باشد. نگرانی تنها متوجه دولت‌هایی است که کنترل پول خود را از دست داده‌اند، مثل یونان در سال ۲۰۱۰، یا آن‌هایی که ارزهای خارجی بدهکارند، مثل آرژانتین در سال ۲۰۰۱.       

بدین ترتیب سوال تامین مالی بلافاصله رد می‌شود. پس چرا باز هم نگران تامین مالی هزینه‌های عمومی هستیم؟ چون امروزه خلق پول تقریبا به‌صورت انحصاری بر عهده‌ی بانک‌های تجاری‌ای است که تحت شروط محدودی که توسط بانک‌های مرکزی تعیین شده، از هیچْ بدهی می‌آفرینند. این فرایندها الزاما به سمت منافع کسانی هدایت می‌شود که پول خلق می‌کنند، در این‌جا یعنی سیستم مالی. بر این اساس، تمام مخارج یا باید از طریق استقراض تامین مالی شوند و یا از طریق مالیات، چرا که دولت به خالق پول وابستگی دارد، یعنی به بخش مالی. کسری بودجه تنها تا زمانی تحمل می‌شود که یا استرداد پول بازیگران مالی که به او قرض می‌دهند را تضمین کند، و یا در راه تقویت مجدد بخش مالی استفاده شود.

این تمام داستان بحران سال ۲۰۰۸ است: دولت‌ها برای نجات بانک‌ها از مشکلات مالی آن‌ها را تقویت کردند، سپس مجبور شدند اقدامات ریاضتی در پیش بگیرند تا مطالبات بستانکارانشان را بپردازند.   

باید از بانک‌ها شروع کرد. صحبت از چیزی نیست به جز ضرورت یک انتخاب سیاسی. و این همان موردی‌ست که تئوری مدرن پولی دقیقا پیشنهاد از بین بردنش را مطرح می‌کند. با بازگرداندن ظرفیت خلق پول به دولت، اجازه داده می‌شود هزینه‌های دارای اولویت برای جامعه تامین مالی شوند. از آن پس، نیو دیل سبز بدون محدودیت ممکن می‌شود.

بدیهی بود که جبهه‌ی ارتودوکس خیلی سریع حرف تورم شدید ناشی از هزینه‌های بیش از حد دولت را با مثال تازه، مدرن و گریزناپذیر ونزوئلا پیش بکشد. اما در واقعیت، تمام مخارج، اعم از خصوصی و عمومی، به محض این‌که سیستم تولید نتواند آن را همراهی کند تورم خلق می‌کند. این در مورد نظام پولی کنونی نیز صادق است: هزینه‌های بخش مالی که با یک سیاست پولی سهل‌انگارانه تغذیه می‌شوند، حباب‌هایی ساختند که در سال ۲۰۰۷ صدای ترکیدنشان تقریبا در همه‌جا به گوش رسید.

به‌هر حال دولت ظرفیت تامین مالی همه‌ی موارد را ندارد، تنها می‌تواند نیازهای اساسی و پاسخ‌داده‌نشده‌ی جامعه را تامین کند. دیدگاه نئوشارتالیست بخش بزرگی از تجارت را تحت اداره‌ی مقررات و سیاست پولی نگه می‌دارد، اما این بخش عموما طبق حالت کنونی کار می‌کند. بنابراین تورم تنها هنگامی به‌وجود می‌آید که مخارج بخش خصوصی بیش از حد باشد.     

در این حالت، تئوری مدرن پولیْ ابزارِ عمل علیه چرخه‌ی اقتصادی را در اختیار دارد: سیاست پولی کلاسیک، هم‌چنین استقراض و مالیات؛ چرا که اگر دولت برای تامین مالی خود نیازی به مالیات یا استقراض نداشته باشند، برای بازتوزیع ثروت و در صورت بیش از حد شدن هزینه‌های بخش بازرگانی برای کاهش آن‌ها به این دو ابزار نیاز خواهد داشت.

همچنین بخوانید:  انگ زدن عجولانه به بیماری‌های روانی

یکی از ارکان تئوری مدرن پولی ضمانت شغلی است. هِتر گاتنی(۱۶)، مدیر اجرائی کمیته‌ی «انقلاب ما» که در سال ۲۰۱۶ برای ادامه‌ی راه جنبش برنی سندرز تاسیس شده، این اطمینان را می‌دهد که به‌محض این‌که سناتور ورمانت این پیشنهاد را روی میز بگذارد، اثر چشمگیر و تعیین‌کننده‌ی خود را در مبارزه‌ی انتخاباتی که در مقابل دونالد ترامپ آغاز می‌کند خواهد گذاشت.    

