روایت یک «پاکسازی»
گزارشی که میخوانید روایت «پاکسازی» یکی از این مراکز تفکیک زباله است که با همکاری شهرداری تهران و نیروی انتظامی صورت گرفته است.
در مناطق حاشیهی تهران، مراکز متعدد تفکیک زباله وجود دارد که محل کار و زندگی افراد بسیاری است که اکثرا مهاجرین افغانستانی بدون مدرک هستند. این مراکز به طور غیررسمی با پیمانکاران شرکتهای خصوصی که وظیفهی جمعآوری و تفکیک زباله در مناطق مختلف شهرداری را بر عهده دارند همکاری میکنند. در سالهای اخیر زبالهگردان شهر تهران در معرض دید قرار گرفتند و حساسیت اجتماعی نسبت به این موضوع زیاد شده است و سخنرانیهای متعددی پیرامون این موضوع برگزار شده است. در نشست «تأملی پیرامون کار کودک در خیابان» که در تاریخ دهم دیماه در دانشکدهی علوم اجتماعی تهران، برگزار شد آقای علیرضا شریفیفرد، معاون هماهنگی و ارزیابی امور مناطق سازمان پسماند شهرداری تهران، در مورد این مراکز تفکیک زباله گفتند: «در محلهی تقیآباد داخل شهر تهران منطقهی ۱۸ که حدود دو دهه [مرکز تفکیک زباله] وجود داشت و ماه گذشته، در یک تصمیم جمعی کل دستگاههای ذینقش ورود کردند و آن منطقه کامل پاکسازی شد. این رو جهت اطلاع عرض میکنم، بررسی و کیفیت به جای خودش، در موقعیت خودش باید بررسی بشه که چه برخوردی باید انجام بشه. تقی آباد پاکسازی شد، محمودآباد و زمانآباد و اینها هم توی برنامهی کار هست. امروز من جلسهی استانداری حضور داشتم و کلیهی دستگاهها متعهد شدند که توی این زمینهها کار کنند.»
گزارشی که میخوانید روایت «پاکسازی» یکی از این مراکز تفکیک زباله است که با همکاری شهرداری تهران و نیروی انتظامی صورت گرفته است.
گود زبالهی سعید
گود زباله از بالا به نظر کل یکپارچهای میآمد با اتاقهای پراکنده اما وقتی میرفتیم نزدیکتر مرز نامرئی میان اتاقها را میدیدیم. این مرز را متعلق بودن به یک دستگاه میساخت. دستگاه یعنی چند اتاق به هم چسبیده. افراد ساکن در هر دستگاه برای ارباب آن دستگاه کار میکنند. ارباب صرفا به دلیل سرمایهای که دارد میتواند امور را مدیریت کند.
هر دستگاه با پیمانکار یک منطقه قرارداد دارد و به ازای هر نفر حدود یک میلیون تومان به پیمانکار سازمان بازیافت میپردازد تا مأمور بازیافت زبالهها را جمع نکند و اگر بچهها را در منطقه و در حال کار دید، لت و کوبشان نکند. شهرداری مناطق شهری را به مزایده میگذارد و پیمانکار هر منطقه با ارباب دستگاه معامله میکند در نتیجه افراد دستگاه تا وقتی آن پیمانکار سر کار است به همان منطقه میروند. زبالهگردها بعد از تفکیک زبالهشان را با قیمتهای مختلفی به ارباب میفروشند. ارباب دستگاه همان زبالهها را به قیمت بیشتری به مشتری میفروشد اما در عوض پول رفت و آمد به شهر، اجارهبهای دستگاه و رشوه به سازمانهای مختلف را میدهد.
اتاقها با بلوکهای گچی آماده ساخته شده بودند و اکثرا در نداشتند. اتاق اربابها عموما فضایی متفاوت دارد، معمولا تلویزیون و حتی ماهواره دارند. بعضی اتاقها کارکرد مغازه نیز داشتند و در نتیجه در گوشه کنار اتاقشان روغن، برنج، نوشابه، رب و … انبار شده و توی اتاق یخچال دارند. بهعلاوه چون افغانستانیهای بدون مدرک نمیتوانند حساب بانکی داشته باشند همیشه مقدار زیادی پول نقد در اتاقها نگه میدارند.
پاکسازی
روز جمعه ۲۱ دیماه ۱۳۹۷، خلاف همیشه که از ورودی گود صدای زندگی میآمد سکوتی مرگبار گود زباله را فراگرفته بود و دود غلیظی به آسمان میرفت. از سکوت و دود تعجب کردیم اما نمیخواستیم بد به دلمان راه دهیم. گمان بردیم هوا سرد است و کار تفکیک زبالهها تمام شده و لابد زبالههای نخواستنی را آتش زدهاند که چنان دودی میکند. طول میکشد تا به سرازیری گود برسیم و با تصویر آخرالزمانی پایان گود روبهرو شویم. گود حالا هیچ است. خبری از اتاقها و آدمها نیست. همهچیز با خاک یکسان شده و کپهکپههای باقیمانده آتش گرفته است. میان دود و زباله کسانی را میبینیم که زبالههای ارزشمندی که باقیمانده را جمع میکنند. هیچکدام از ساکنین گود نیستند. یکی دو زن هم میانشان دیده میشود. یکی پتوهای باقیمانده را جمع کرده و روی کولش میبرد. دیگری با ماشین کمدی را میبرد. وسایل ارزشمندتر را زودتر بردهاند. حالا این خوشهچینها هستند که دارند آخرین بقایای گود را میبرند.
زنگ میزنیم به معروف، یکی از بچهها، و هراسان میپرسیم چه اتفاقی افتاده؟ فقط پنج روز از آخرین باری که آنجا بودهایم میگذرد و نمیتوانیم این نیستی را باور کنیم. معروف رفته زمانآباد، در گاراژ دیگری مشغول به کار شده. میرویم دنبالش و با هم برمیگردیم به گود. میایستد روی تل درهمفشردهای از بلوکهای گچی درهمشکسته و پارچه و پوسترهایی که زمانی به دیوار بود و برایمان از «پاکسازی» میگوید.
چهارشنبه صبح زود سیل ماشینهای طرح انضباط شهری شهرداری و کلانتری سرازیر میشوند توی گود. این بار البته برای تهدید یا دستگیری نیامدهاند، برای بازدید هم نیامدهاند و گواهش لودرها و کامیونهای همراهشان است. مهلت نمیدهند کسی وسایلش را نجات دهد. وسایل ارزشمند را بار کامیونها میکنند، از چند تٌن زبالهی تفکیکشده گرفته تا تلویزیون و یخچال و گاوصندوق و حتی موبایل ساکنین گود. کامیونها وسایل را ضبط میکنند و با خودشان میبرند و لودرها خانهها را خراب میکنند. کسی را دستگیر نمیکنند. میدانند که گاراژهای دیگر به کارشان ادامه خواهند داد و به نیروی کار آنها نیاز است. قرار نیست تغییری در شرایط ایجاد شود. قرار نیست کودکان از چرخهی تفکیک زباله خارج شوند. قرار نیست تفکیک زباله انسانیتر شود اما میشود حداقل گودی که زیاد سر و صدا میکند را «پاکسازی» کرد. میشود آدمها را به جاهایی نهانیتر سوق داد و با لودرها به آنها یادآوری کرد که در اینجا حق ساختن و زندگی کردن ندارند، که سرمایهای جز نیروی کارشان ندارند.