skip to Main Content
دیگر نگویید «معماری ظرف زندگی است»
جامعه زیراسلایدر

نامه انتقادی یک دانشجو، به مهدی حجت در مورد طرح توسعه دانشگاه تهران

دیگر نگویید «معماری ظرف زندگی است»

محیا دانش، دانشجوی معماری، در یک نامه انتقادی، از حمایت مهدی حجت، استاد معماری دانشگاه تهران از طرح توسعه این دانشگاه انتقاد کرده است. مهدی حجت، معاون سابق شهرسازی شهرداری تهران و عضو هیات علمی دانشگاه تهران است. محیا دانش در این نامه گفته است که حالا می‌فهمد چرا انقدر وضعیت اداره شهرهای ما با آنچه در دانشگاه یاد می‌دهند تفاوت دارد.

متن کامل این نامه را در ادامه می‌خوانید

آقای دکتر مهدی حجت

می‌خواهم چند کلمه‌ای با شما حرف بزنم و می‌دانم که دوستان مشترک بسیاری داریم. کسانی که دوستان و عزیزان من هستند و احتمالاً در جرگۀ مریدان شما. کسانی که همینکه نام شما پشت یک طرح باشد، بر خود لازم نمی‌دانند که محتوایش را پیگیری کنند و حقانیتش را بررسی؛ نام شما حجت است و حجت را بر ایشان تمام می‌کند که حتماً خیر و صلاح ما و میراث معماری و زندگی شهر و کشورمان در اجرای طرح‌هایی است که شما مهر تأیید بر آنها می‌زنید. هرچه باشد شما همان کسی هستید که به همۀ ما یاد دادید «معماری ظرف زندگی است».

دوستان مشترکمان ممکن است بعد از خواندن نوشتۀ من نامم را از لیست دوستانشان پاک کنند، بعضی‌ها شاید آنفالویم کنند و بعضی‌ها هم بر گستاخی و بی‌پروایی‌ام تأسف بخورند. عده‌ای هم احتمالاً نصیحتم می‌کنند که با بزرگان سرشاخ نشوم که جوانم و این کارها هیچ به صلاح آینده‌ام نیست. من همۀ این دوستان عزیزم را درک می‌کنم، چرا که از آن زمان که خودم را در دانشکدۀ معماری شناختم من نیز در جرگۀ همان مریدان چشم‌وگوش‌بسته و مطیع و خموش بودم. دل خوش داشتم که زیر دست استادان گرانقدر و فهیمی چون شما شاگردی می‌کنم که اصالت معماری را نه در خشت و سنگ، که در انسان و زندگی‌اش می‌دانند. و همیشه امیدوار بودم و خوشحال که چون شمایانی هستید که وضع نابسامان و از هم گسیختۀ معماری دورانمان را با گفتار نیکتان به راه راست هدایت می‌کنید. خوشدل بودم و غافل از اینکه لزوماً هر گفتار نیکی را کردار نیک همراهی نمی‌کند، و گفتار نیک بدون پشتوانۀ کردار همسویش هیچ راهی را به راستی نمی‌پیماید.

دوستان مشترکمان ممکن است بعد از خواندن نوشتۀ من نامم را از لیست دوستانشان پاک کنند، بعضی‌ها شاید آنفالویم کنند و بعضی‌ها هم بر گستاخی و بی‌پروایی‌ام تأسف بخورند.

