
چرا فمینیسم نولیبرال اصلا فمینیسم نیست؟
فمینیسم جریان اصلی آمریکا به سادگی با هر ذائقهای سازگار میشود و همیشه نسبتی فرودستانه با مطالبات اقتصاد نولیبرالی دارد. در نتیجه فمینیسمی به غایت تضعیف شده است.
کتاب اخیر ایوانکا ترامپ با عنوان «زنانی که کار میکنند»[۲]، به سرعت با انتقاد رسانهها روبرو شد. در نقد نیویورک تایمز آمده: «ایوانکا ترامپ کتابی نوشته است به شدت بیربط و بیخبر از آنچه در جهان پیرامون میگذرد و اساساً مخاطب خاصی را هم هدف نمیگیرد.» البته، کتاب هم خود هدفی سهلالوصول برای چنین انتقاداتی بود.
کتاب با خاطرات ایوانکا ترامپ از خودکاویهایش طی تعطیلاتی ماجراجویانه در پاتاگونیا[۳] آغاز میشود و شامل گلایههایی است از سرشلوغی ایوانکا تا بدان حد که در طول کمپین انتخاباتی پدرش حتی مجالی برای ماساژ گرفتن هم نداشته است. نمیتوان از نظر دور داشت که نویسندهی کتاب دختر اول و نظرکردهی یکی از شخصیتهای سیاسی است که در سالهای اخیر در نمایش متظاهرانهی رفتارهای سکسیستی و جنسیتگرایانه گوی سبقت را از دیگران ربوده است.
با اینحال، کتاب ترامپ، در بستر «فرهنگ خودیاری [و خوداتکایی][۴]» آمریکایی که افراد را تشویق به تعریف خود بر اساس «ارزشهای اساسی» همچون کارآفرینی، اعتماد به نفس، و حق سعادتمندی می کند مورد چندان خاص و منحصر به فردی نیست. «زنانی که کار میکنند» تنها یکی از ادایسهمهای صورتگرفته در صنعت همواره در حال رشد «خودیاری» در آمریکاست که ارزش تخمینی آن به حدود یازده میلیارد دلار میرسد.
این کتاب از ارائهی توصیهها [و راهبردهای رهاییبخش] تازهای به زنان باز میماند. به جای آن، باید این کتاب را آخرین نمود «فمینیسم نولیبرال» دانست. فمینیسم جریان اصلی آمریکایی امروز: فریبنده، سازگاریپذیر با هر ذائقهای، و همواره در نسبت فرودستانه با مطالبات اقتصاد نولیبرال است؛ فمینیسمی به غایت تضعیفشده.
کتاب کاملاً موفق «به سوی پیشرفت»[۵] (۲۰۱۳) اثر شریل سندبرگ[۶] مدیرعامل فیسبوک پیش از «زنانی که کار میکنند» ایوانکا، منتشر شده بود. ایوانکا ترامپ نیز بارها در کتاب خود از اثر سندبرگ نقل قول میکند.
با وجود تفاوت های این دو کتاب از جمله اینکه «به سوی پیشرفت» مردان را بهخاطر عدم انجام سهم برابر خود در کارِ خانه سرزنش میکند، و سهم بیشتری از بحث را به پرسش های مربوط به سیاستگذاری تعادل کار و زندگی اختصاص میدهد؛ پیام محوری هر دو کتاب کاملاً مشابه یکدیگر است: این که زنان اگر تنها بر آن موانع روانشناختی که به عقبشان میرانند، غلبه کنند، میتوانند نابرابری جنسیتی را پایان دهند.
«به سوی پیشرفت» میپرسد: «اگر زنان نترسند، چه میکنند؟» و ادعا میکند «ما خود را به شیوههای گوناگون و درجات زیاد و کم، با فقدان اعتماد به نفس، با بلند نکردن دستانمان، و با پا پس کشیدن در هنگامی که میتوانیم به استقبال مخاطرات و چالشها و فرصتها برویم، عقب نگاه میداریم.» «زنانی که کار میکنند» به صراحت از ما میخواهد که «رویاهایمان را زندگی کنیم نه گذشتههایمان را» و به ما میگوید که «زمانی که شما سرشار از شوق و انگیزه هستید و به سختی کار میکنید، می توانید به چیزهای بزرگی دست پیدا کنید.»
