هیچ چیز طبیعی در بلایای طبیعی وجود ندارد
حوادث طبیعی رویدادهایی اجتماعی و طبقاتیند. این حقیقت وقتی آشکارتر میشود که اثرات یک طوفان یا زلزله را بر طبقات مختلف، زیر ذرهبین ببریم. در طوفان کاترینا این فقرا و به حاشیهراندهشدگانِ نیواورلئان بودند (عمدتاً آفریقایی-آمریکاییها) که مُردند یا مفلس رها شدند.
این مدخل ویکیپدیای طوفان میچ[۱] است که آمریکای مرکزی را در سال ۱۹۹۸ درنوردید: «در طوفان میچ، بر اساس گزارشهای غیررسمی، طی ۴ روز بیش از ۱۹۰ سانتیمتر باران بر هندوراس، گواتمالا و نیکاراگوئه بارید؛ نزدیک به ۱۱ هزار نفر کشته شدند؛ همین حدود تا پایان سال ۱۹۹۸ مفقود و حدود ۲ میلیون و ۷۰۰هزار نفر هم بیخانمان شدند.»
طوفان هاروی[۲] هم در هیوستون[۳] و مناطق اطرافش بارش مشابهی داشته اما ازنظر تعداد مرگومیر در حال حاضر یکدهم طوفان میچ بوده است. حتی اگر تعداد کشتهها در روزهای آینده افزایش غیرمنتظرهای هم داشته باشد تا رسیدن به عدد ۱۱ هزار کشتهی طوفان میچ، فاصلهی زیادی است.
تخمینها میگویند حدود ۳۰ هزار نفر براثر طوفان هاروی بیخانمان خواهند شد که باز در مقابل ۲.۷ میلیون نفر بیخانمان طوفان میچ چیزی نیست. هرچه اقتصاد ثروتمندتر باشد و زیرساختهای فیزیکی و اجتماعی پیشرفتهتری وجود داشته باشد، محافظت بیشتری از مردم در حوادث طبیعی اتفاق خواهد افتاد حتی اگر خسارتهای مادی خیلی بیشتر باشند.
اثرات متفاوت
اگر طوفان موجب تخریب مسکن و املاک ارزشمند شود، آنگاه بسازبفروشها میریزند و محلههای مسکونی کمدرآمد اما مقرونبهصرفه یا کسبوکارهای کوچک و محلی در نواحی صنعتی را با پروژههای لوکس خود جایگزین میکنند.
حوادث طبیعی رویدادهایی اجتماعی و طبقاتیند. این حقیقت وقتی آشکارتر میشود که اثرات یک طوفان یا زلزله را بر طبقات مختلف، زیر ذرهبین ببریم. در طوفان کاترینا[۴] این فقرا و به حاشیهراندهشدگانِ نیواورلئان[۵] بودند (عمدتاً آفریقایی-آمریکاییها) که مُردند یا مفلس رها شدند.
چنین اجتماعات بهحاشیهراندهشدهای معمولاً در نواحی آسیبپذیرتر با قیمت املاک پایینتر، اطلاعات کمتر، زیرساختهای غیرقابل اطمینان و حمایتهای اجتماعی ضعیفتر (مانند بیمه) زندگی میکنند. عملیات نجات و خدمات اضطراری و حمایتهای مالی معمولاً آخر از همه به این افراد تعلق میگیرد (اگر اصلاً تعلق بگیرد).
طوفانی که در بازار املاک آمریکا در سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ اتفاق افتاد هم بهطور مشابه افراد کمدرآمد سیاهپوست و اسپانیاییتبار را بیشتر تحت تأثیر قرار داد و ارزش دارایی آنها را تا دوسوم کاهش داد درحالیکه سفیدپوستان ثروتمند کمتر آسیب دیدند. دیدن اثرات متفاوتی که با مرور زمان در هیوستون براثر طوفان هاروی رخ خواهد داد، جالب خواهد بود.
بسازبفروشها و همپالگیهایشان در دولت و سیستم مالی معمولاً برای هجوم به شهرهایی مثل هیوستون همراه با پروژههای (قراردادها) پیشنهادی که کمترین میزان دغدغه را نسبت به اثرات زیستمحیطی و آسیبپذیری دارند، مسابقه خواهند داشت. بازسازی سطح فضای شهر با آسفالت و بتن، شرایط روانآبها و زهکشیها را تغییر میدهد. این کار وقتِ طوفان اثرات بسیار مهم خود را نشان خواهد داد (همانطور که نیویورکیها در طوفان سندی[۶] فهمیدند).