آقای دکتر حجت، طرح توسعۀ دانشگاه تهران که شما شش‌دانگ حمایتش می‌کنید، لکۀ ننگ ۲۲ ساله‌ای بر دامان نماد علم کشور است که در تمام این سالها از نابود کردن «زندگی» و «هویت» همسایگان شریفی تغذیه کرده که زمانی به همسایگی با قدیمی‌ترین مرکز توسعۀ علمی کشور افتخار می‌کرده‌اند. بله، «زندگی» و «هویت» همان مفاهیم آشنا و دلبری که همیشه در تمام صحبت‌های شما طنین داشتند، و ما دانشجویان ساده‌دل را از حسن نیت شما در پست‌های مدیریتی و اجرایی‌تان مطمئن می‌کردند، ۲۲ سال است که در مرکز قدیمی و تاریخی شهر تهران زیر پای طرحی که شما حامیِ تمام‌قد آن هستید لگدمال می‌شوند. در این سالها دانشگاه به انحاء مختلف تلاش کرده تا با آزار و اذیت این مردم شریف، آنها را خسته، یا بهتر بگویم ذلّه کند، تا بتواند املاکشان را با قیمتی ناچیز از چنگشان در آورد و به اسم طرح توسعه، ۲۰ سال این املاک را به کاربری‌هایی نامعلوم اختصاص دهد و از قِبَلشان منافعی نصیب خود کند.

آقای دکتر حجت، در دهۀ ۸۰ پس از زلزلۀ بم ۲۰۰ میلیون دلار از وامی که بانک جهانی به کشورمان داد تا به زخم‌هایش بزند تا بلکه دیگر چنین فجایعی رخ ندهد، به نام طرحی که شما از آن حمایت می‌کنید صرف این شد که املاک همسایگان دانشگاه تهران به هر ضرب و زوری از آنها خریداری شود. می‌دانید این یعنی چه؟ یعنی ما از بانک جهانی وام گرفتیم که خاک کشور خودمان را از مردممان بخریم، و البته آنقدر در مدیریت این پول ناتوان و در شناخت نیروهای موجود در شهر ساده‌لوح و بی‌بصیرت و نادان بوده‌ایم که این تملک نیمه‌کاره ماند تا امروز که جان مردم به لبشان رسیده، و البته بسیاری از املاکی که آن روز خریداری شده هم در تمام این سالها خالی و بلااستفاده رها شده.. آن ۲۰۰ میلیون دلار را که بازپرداختش با دولت بوده، ضرب کنید در تمام این سال‌هایی که املاک بلااستفاده باقی مانده‌اند تا بفهمید به نام طرحی که شما حامی‌اش هستید چه ضربۀ هنگفتی به اقتصاد کشور در این سالها وارد آمده.

همچنین بخوانید:  واژه‌شناسی «تخصص» در ادبیات قدرت

آقای دکتر حجت، من تنها در جایگاه یک دانشجوی کنجکاو، امروز پاسخ پرسش ده‌ساله‌ام را گرفتم. ده سال بود که از خودم می‌پرسیدم چطور است که ترجیع‌بند صحبت‌های استادان به‌نام و وزنه‌های معماری و شهرسازی کشورمان زندگی و هویت است، اما وضع زندگی و هویت و معماری و شهرمان در بیرون دانشگاه هر روز خراب‌تر می‌شود؟ منِ ساده فکر می‌کردم مشکل از اینجاست که استادان عزیزمان فقط در دانشگاه دستی بر آتش دارند و دستشان از صندلی‌های ریاست و میز‌های تصمیم‌گیری کوتاه است. غافل بودم از اینکه اگر وضع امروز معماری و شهرسازی مملکتمان این است، علتش را مولوی در قرن هفتم هجری به ما یادآوری کرده که: «ماهی از سر گنده گردد نی‌ ز دُم». هر چه می‌کشیم از سوء تدبیرها یا بهتر بگویم منفعت‌طلبی‌های عده‌ای از کسانی است که در دانشگاه حرف‌های قشنگ به خوردمان می‌دهند و در اتاق‌های بستۀ تصمیم‌گیری خنجرهایشان را در پشتمان فرو می‌کنند.