این پیامها واکنشهای احساسی مخاطبان را برمیانگیزند. مانند «هفت عادت افراد به شدت تاثیرگذار»[۷] – کتاب خودیاری محبوب اواخر دههی ۱۹۸۰، که بارها در کتاب ترامپ از آن نقل قول شده و خوانندگان را تشویق میکند تا با «ذهنیتی غنی» به زندگی بنگرند- «به سوی پیشرفت» و «زنانی که کار میکنند» به زنان اطمینان میدهند که اگر به دنبال موفقیت هستند، در چند قدمی خویش آن را خواهند یافت. [بر این اساس] ما فقط باید بیشتر بخواهیم، با اعتماد به نفس دربارهی حداقل حقوقمان مذاکره کنیم، زمان بیشتری را برای «خود-مراقبتی» صرف کنیم و اگر شرکای [جنسی یا خانوادگی]مان سهم منصفانهی خود از کار خانگی را به خوبی ادا نمی کنند، سرزنششان کنیم.
مشکل در جایی نهفته است که این فمینیسم نولیبرال از تعمق در آن صرفنظر میکند و نیز در رفتارهایی است که [این قسم از فمینیسم] در نتیجهی برخورد گزینشی و سطحی خویش، ترویج میکند. فمینیسم نولیبرال بر مساوات در پیشگاه قانون تمرکز دارد؛ چیزی که در دو کتاب «به سوی پیشرفت» و «زنانی که کار میکنند» در قالب ادای احترام به مبارزات نسلهای پیشین برای کسب برابری حقوقی و در هیأت تصویری متجلی میشود از تلاشی برای برابری جنسیتی که بخش اعظم آن اکنون به سطح فردی فروکاسته شده است؛ فردی که باید اطمینان حاصل کند که از فرصتهایی که نصیب او میشود بیشترین بهره را میگیرد.
این رویکرد نقش موانع ساختاری موفقیت [زنان] را کم اهمیت جلوه میدهد. مسئلهی «مشاغل مراقبتی»[۸] که هنوز به شیوهای نامتوازن بر عهدهی زنان است را در نظر بگیرید. بدون حمایت نهادی، غیرممکن است که افرادی که مسئولیتهای مراقبتی دارند بتوانند مانند کسانی که این مسئولیتها را ندارند، «به سوی پیشرفت» [و استقبال از مخاطرات و چالشها] بروند. توانمندسازی زنان بدون به چالش کشیدن آن محیطهای کاری که فردِ «بدون هرگونه مسئولیت و تعهد [خارج از محیط کار]» را به عنوان الگوی [بهنجار و] استاندارد نیروی کار خویش در نظر میگیرد، غیر ممکن است.
در فمینیسم نولیبرال این مسائل ذیل ایدهی کلی «پیشرفت فردی» طبقهبندی میشوند. چنانکه وندی لارنر[۹] به عنوان یک دانشگاهی اشاره کرده، نولیبرالیسم چیزی بیش از سیاست ترویج خصوصیسازی یا ریاضتکشی اقتصادی است، نولیبرالیسم شیوهی جدید خوداندیشی و تنظیم «خود» با [و در کنار] شهروندان خوب [و بهنجاری] است که چونان «سوژههایی فردی شده و فعال تلقی میشوند که خود مسئول بهبود رفاه و بهروزی خویشاند». به بیان دیگر: موفقیت شما، به خودتان، به فرد، بستگی دارد [و در قید یا متأثر از هیچ عامل ساختاری نیست].
سندبرگ از سال ۲۰۱۵ که مادری مجرد شد، خود همواره در مجامع عمومی اذعان کرده که کتاب «به سوی پیشرفت»، سهمی کافی را به «مشکلاتی که زنان زمانی که شریکی [مسئولیتناپذیر] دارند که پشتیبانیشان نمیکند یا اصلاً شریکی ندارند» اختصاص نداده است. امروزه فیسبوک احتمالا یکی از شرکتهای بسیار دوستانه و خانوادهدوست آمریکا تلقی میشود، که مرخصیهای زایمان سخاوتمندانه و امکاناتی دیگر چون اتاقهای شیردهی به نوزادان در دفتر مرکزی منلو پارک دارد. با اینحال اکثر زنان امکان و بختی برای کار در فیسبوک نمییابند.
