تحریم، پوشک، نوار بهداشتی و هیولاهای بازار
خبر داغ و عجیب این روزهای خانوارهای ایرانی داستان کمبود پوشک، نوار بهداشتی و نایابشدن این کالاها است. این خبر تعجبآور است چرا که هنوز تحریمهای اصلی آمریکا برای هدفگیری صادرات نفتی ایران عملی نشده و دسترسی کشور به ارز تفاوتی با قبل نباید داشته باشد که مانع واردات پوشک بچه، نوار بهداشتی و یا مواد اولیه تولید آنها به کشور شود. مسئولان دولتی انگشت اتهام را به سمت بخش خصوصی و بازار نشانه میروند و صحبت از احتکار پوشک و در نتیجه کمبود آن میکنند. اتهامی که با خبرهای متعدد کشف انبارهای احتکار پوشک و کالاهای دیگر بیراه نیست. سوال این است که چرا به جایی رسیدهایم که درحالی که هنوز تحریم ها شروع نشدهاند هراس کمبود کالا جامعه را فراگرفته است؟
اصلاحات ساختاری در شرایط عادی و غیرعادی
پس از پایان جنگ هشتساله، کلانبرنامه اقتصادی دولتهای مختلف از هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی تا محمود احمدی نژاد و حسن روحانی بر اساس خصوصیسازی، گسترش بازار و کوچک کردن دولت بوده است. کلانبرنامههایی که با عنوان اصلاحات ساختاری (Structural reforms) شناخته میشوند. کوچک کردن دولت یا به قول حسن روحانی «سپردن کارها به مردم» با این توجیه بوده که بخش خصوصی و بازار کارآمدتر از بخش دولتی است. نتیجه چنین پروسهای خلع ید دولت و از میان رفتن کنترل دولتی بر بخشهای مختلف اقتصاد چه در سمت تولید و چه در سمت توزیع و مصرف بوده است. شواهد بسیاری وجود دارد که در شرایط عادی اقتصادی کارآمدی و بهرهوری وعده داده شده بازار در ایران محقق نشده است. نزول استانداردهای زندگی عامه مردم، رشد فساد و عدم رشد اقتصادی قابل توجه، کارنامه درخشانی برای سیاستهای اصلاحات ساختاری اقتصادی رقم نزدهاند. در شرایط غیرعادی همانند شرایط تحریم این روزها اما بازار به سرطانی بدخیم برای اقتصاد و زندگی خانوارهای ایرانی تبدیل شده است.
چرا بازار در ایران سرطانی شده است؟ بر اساس فرضیههای جریان اصلی اقتصاد، بازار برای اینکه بتواند کار کند و نیازهای جامعه را پاسخ دهد نیاز به پیشزمینهای دارد که مهمترین خصیصه آن وجود نهادهای قوی نظارتی عمومی، پیشبینیپذیر بودن و اعتماد است. پیشنیاز اولیه بازار ثبات پارامترهای مهم اقتصادی همانند نرخ ارز، سود بانکی، تورم و عرضه/تقاضا است که آینده را برای فعالان آن قابل پیشبینی کند. مقصود از شرایط غیر عادی، شرایطی است که به واسطه عدم نظارت و شوکها و بحرانهای درونی و بیرونیْ پیشبینیپذیری اقتصاد کاهش مییابد و به دنبال آن اعتماد فعالان اقتصادی به پایداری اقتصاد از بین میرود. هنگامی که چنین اتفاقی بیفتد هیولاهایی که سالها زیر پوست بازار زندگی کردهاند به سطح آمده و اقتصاد را گرفتار طوفانهایی میکنند که رهایی از آنها ساده و بیهزینه نخواهد بود.
دولت کوچک و ناکارآمد و هیولاهای بازار
هیولاهای بازار در شرایط غیر عادی اقتصادی تحریم ایران در دو بخش تولید و عرضه ظهور میکنند. هنگامی که فعالان بازار، اعتماد خود را به ثبات سیستماتیک اقتصاد از دست داده باشند شرایط برای احتکار فراهم خواهد بود. در مورد ایران این احتکار در دو شکل تجلی مییابد: در بخش درآمدهای ارزی بخش خصوصی و در بخش توزیع کالا.