آقای دکتر حجت، در دهۀ ۸۰ پس از زلزلۀ بم ۲۰۰ میلیون دلار از وامی که بانک جهانی به کشورمان داد تا به زخم‌هایش بزند تا بلکه دیگر چنین فجایعی رخ ندهد، به نام طرحی که شما از آن حمایت می‌کنید صرف این شد که املاک همسایگان دانشگاه تهران به هر ضرب و زوری از آنها خریداری شود.

آقای حجت، حرف‌هایی که شما در کمیته فنی ۳ شورایعالی شهرسازی و معماری ایران با موضوع بررسی طرح توسعۀ دانشگاه تهران در تاریخ چهارم دی‌ماه گفتید، سرشار از مغلطه (یا بهتر بگویم خلاف واقع) بود. شما در یک ادعای بی‌اساس اعلام کردید: واقعیتی که با آن مواجه هستیم آن است که تنها حدود ۶۰ درصد از زمین محدودۀ طرح متعلق به دانشگاه تهران است. ما که نفهمیدیم شما طبق کدام اسناد و مدارک ادعا کردید فقط ۲۰ درصد از املاک باقی مانده، اما از آمارسازی‌هایتان هم سخت متعجبیم و حیران که این سنتِ دادن آمارهای بی‌پایه را از کجا و چه کسی و چه زمانی به ارث برده‌اید؟!

اصلاً گیرم که ادعای شما درست باشد و آمارتان هم صحیح؛ شما که یک عمر به بچه‌های سادۀ مردم درس داده‌اید که معماری ظرف زندگی است، حالا چطور شده که حکم می‌دهید چون اکثر املاک تحت اختیار دانشگاه تهران است، پس باید هر طور هست آن اقلیت باقی‌مانده را هم تملک کند و وقتی دربارۀ زندگی‌هایی که به واسطۀ اقدامات شما و دانشگاه تباه خواهند شد تذکر می‌دهیم می‌گویید اینها تبعات ناگزیر طرح است. چرا در موقعیت تصمیم‌گیری که قرار می‌گیرید یادتان می‌رود که «معماری ظرف زندگی است»؟

آقای دکتر حجت! با حرف‌هایی که زده‌اید و موضعی که گرفته‌اید، ما دیگر از اصلاح نظرتان و شنیدن یک رأی بی‌طرفانه و منصفانه از شما قطع امید کرده ایم. فقط یک خواسته داریم: بیایید آزاده باشید و لااقل دیگر در کلاس‌ها و نشست‌ها و سخنرانی‌ها و مقاله‌ها و مصاحبه‌هایتان از «معماری ظرف زندگی است» و «اهمیت حفظ میراث فرهنگی» دم نزنید.

گفته‌اید نمی‌توانیم ماشین طرح توسعه را دنده عقب ببریم! کسی نگفته ماشین را دنده عقب ببرید. اما این قطار شومی را که در مرکز شهر تهران به راه انداخته‌اید می‌شود لااقل متوقف کرد تا این مردم رنج‌کشیده بتوانند خود بر اموالشان ولایت داشته باشند و تحت سیطرۀ زورگویی دانشگاه و حامیان طرحش نباشند. بعد از آن دانشگاه هم برود با املاکی که طی این سالها تصرف کرده هر کاری میخواهد بکند و طرحش را بر اساس آنچه دارد اصلاح کند و دست از زیاده‌خواهی بردارد.

همچنین بخوانید:  گرد و غبار در جنوب ایران روندی افزایشی خواهد داشت

شما ادعا میکنید اینکه الان بافت اطراف دانشگاه تهران تا حدودی دست‌نخورده حفظ شده از صدقه سر طرح توسعه‌تان است. به فرض صحت این ادعا، (که البته بسی جای تأمل دارد چون در این سالها دانشگاه با همین طرحش آسیب‌های بسیاری از کالبدی گرفته تا اجتماعی و مانند آنها به این بافت وارد کرده) طرح توسعه‌ای که حامی‌اش هستید هیچ وقعی به حفظ «بافت» ننهاده و تنها به حفظ تک‌پلاک‌هایی اکتفا کرده است. نگویید که تفاوت بافت را با تک‌پلاک نمی‌دانید.