اما صبر کنید، راهحلی وجود دارد. آپارتمانهای لوکسی که بعد از طوفان سندی در ساحل شرقی در منهتن ساختهشدهاند، تجهیزات اضطراریای برای مواقع بحرانی در طبقهی چهلوهشتمشان دارند. این طبقه طوری طراحیشده است تا در مواقع طوفانی به مدت حداقل یک هفته بتواند نیازهای ساکنین را مرتفع کند و برق یخچالها و شارژ تلفنها را بدون محدودیت تأمین کند. چشمپوشی از درآمد آن پنتهاوس طبقهی ۴۸ام برای بسازبفروش توجیه اقتصادی دارد، چراکه میتواند به بهانهی اینکه ساختمانش در مقابل هرگونه طوفانی ایمن است، سایر آپارتمانها را گرانتر بفروشد.
کاپیتالیسم فاجعه
بازسازیها نهتنها به جبران نابرابریها کمکی نمیکند بلکه اوضاع را بدتر هم میکند. اگر طوفان موجب تخریب مسکن و املاک ارزشمند شود، آنگاه بسازبفروشها میریزند و محلههای مسکونی کمدرآمد اما مقرونبهصرفه یا کسبوکارهای کوچک و محلی در نواحی صنعتی را با پروژههای لوکس خود جایگزین میکنند. اگر پیوندهای اجتماعیای که زندگی اجتماعی را در شرایط فقر گسترده ممکن میسازد، به خاطر ازجاکندگی اقشار کمدرآمد [نیز] از بین برود (که اغلب همینطور است)، در آن صورت دیگر وضع خیلی بد خواهد شد.
اقتصادِ کاپیتالیسمِ فاجعه بهخوبی در اقتصاد سیاسی ما تثبیتشده است. «هیچوقت نگذارید یک بحران خوب به هدر برود» شعاری است که سرمایه در مورد طوفانها و زلزلهها به آن عمل میکند، درست همانطور که در بحرانهای اقتصادی به آن عمل میکند.
برای ثروتمندانی که امکان جابجایی بیشتری دارند، این قضیه زیاد مطرح نیست چراکه ارتباطات اجتماعی آنها بستگی به محله و مکان ندارد. همانطور که نائومی کلاین[۷] اشاره میکند، اقتصادِ کاپیتالیسمِ فاجعه بهخوبی در اقتصاد سیاسی ما تثبیتشده است. «هیچوقت نگذارید یک بحران خوب به هدر برود» شعاری است که سرمایه در مورد طوفانها و زلزلهها به آن عمل میکند، درست همانطور که در بحرانهای اقتصادی به آن عمل میکند.
هنگام طوفان یا رویدادهایی مشابه، مردم معمولاً چشمشان به دولت است که اوضاع را به بهترین وضع ممکن اداره کند. نقد همیشگیای که به دولت «ستمگر» کاپیتالیست وارد میشود [اشاره دارد به عدم دخالت دولت کاپیتالیستی در امور اجتماعی و رفاهی]، ناگهان به تقاضایی برای ایفای نقش پدرانهی مؤثر تبدیل میشود. این آزمونی بود که بوش پسر به شکل نومیدکنندهای در طوفان کاترینا در آن شکست خورد و هزینهی سیاسی فراوانی برایش داشت.
اینجا یک سؤال باقی میماند که در حال حاضر سرخط روزنامههای آمریکاست: «آیا ترامپ برای هاروی آماده است؟» بهزودی خواهیم فهمید.
پینوشت
[۱] Mitch [۲] Harvey [Houston [3 [۴] Katrina [۵] New Orleans:[۶] Sandyبسیار شدیدی بود که در تاریخ ۲۲ اکتبر ۲۰۱۲ از دریای کارائیب آغاز و با سرعت رده یک و دو مقیاس SSHS سواحل جامائیکا، هائیتی، باهاما، کوبا و جمهوری دومینیکن را طی نموده و سپس بطرف سواحل شرقی و شمال شرقی آمریکا کشیده شد. گسترهی آن در ۲۴ ایالت آمریکا مشاهده شده و این بزرگترین طوفانی است که وقوع آن در اقیانوس اطلس ثبت شدهاست. در تاریخ ۲۹ اکتبر با سرعت ۱۴۰ کیلومتر در ساعت به نیویورک و نیوجرسی رسیده و در این مناطق تدابیر پیشگیرانه و دفاعی از قبل اتّخاذ شده و کلیهی پروازها از اروپا به نیویورک، بالتیمور و واشینگتن قطع، و مترو و مدارس شهر تعطیل شده بود. در شامگاه ۲۹ اکتبر در نیویورک و نیوجرسی خرابی بسیار بار آورده و سیلاب وارد متروی منهتن جنوبی شده و برق شهر قطع گردید.(ویکیپدیا)
[۷] Naomi Kleinمنبع: RED PEPPER
تفسیر قابل توجهی بود.