چرا تمدنها نابود میشوند؟
دانشمندانی که سقوط تمدنهای کهن را مطالعه میکنند، میگویند علت فروپاشی بهرهبرداری و مصرف بیش از حد در ترکیب با تغییرات اقلیم است. این کشف برای زمان ما چه معنایی دارد؟
نویسنده: جیمز مکدونالد تمدن مایا در اوج شکوفایی و قدرتش ناگهان نابود شد. جمعیت کم شد و شهرهای زیادی متروکه شدند. باستانشناسان درباره این پدیده به تفصیل بحث کردهاند اما اخیرا محققان انگشت اتهام را به سوی یک مجرم آشنا نشانه گرفتهاند: تغییر اقلیم منطقه. به تبع خشکسالی طولانی مدت، امپراطوری دیگر قادر نبود مردمان خود را پشتیبانی کند.
در بیوساینس، تام آبیت میگوید که علاوه بر تمدن مایا، فروپاشی چندین تمدن دیگر هم با خشکسالی همزمانی داشته است. برای مثال، چند دولت-شهر در بینالنهرین در دورهای دچار افول شدند که تحلیل حلقههای درختان حاکی از شرایط ناهنجار اقلیمی است. در این دوره، مناطق اطراف نیز به شرایط به شدت خشک بودند. شاید بیشترین گواه برای اینکه خشکسالی این دولتشهرها را نابود کرد به (ماجرای احتمالا ساختگی) «نفرین آکد» برمیگردد که توصیفش از وضعیت، کاسههایی است پر از خاک و دانههایی که نمیروییدند. اختلالهای مشابه در اقلیم، احتمالا با پایان دوره پادشاهی کهن مصر و فروپاشی پادشاهی آند در تیواناکو نیز (یا هم)همزمان بوده است.
جوزف تینتر، محقق نظامهای پایدار، در مرور سالانه باستانشناسی، فرضیه دیگری را پیش میکشد: «از حد خارج شدن» که زمانی اتفاق میافتد که جوامع به نقطهای میرسند که مصرف منابع ناپایدار میشود. این پدیده برای توضیح سقوط جزیره ایستر نیز ارائه شده است.
با این حال، همزمانی تغییر اقلیم یا بهرهبرداری شدید منابع با افول یک جامعه به این معنا نیست که این دو علت سقوط بودهاند. تاریخنگاری پدیدههای اقلیمی درصد خطای بالایی دارد و تینتر نیز مینویسد که هر چند مدارک نشان از استخراج و مصرف شدید منابع دارد اما سند کافی مبنی بر این که مصرف بیش از حد منابع به سقوط جوامع منتج شده وجود ندارد. در بعضی موارد، بهرهبرداری بیش از حد با تغییر شرایط اقلیمی همزمان شده و اوضاع را وخیمتر کرده است.
اما اگر دلایل متعددی وجود داشته باشد، چه؟ اگر تغییرات اقلیمی در ترکیب با بهرهبرداری بیش از حد مقصر باشند چه؟ بدون شک، اگر در زمانه کمیابی، منابع کمتری استفاده شوند، تطبیق یافتن با شرایط آسانتر خواهد بود. ابیت به بروس داهلین ارجاع میدهد که معتقد است مایاییها جامعهای پیشرفته بودند و از نظر فنی و کشاورزی کاملا قادر بودند خود را با اقلیم در حال تغییر وقف بدهند. اختلافات داخلی و مشکلات سیاسی اجازه نداد آنها به موقع عمل کنند. ادعای داهلین به نظر منطقی میآید؛ عوامل زیادی، که یکی از آنها میتواند اقلیم باشد، میتوانند باعث چنین سرانجام عظیمی همچون تخریب جامعه شوند.
با این وجود درباره امروز چه میتوان گفت؟ جامعه معاصر با مشکلات مشابهی مواجه است. تغییرات اقلیمی، بهرهبرداری بیشاز حد، و اختلافات سیاسی به حس وجود یک بحران دامن میزنند. پال اهرلیش و آن اهرلیش بر این باورند که ما در مسیر کاهش شدید تولید غذا و امکان سقوط جهانی تمدن در حرکتیم. اما همانطور که آنها نیز اشاره میکنند، ما دست بالا را داریم چرا که میدانیم خطر در کمین است.
منبع: Why Civilizations End?
این بار با سقوط تعادل زیستی زمین دیگر در زمین جایی برای زندگی بشر باقی نخواهد ماند.
با خطر باین بزرگی جا دارد که همهی ما داوطلبانه آنچه را برای زندگی کردن نیاز اساسی داریم با قناعت و دقت مصرف کنیم و تعداد آن چیزهایی را که میخواهیم اما بدون آنها هم میتوانیم زندگی کنیم را هر روز کمتر و کمتر کنیم.
با این خطر جهانی که هیچ ملتی از اثرات آن معاف نخواهد بود، وظیفهی جدیدی برای رهبران همه ی کشورها بوجود آمده و آن تلفیق سیاست و اقتصادهای ملی، در جهت یکی کردن سیاست جهانی و اقتصاد کل زمین است.
چه گفتن آسانی از کاری که کردن آن شاید فقط کار عشق الهی به خلیفهی خود در زمین باشد.