طبق چیزی که ما در کلاس‌های خود شما و دوستان و هم‌پیمانانتان یاد گرفتیم، بدترین روش برخورد با یک بافت همین این است که طرحی را برایش تهیه کنید که بر طبق آن هیچ اثری از نسبت قبلی توده و فضا باقی نباشد و شروع کنید خودتان یک‌تنه و بدون ذره‌ای حضور زندگی در آن، تغییرش دهید؛ خواه یکباره باشد یا تدریجی مثل ادعای مشاور شما در این طرح توهمیِ توسعه. با این وصف چطور دم از آن می‌زنید که این طرح برای حفظ اصالت بافت اطرافش مفید است؟!

گفته‌اید دانشگاه کارآفرین، سبز و هوشمند دانشگاهی است که ماهیت رابطه‌اش با دانشجو را تغییر بدهد. می‌پذیرم. اما این طرح توهمی توسعه‌تان که قرار است بافت اطراف دانشگاه را سال‌ها در چنگ کارگاه‌های ساختمانی تغییر دهد، همان تغییری را ایجاد می‌کند که مورد نظر دانشگاه‌های نسل سوم دنیا است؟!! خودمانیم، طرحی که بنیانش بر سرکوبگری و ظلم به مردم استوار شده و آرمانش ساخت برج‌های چندین طبقه و استفادۀ تجاری از املاک غصبی است قرار است رابطه‌اش با دانشجو را در چه جهتی تغییر دهد؟!

گفته‌اید تمام این ناراحتی‌هایی که برای اهالی وجود دارد به خاطر تأخیرهایی است که در یک سال گذشته در روند توسعۀ دانشگاه ایجاد شده!! ما که رفتیم و روزها و هفته‌ها با اهالی دم‌خور شدیم و فهمیدیم که اینها بیست سال است از طرح در رنجند و هیچ عجله‌ای برای اینکه دانشگاه املاکشان را به چنگ آورد ندارند و تنها خواسته‌شان این است که دست از سرشان بردارید. شما هم بروید با مردم دمخور شوید و با حفظ احترامشان (تأکید می‌کنم: با حفظ احترامشان و نه با لحن تحقیر و سرکوب و بالا به پایینتان) نظرشان را جویا شوید، ببینید چه می‌گویند. خبرش را به ما هم بدهید.

برای حل کردن نارضایتی و مشکلات اهالی پیشنهاد می‌دهید وزارت راه و شهرسازی زمین‌های معوض در اختیارشان قرار دهد!! تجربیات قبلیِ راه حل‌های از این دست را دیده‌ایم. حاشا به غیرتی که ساکنان قدیمیِ مرکز شهر را از خانه‌هایی که حداقل دو نسل در آن زندگی کرده‌اند به زور بکوچاند و به جایش زمین‌هایی در اختیارشان قرار دهد که معلوم نیست در کدام نقاط پرت‌وپلا و دورافتادۀ حاشیۀ شهر، در جاده‌های شهریار و ورامین و مانند آنها، قرار گرفته باشند.

آقای دکتر حجت! با حرف‌هایی که زده‌اید و موضعی که گرفته‌اید، ما دیگر از اصلاح نظرتان و شنیدن یک رأی بی‌طرفانه و منصفانه از شما قطع امید کرده ایم. فقط یک خواسته داریم: بیایید آزاده باشید و لااقل دیگر در کلاس‌ها و نشست‌ها و سخنرانی‌ها و مقاله‌ها و مصاحبه‌هایتان از «معماری ظرف زندگی است» و «اهمیت حفظ میراث فرهنگی» دم نزنید.

یک نظر
  1. اگر امکانش هست لینک مطالبی که از کانالهای دیگه بردمیدارید رو زیر مطلب قرار بدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