تراژدی نسیم اقدم
نسیم اقدم معروف به «نسیم سبز» چند روز پیش در سرخط خبرها ظاهر شد و رفت. او در یوتیوب و اینستاگرام بیش از ۳۰هزار فالوئر داشت و بعضی ویدئوهایش چندمیلیون بار دیده شدهاند. در ١٤ فروردین، نسیم اقدم به ساختمان اصلی کمپانی یوتیوب رفت و پس از زخمیکردن سه نفر با شلیک گلوله، خودش را کشت.
هنرمند، معترض یا سوژهی خنده؟
«نسیم سبز» را حتی قبل از اقدام انتحاریاش به راحتی نمیشد دستهبندی و تعریف کرد. اگرچه او با شخصیتهای فضای مجازی اشتراکاتی دارد، اما زیباییشناسی خاص کارهای او در ترکیب با محتوا و موضوعات آنها خروجی منحصر به خود پدید آورد که باعث میشود «نسیم سبز» در هیچیک از گروهبندیهای رایج مثل سلبریتی، فعال اجتماعی، یا هنرمند جا نشود. بحث رایج پیش و پس از مرگ نسیم در مورد سلامت روانی و نیت او نیز از علاقه این بحث خارج است.
وجه شاخص ویدئوهای «نسیم سبز» طراحی و زیباییشناسی عجیب آنهاست. کولاژهای متحرک رنگارنگی که او در بیشترشان جلوی پسزمینهای رنگی یا عکسی از طبیعت حرف میزند یا میرقصد. در این ویدئوها نسیم به ندرت لبخند میزند؛ حاصل ترکیب جدیت اغراقشدهی او با تصاویر شاد کارتونی پسزمینهاش تضادی خندهدار و غریب است که عامدانه یا اتفاقی بودنش را نمیشود فهمید. مشابه این ترکیببندی خاص را شاید فقط در انتزاعیترین آثار هنری میتوان پیدا کرد. عجیب نخواهد بود (اما غمانگیز چرا) اگر هنرمند مستشرق نان به نرخ روز خوری پیدا شود و با استفاده از مواد هنریای که «نسیم سبز» تولید کرده، یکشبه ره صدسالهی شهرت را در گالریهای تهران، دوبی یا نیویورک طی کند.
وجه خاص دیگر «نسیم سبز» و آنچه باعث سردرگمی آدمها در مواجهه با شلیک او به کارکنان یوتیوب شد، موضوع کارهایش بود. محتوای بیشتر ویدئوهای نسیم تبلیغ گیاهخواری، حمایت از حیوانات، انتقاد از سانسور، انتقاد از عمل زیبایی، انتقاد از سرمایهداری، انتقاد از سرکوب و مانند اینها بود. او که از جامعه مهاجران ایرانی در آمریکا و متولد ارومیه بود، برخلاف اکثر چهرههای ساکن کالیفرنیا، هم با محدودیتهای داخل ایران مشکل داشت و هم با نابرابری و نبود آزادی در جامعه آمریکا. طنز تلخ ماجرا این است که او نمیدانست یا اهمیتی نمیداد که آنچه تولید میکند به واسطه بستر فضای شبکههای اجتماعی عموماً سوژهی خنده و سرگرمی کاربران اینترنت است؛ کاربرانی که مسخرهاش میکنند یا در بهترین حالت همدلانه به او میخندند.