این ضمانت عبارت است از مشاغلی که به همگان پیشنهاد می‌شوند، با حقوقی که یک زندگی آبرومندانه را ممکن می‌کند، مشاغلی که قرار است نیازهای اساسی و جمعی را مرتفع سازند و از سیستم تجاری حذف شده‌اند، مانند مراقبت از افراد آسیب‌پذیر، پشتیبانی آموزشی، نگهداری از جاده‌ها… یا اضطرار اقلیمی در قالب نیو دیل سبز.

نه صحبتی از مشاغل مشروط است، نه مشاغل اجباری (جایی که همه‌ی بیکاران را به آن‌جا می‌فرستند.) بنابراین یک «اجبار به کار» نیست: ضمانت شغلی می‌تواند مکمل سیستم‌های حقوق بیکاری باشد برای کسانی که خواستار آن هستند.     

بدین ترتیب، تنظیم بخش خصوصی دیگر آن‌طور که امروز انجام می‌گیرد، یعنی با افزایش بیکاری یا بی‌ثبات کردن شغل‌های ایجادشده صورت نخواهد گرفت. در صورت بحران در بخش تجاری، این ضمانت با حفظ اشتغال کامل و در نتیجه تقاضا، نقش ضربه‌گیر را ایفا خواهد کرد. در صورت رونق، مشاغل پیشنهادی می‌توانند به منظور ایجاد مشاغل تجاری کاهش یابند.

در صورت تنش در بازار (به دلیل عدم تعادل بین رشد تقاضا و اشباع عوامل تولید)، تنظیم بخش تجاری روان‌تر و کم‌تر خشن خواهد بود. به‌ویژه همیشه مانع از درام‌های مرتبط با بحران می‌شود، چیزی که در شرایط رونق و بهبود قدرت خرید، با فشار آوردن بر روی بخش خصوصی برای توسعه‌ی مشاغل پایدار با درآمد خوب میسر خواهد شد. بخش تجاری باید بتواند بدون آسیب رساندن به منافع عمومی خود را تنظیم کند.    

موفقیت تئوری مدرن پولی در آمریکا تصادفی نیست. به خوبی منعکس‌کننده‌ی موقعیت کشوری‌ست که در عین در اختیار داشتن اولین دخیره‌ی ارزی دنیا، بخش عمومی‌اش کفاف نمی‌دهد.   

این ابزار تئوریک مورد نیاز برای این «قرارداد جدید» است که جناح چپ آمریکا آرزویش را دارد، مثل اندیشه‌های کینزی که در سال‌های ۱۹۳۰ در برنامه‌ی روزولت بود. این واقعیت که این تئوری در مباحث عمومی جای خود را باز کرده است نشان‌دهنده‌ی آن است که به محدودیت‌های تئوری ارتودوکس که تا این‌جا در برابر شوک حاصل از بحران مقاومت کرده پاسخ می‌دهد: اضطرار نیازها اجازه داده که این تئوریِ جایگزینْ پیشنهاد شود و یقین‌ها را متزلزل کند.   

پاولینا چرنوا توضیح می‌دهد: «تئوری پولی مدرن به‌طور ناگهانی در گفتگوی غالب وارد شده و من فکر می‌کنم که دیگر نمی‌توان جلویش را گرفت.» در واقع، بسیاری از اقتصاددانان، از جمله بعضی از نزدیکان جبهه‌ی دموکرات، از همین حالا دست به کار شده‌اند تا بر سر پیشنهادات تئوری مدرن پولی به بحث بپردازند. پل کروگمن(۱۷)، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل محبوب بخشی از چپ‌های آمریکا، در نیویورک‌تایمز مقاله‌ای به این تئوری اختصاص داده. تئوری مدرن پولی هم‌چنین در وال‌استریت‌ژورنال و در مجله‌ی بلومبرگ بیزنس‌ویک که از منابع اصلی محافل تجاری هستند نیز به بحث گذاشته شده است.