در بخش ارزی صادرکنندگان عمده غیرنفتی بخش خصوصی همانند پتروشیمیها که موظف هستند درآمد ارزی خود را در بازار ثانویه ارز عرضه کنند، از این کار یا سرباز میزنند یا میزان کمتری از درآمد ارزی خود را به بازار ارز عرضه میکنند. در شرایطی که کمتر کسی توانایی پیشبینی ارزش ریال در ماههای پیش رو را دارد یک فعال معقول بازار بر اساس منطق بازار، میل کمی به تبدیل درآمد ارزی خود به ریال خواهد داشت. در چنین شرایطی عدم عرضه ارز صادراتی سبب سقوط بیشتر ارزش پول ملی میشود. سقوط بیشتر ارزش پول ملی به نوبه خود به جو بیاعتمادی دامن زده و سبب عرضه کمتر ارز صادراتی میشود. سیکلی که مرتب تکرار شده و خود را تهییج خواهد کرد. پروسهای که در مدت چند ماه منجر به کاهش بیش از هفتاد درصدی ارزش پول ملی ایران شده است.
در بخش توزیع کالا، پروسه مشابهی در جریان است. به واسطه ناپایداری نرخ ارز، انتظارات تورمی فعالان بازار بالا رفته و بسیاری انتظار جهش تورمی قابل توجه در ماههای پیش رو دارند. در شرایط تورمی ناپایدار عرضهکنندگان کالا تمایل کمی به عرضه کالای خود خواهند داشت. چون میدانند که قیمت کالاها در گذر زمان، جهش چشمگیری خواهد داشت. منطق بازار در چنین شرایطی حکم به احتکار کالا میدهد. احتکاری که اولین نتیجه آن را در بازار پوشک بچه و نوار بهداشتی مشاهده میکنیم.
راه حل اقتصاد جریان اصلی در چنین شرایطی که بازار همانند دشمن جامعه و نیازهای آن عمل میکند، دخالت دولت در بازار از طریق ابزارهای کنترل کننده خود است. اما دولت برای اینکه بتواند به جنگ بازار و خصوصیات ضد اجتماعی آن برود نیاز به کارآمدی، عدم فساد و ساختار و نیروی کافی دارد. نتیجه نزدیک به سه دهه کوچکسازی دولت در ایران فرسایش هر سه عامل بوده است. کاهش اندازه دولت و بیتوجهی به ساختار و کیفیت ارگانهای کنترل بازار در دهههای اخیر، عملا از دولت شیری بییال و کوپال ساخته که این روزها هیچ کسی در اقتصاد ایران از آن حساب نمیبرد.
سیاستهای دشمنی با کنترل دولتی و ترویج خصوصیسازی از یک سو و ناتوانی دولتها در ایجاد و تقویت نهادهای عمومی کنترل بازار از سوی دیگر این روزها بازگشتهاند برای انتقام. هیولاهای بازار رها شدهاند و بازگرداندن دوباره آنها به بطری مستلزم تصمیماتی همانند ملیکردن زنجیرههای تولید و عرضه خواهد بود که کنترل اقتصاد را دوباره به دولت بازگرداند. تصمیماتی که برخلاف تمام سیاستهایی خواهند بود که دههها به عنوان راه سعادت جامعه ایران تبلیغ شدهاند. از سوی دیگر اجرای موفق چنین تصمیمهای رادیکالی نیازمند دولت و ساختارهایی از جنسی متفاوت از آنچه در دهههای اخیر دیدهایم است. در نبود و ضعف نهاد دولت برای حفاظت جامعه در برابر بازار، اقتصاد ایران در ماههای پیش رو بیش از هر چیز شبیه جنگلی خواهد بود که پادشاه سالهاست کنترل آن را از دست داده است. جنگلی که هیولاهای هراسانگیزی در گوشهکنار آن کمین کردهاند که حتی به پوشک نوزادان رحم نمیکنند!