این نقطه ضعف دیگر فمینیسم نولیبرال است: ناتوانیاش در مبارزه با سلسله مراتب امتیازات و مواهب میان زنان. در حالی که «رویای آمریکایی» وعدهی فرصتهای برابر میدهد، در آمریکا نسبت به سایر کشورهای توسعهیافته، نابرابری اقتصادی بیشتر، تحرک اجتماعی کمتر و حقوق انسانی کارگران به شدت نازلتر است. بسیاری از کارهای زنان در آمریکا کم درآمد و استثماری هستند و نمیتوانند امنیت اقتصادی اولیهشان را تأمین کنند، و دیگر در این شرایط جایی برای آن احساس «هدفمندی زندگی» به آن سیاقی که در «زنانی که کار میکنند» توصیف شده، باقی نمیماند.
کتاب ایوانکا ترامپ نمیتواند به تعمق و تأمل در باب آن امتیازاتی بپردازد که به ایوانکا کمک کردند کاری چنین «رضابتبخش» برای خویش داشته باشد. کتاب تنها حاوی ادای احترامی است سطحی به پرستاران کودکی که به او کمک کردند تا ساعاتی طولانی در دفترش بگذراند و این ادای احترام نیز محدود است به جملهای («یکی از بهترین عکسهای من با بچهها که پرستارشان گرفته») و جملهای دیگر در بخش تقدیر و تشکرها.
صدها هزار زن آمریکایی باید توازنی میان مسئولیتهای مراقبتی خودشان و سپری کردن ساعات طولانی در خانههای زنان ثروتمند و تمیز کردن، پختن و مراقبت از کودکان و خانوادهی آنها برقرار کنند. هر فمینیسم قابلاعتنا و ارزشمندی باید به این واقعیت بپردازد: این که موفقیت زنان برخوردار از مواهب خاص، معمولاً بر کار زنانی متکی است که از مواهب کمتری برخوردار بودهاند.
فمینیسم نولیبرال وعدهی آزادی میدهد، اما تنها منبعی از اجبار خشونتبار (قدرت پدرسالار سنتی) را با منبعی دیگر (بازار) جایگزین میکند. در این دنیای جدید، بیش از عامل جنسیت، میتوان عامل «طبقه» را معرف ضعف و فرودستی زنان دانست. تولید و سرخوشی نشئهوار حاصل از مصرف بیپایان به نشانههای نهایی توانمندسازی و ارزشهای فردی زنان تبدیل شدهاند. این مسئله وعده و آرمان فمینیسم برای دگرگون ساختن زندگیهای زنان را تهدید میکند.
کتاب های خودیاری و کمپینهای تبلیغاتی و برنامههای تلویزیونی که بیوقفه منش فردگرایانهی نولیبرالی را بازتولید میکنند، فعالانه ظرفیتهای شکلگیری «همبستگی» میان زنان را نیز کاهش میدهند. اگر تمام آنچه باید انجام دهید، [به همان معنا که سندبرگ میگوید] این است که [به استقبال مخاطرات و چالشها بروید و] «پیشرفت کنید»، دیگر حاجتی به همدلی با دیگری نیست و بدون این همدلی، انگیزهی سیاسی برای اصلاحات ساختاری نیز از میان میرود.
بنابراین، اینها مشکلاتیاند که با کتاب «زنانی که کار میکنند» ایوانکا ترامپ داریم: این کتاب دربارهی توانمندسازی زنان صحبت میکند، اما موفقیت را با معیارهایی تعریف میکند که یکسره در خدمت منافع مردان و ثروتمندان هستند؛ این کتاب در برابر عدالت جمعی، موفقیت فردی را ارج مینهد و در نهایت به پیامدهای سرکوب ساختاری مشروعیت میبخشد.
از اینها که گفتیم چه میتوان آموخت؟ اینکه فمینیسمی که جایگاه ندیمهی سرمایهداری را یافته، اصلاً [و اساساً] فمینیسم نیست.
پانویسها
[۱] Lea sitkin [۲] Women Who Work [۳] Patagonia [۴] self-help [۵] Lean In [۶] Sheryl Sandberg [۷] ۷ Habits of Highly Effective Peopleدر فارسی به نام «هفت عادت مردمان مؤثر» ترجمه شده است.
[۸] Care work [۹] Wendy Larner
این متن ترجمهای است از:https://www.opendemocracy.net/5050/lea-sitkin/neoliberal-feminism