شبکههای نفرت و بطالت
هفته گذشته محمد باقر قالیباف شهردار سابق تهران روی آنتن صداوسیما مدعی شد که شهرداری را بدون حتی یک ریال بدهی به شورای پنجم تحویل داده است و هر کس خلاف این را بگوید دروغگوست. طبیعی بود که اعضای فعلی شورای شهر و شهردار به این ادعای او واکنش نشان بدهند، که دادند. اما به نظر من از بین تمامی این واکنشها، پستی که شهربانو امانی در اکانت توئیتر خود منتشر کرد،حامل وجهی نمادین نیز بود. امانی از پنجرهی دفتر کار خود، که احتمالا در طبقهی چهارم یا پنجم ساختمان شوراست، نمایی از آسفالت خیابان گرفته که پیمانکاران طلبکار از شهرداری با پلاکاردی در دست ردیف روی آن ایستادهاند و همصدا میگویند: «وعده وعید نمیخوایم، ما پولمون رو میخوایم» و نوشته «این پیمانکاران که هر یکشنبه و سهشنبه برای دریافت مطالباتشان روبهروی شورا تجمع میکنند، تنهای یکی از صدها موردی است که سخنان آقای قالیباف در مورد عدم بدهی را آشکارا نقض میکند.»
برای اینکه متوجه شویم چه چیز این ویدیو و پیام ضمیمهشده به آن را غریب میکند، لازم است کمی خاطراتمان را مرور کنیم. این کار برای ما، برای نسلی که هنوز جهان پیش از ظهور اینترنت و تلفنهای هوشمند را به یاد میآورد، اندوهناک خواهد بود. این اندوه بیش از هر چیز حاصل یادآوری آن شور و امیدی است که کشف فضاهای مجازی در ما ایجاد کرده بود. هنوز حتی یک دهه هم از تحلیل امیدبخش مانوئل کاستلز در ارتباط با کارآیی اینترنت در جنبشهای اجتماعی نمیگذرد. کاستلز سال ۲۰۱۲ در کتاب «شبکههای خشم و امید۱» با مرور چند نمونه از جنبشهای متاخر اجتماعی نوید زایش مدلی جدید از این جنبشها را داد که به لطف اینترنت قرار بود کمتر سلسلهمراتبی و بیشتر مشارکتی باشد؛ جنبشهایی بی رهبر که در شبکههای اجتماعی اینترنتی آغاز میشوند و در دنیای ارتباطات بیسیم مانند ویروسی واگیردار، از طریق تلفن همراه و تبادل تصویر و متن گسترش می یابند.
از نمونههای این جنبشهای مسری در خاورمیانه حتی هنوز آنقدر زمان نگذشته است که بتوان آن را متعلق به گذشته دانست. انتخابات ۸۸ ایران، دومینوی بهار عربی و کودتای نافرجام ترکیه هنوز پروندههایی بازند که بیشترین تکیه را بر بسیج نیروی اجتماعی از طریق این شبکهها داشتند.تصاویر و متون به اشتراک گذاشته شده در خلال این رخدادها قرار بود قدرت و صدای ما غیررسمیها باشد در برابر رسانههای رسمی جریان اصلی. متنها چندان شسته و رفته نبودند، و تصاویر انگار اتفاقی ضبط شده بودند؛ در حال دویدن، از پشت درخت، سوار بر بیآرتی، از بالای پشتبام و پلهوایی؛ تصاویری در چارچوب قابهایی لرزان که تقریبا برای اولین بار نگاه کردن به یک خبر\واقعه را از زاویهی دیدِ شهروندی غیررسمیِ ممکن میکرد؛ شهروندی که «به هیچ کجا وصل نبود»
اخیرا آقای #قالیباف مدعی شده اند، در زمان تحویل #شهرداری_تهران، بدهی نداشته اند.
این پیمانکاران که هر یکشنبه و سه شنبه برای دریافت مطالباتشان روبه روی شورا تجمع می کنند، تنها یکی از صدها موردی است که سخنان آقای قالیباف در مورد عدم بدهی را آشکارا نقض می کند. pic.twitter.com/mv0OB0iro3— شهربانو امانی (@shrbamani) February 17, 2019
ویدیوی امانی و زاویهی دیدش اما در هیچ کجای تحلیل کاستلز نمیگنجد. فرم و محتوای متناقض این ویدیو بیش از آنکه نویدبخش باشد، به دلیل انفعالی که در خود دارد، ترسناک است، بهخصوص اگر جایگاه حقوقی او را در کنار انگیزهاش برای انتشار این ویدیو بگذاریم. مکانی که امانی در آن دست به دوربین شده، دست کم روی کاغذ، قدرتمندترین نهاد ادارهی شهر تهران است و خود او یکی از مهمترین تصمیمگیران این شهر. او «وصل است»، «جز خودشان است»، «مسئول» است. پس چرا باید حبس در اتاق کارش، از پشت پنجرهی طبقهی نمیدانم چندم ساختمان شورای شهر، طلبکاران درماندهی کف خیابان را گواه بگیرد و قضاوت در مورد مسئول سابقی را که به سومدیریت نیز متهم است به «بینندگان در منزل» بسپارد؟
آیا «مسئولین»، همانها که قاعدتا رسانههای جریان اصلی را نیز در اختیار دارند، رسانههای ما شهروندان را اشغال کردهاند؟ من اینطور فکر نمیکنم. کسی جایی را اشغال نکرده. واقعیت این است که اساسا آن «جا» دستکم آنچنان که مدنظر کاستلز است،دیگر وجود ندارد. همانقدر که اعتراض هر یکشنبه و سه شنبه پیمانکاران خسته از وعده وعید بیهوده است، انتشار این ویدیو نیز بیهوده است. به نظر میرسد شبکههای خشم و امید، تبدیل به شبکههای نفرت و بطالت شدهاند و در مقابل دروغپردازیهای رسانههای رسمی توان و عاملیتی در تولید حقیقت ندارند. هنوز مانند عصر پیشااینترنت کسانی بیمهابا به دوربینهای پخش زنده زل میزنند، دروغ میگویند و نقش مار میکشند. آیین اشتراکگذاری «چیزها» در شبکههای مجازی علیه «رسمیها» نیز بیشتر نشانهی استیصال کاربران است تا جسارتشان؛ حتی برای «وصلترینها» که هر از گاهی کارنابلدی، درماندگی و فرافکنیشان در برابر «سیستم» را به اشتراک/نمایش بگذارند تا کمی از بار مسئولیت خود را سبک کنند.
- Castells, Manuel. Networks of outrage and hope: Social movements in the Internet age. Cambridge: Polity Press, 2012.
این کتاب با عنوان شبکههای خشم و امید با ترجمه مجتبی قلیپور و توسط نشرمرکز منتشرشده است.