مدیر سیرک یا هنرمند گرسنگی؟
در عصر یوتیوب و اینستاگرام، پروژهی یکسانسازی فرهنگی وارد فاز عجیبی شده است. گنگتر و نادیدنیتر شده ولی عمیقتر و گستردهتر: دیگر مبدا فرمانهای فرهنگی چندان مشخص نیست و تولیدکنندهها خود به صف قربانیان پیوستهاند. هنرمند گرسنگی[۱] دیگر خود همان مدیر سیرک است و مدیر سیرک همان هنرمند گرسنگی. سازو کار رسانهها وجوه مشترکی در میان چهرههای اینترنتی، یا بهتر بگوییم، در فرایند چهرهسازی در اینترنت به وجود آورده است. این شبکهها در قدم اول امکان دیدهشدن «همه» آدمها را فراهم میکنند؛ آنها نوید میدهند که «شهرت، محبوبیت و ثروت اینجا منتظر است، فقط کافیست پا پیش بگذارید». اما در واقعیت درخشیدن در فضایی که همه در آن خواهان درخشیدناند، ویژگیهای خاصی میخواهد و لازمهاش پیروزی در رقابتی سخت است. نگاهی به فضای چهرههای اینترنتی چندسال اخیر الگوهای رایج موفقیت را تاحدودی به ما نشان میدهد؛ یا باید مثل اینفلونسرهای اینستاگرام آنقدر کول و خوشبخت به نظر برسید که دیگران حسرت زندگیتان را بخورند و بخواهند جا پای شما بگذارند، یا به نحوی قابلیت سوژهشدن- بخوانید مسخرهشدن- را داشته باشید. میشود مانند «نسیم سبز» نمایشهایی با رنگ و بوی اغراقآمیز بسازید، مثل «سحر تبر» از الگوی آنجلینا جولی به «عروس مرده» برسید، یا مثل شاهزاده سرین محتوای اروتیک ایجاد کنید. نکتهی مشترک میان طیف گسترده موجود در این محیط، نمایشی بودن محتوای تولید شده است؛ هرچه نمایشها غریبتر و غیرواقعیتر به نظر رسد، صدای تشویقها بلندتر و شانس دیرتر فراموش شدنشان بیشتر میشود. با این تفاوت که موضوع سرگرمی این ویدئوها، در واقع نه «کار» یا «نمایش» این چهرهها، که خود آنهاست.
در این میان سودکنندهی این مسابقات نمایشی، کسی جز صاحبان شبکههای اجتماعی و شرکتهای تبلیغاتی نیست که با فراهم کردن امکان درآمدزایی برای درصد انگشتشماری از شرکتکنندگان، شور این بازار رقابتی را افزایش میدهند. اینجا میتوان سرخوردگی نسیم و امثال او را وقتی راه شناختهشدن و کسب موفقیت ناگهان بسته میشود درک کرد. دریچهی ارتباطی و ابراز بیانی که در ابتدا با گرمی او را فرا خوانده و نوید داده، ناگهان بسته میشود و حاضر به گفتگو نیست (نسیم چندین بار به یوتیوب اعتراض میکند که ممنوعیت ویدئوهای او را بردارند. او همینطور در وبسایت خود مینویسد که رفتار یوتیوب تبعیضآمیز است چون ویدئوهای خوانندههای معروفی مثل مایلی سایرس را سانسور نمیکند اما برای ویدئوهای او ممنوعیت گذاشته است). یوتیوب و کارکنان غیرفارسی زبانش احتمالا با دیدن چند ویدئوی نسیم تصور کردهاند محتوای آنها تحریککننده و جنسی است. طبیعتا یک کانال سرگرمی کوچک برای هیچ کدام از ادارهکنندگان یوتیوب اهمیت خاصی ندارد پس برای بستن آن هم نیاز به دقت چندانی نیست، اما برای «نسیمسبز» و صدها چهرهی اینترنتی خردهپای دیگر، این حذف به معنای دیده نشدن و سرخوردگی است. برای فکر کردن به تراژدی «نسیم سبز» میشود فیلم «پرویز» را به یاد آورد، وقتی شخصیت اصلی فیلم دید وجودش به سادگی برای ساکنان شهرک قابل حذف و جایگزینیست چهرهی غیرمنتظرهای از خود نشان داد؛ چهرهی سرد خشونت.
پانویسها:
۱. عنوان داستانی از فرانس کافکا، که در آن هنرمند گرسنگی، شخصیت داستان در قفسی زیر نگاه تماشاچیان روزههای طولانی میگیرد. (ن.ک فرانتس کافکا، «مسخ و داستانهای دیگر»، علیاصغرحداد، ۱۳۹۵، نشر ماهی)
هنرمند و نویسنده به قدری از جامعه ی امروز که با سرعت شگفتی تغییر میکنه عقب مونده که هنوز سوزه ها ی خودشو از دقدقه اجتماع ۴۰ سال پیش اتخاب میکنه . من با کیبردم مشکل دارم . در آینده اگه شد نظرم .