پاولینا چرنوا در این مساله یک پیروزی می‌بیند، «قطعا، ما سوژه‌ی بسیاری از کاریکاتورها و حملات شدیم، اما واقعیت این است که حالا مردم این ایده را می‌شناسند.» برای او، این یک «لحظه‌ی مهم» است: «مردم عادی می‌فهمند که راه‌هایی وجود دارد برای انجام کارهایی دیگر، می‌فهمند که ما فلج نشده‌ایم و می‌فهمند که کسری بودجه آن موجود بدجنس ماجرا نیست که همیشه برایمان تعریف کرده‌اند.»

این همان چیزی‌ست که آندره برنال(۱۸)، یار دیرین اُوکاسیو-کورتز و همانند او از اعضای کمپین برنی سندرز، امیدوار است اتفاق بیافتد. این جوان ۳۲ ساله‌ی متخصص برنامه‌ریزی شهری و استاد کالج کوئینز، یکی از کسانی بود که در مصالحه‌ی میان شگفتی تازه‌ی چپ آمریکایی، فارغ التحصیل روابط بین‌الملل و حقوق از دانشگاه بوستون، و رهبران فکری تئوری مدرن پولی سهیم بود.  

او به ما می‌گوید: «ارتودوکسی مغزهای ما را شستشو داده. ما این شانس را داریم که می‌توانیم پول خلق کنیم. ما باید اقتصادمان را متعادل کنیم نه بودجه‌مان را.» استدلال‌های او به استدلال اُکاسیو-کورتز نزدیک است، همان که اغلب یادآوری می‌کند در آمریکا وقتی سخن از تامین هزینه‌های برنامه‌های اجتماعی می‌شود چقدر روی استدلال هزینه و تامین مالی مانور می‌دهند، برخوردی که هرگز در مورد تامین هزینه‌ی جنگ‌ها، هدایای عظیم مالیاتی به ثروتمندترین افراد یا پروژه‌های فضائی شاهد آن نیستیم.  

برنال از آن زمان با کمیته‌ی جاستیس دموکراتز(۱۹) همکاری می‌کند، سازمانی که بعد از پیروزی دونالد ترامپ توسط جوانان حامی سندرز ایجاد شد و در راس حرکت متمایل کردن حزب دموکرات به چپ قرار گرفته است.

جاستیس دموکراتز که ماموریتش ایجاد یک اتاق فکر و مرکزی برای پرورش فعالان سیاسی‌ست، با موسسان سان‌رایس(۲۰) در ارتباط تنگاتنگ است. این سازمان نوپا برای آن‌که توجه مردم را به بحران اقلیمی جلب و منتخبین کنگره را به موضع‌گیری در مورد نیو دیل سبز مقید کند رویدادهای رسانه‌ای متعددی برگزار می‌کند.

سازمان متعهد شده تا برای رساندن پیامی ساده به سراسر کشور از مبارزات انتخاباتی استفاده کند: در مواجهه با اضطرارِ تمام و کمال، برای جلوگیری از بروز فاجعهْ ابزار منحصربه‌فردی لازم است. به‌طور خلاصه، گذشتن از عصر نئولیبرال: کنار زدن ترامپ، تسویه‌حساب با ریگان، و احیای روزولت.

پی نوشت:

  1. Bernie Sanders
  2. Alexandria Ocasio-Cortez
  3. Modern monetary theory / MMT
  4. Great Society برنامه‌ی سیاسی-اجتماعی لیندون جانسون رئیس‌جمهور دموکرات آمریکا که در سال‌های ۱۹۶۴ و ۱۹۶۵ اجرا شد.
  5. Bronx
  6. Green New Deal نیو دیل سبز مجموعه‌ای از برنامه‌های اقتصادی‌ست که به‌منظور مبارزه با نابرابری اقتصادی وا تغییرات اقلیمی پیشنهاد شده‌. نام آن نیز اشاره دارد به «نیو دیل»، برنامه‌ی اقتصادی-اجتماعی روزولت برای خروج آمریکا از رکود بزرگ.
  7. Franklin Delano Roosevelt
  8. Gray Brechin
  9. Civilian Conservation Corps
  10. Vermont
  11. Elizabeth Warren
  12. Gabriel Zucman
  13. Pavlina Tcherneva
  14. Stephanie Kelton
  15. néochartaliste
  16. Heather Gautney
  17. Paul Krugman
  18. Andrés Bernal
  19. Justice Democrats
  20. Sunrise Mouvement

منبع:

https://www.mediapart.fr/journal/international/150219/aux-etats-unis-le-new-deal-redevient-une-idee-d-avenir

0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