تجربه شهری: نبرد پارتیزانی آگاهی و سرمایه
دیوید هاروی در کتاب «تجربه شهری» با ساخت نقطه اشراف که از آن بتوان فرایندهای شهری را دید و بهواسطه آن «شهر را در ذهن به تصرف آورد» به تمهید دستگاه نظری راه میبرد که از مجرای آن میتوان شهر را بسان کل درک و همزمان آشفتگیهای متعدد را ارزیابی کرد که تجربه شهری همواره مستعد آن است.
ترافیک، پاساژهای مدرن، مایهداران مهربان شیکپوش پشت میزهای رستورانهای خوشنام و انبوه فقرای عصبانی ژندهپوش زیر پلی بینام تصاویری از تجربه روزمره همه ما از زندگی شهری است، اما این عکسهای تکه پاره با مفهوم کلیتی به نام شهر چه تماسی دارند؟ دیوید هاروی در کتاب «تجربه شهری» با ساخت نقطه اشراف که از آن بتوان فرایندهای شهری را دید و بهواسطه آن «شهر را در ذهن به تصرف آورد» به تمهید دستگاه نظری راه میبرد که از مجرای آن میتوان شهر را بسان کل درک و همزمان آشفتگیهای متعدد را ارزیابی کرد که تجربه شهری همواره مستعد آن است.
مطالعه هاروی با مثالی ساده آغاز میشود چراکه به نظر او از راه مطالعه زندگی روزمره است که میتوان به وظیفه تدوین نظریه آغازید: اگر بهدنبال آن باشم که غذای من از کجا میآید، به این نکته پی خواهم برد که هزاران انسان برای تأمین سادهترین غذاها دستاندرکارند. بااینحال من میتوانم غذای خود را بدون داشتن کوچکترین آگاهی از آنها صرف کنم. شرایط زندگی و کار تولیدکنندگان این غذاها، لذتهایشان، نارضایی و آرزوهایشان برای من ناشناخته باقی میماند. این ناشناختگی از آنجاست که روابط اجتماعی که آنان با استفاده از آن به زندگی هرروزینه ما کمک میکنند در پَسِ مبادله چیزها در بازار پنهان میماند. مارکس این اثر ناشناختگی مبادله بازار را «بتانگاری کالا» مینامد. نمیتوان تنها از تجربه خرید در سوپرمارکت بسان راهی برای درک چگونگی بازتولید زندگی هر روزه بهره برد. نمیتوان اثری از بهرهکشی را در کاهو، و طعم جدایی نژادی را در میوههای آفریقای جنوبی یافت. پس میباید به پَسِپُشتِ نمودهای ظاهری، افشای بتانگاری کالاها در بازار رجوع کرد و نظریه عمومی چگونگی تولید کالاها، مبادله و مصرف را بهمنظور ارزیابی دقیق شرایط فنی و روابط اجتماعی که باعث تأمین غذای ما میشوند تدوین کرد.
شهریشدن سرمایهداری که در محدوده همبودی پول اتفاق میافتد به تعبیر هاروی با انتزاعات انضمامی فضا و زمان چارچوببندی میشود و تمامی قدرت و تلاطم گردش سرمایه را زیر نظارت مبهم و اغلب لرزان دولت درونی میکند.
پول، زمان و فضا در اندیشه هاروی مانند انتزاعات انضمامی، زندگی روزمره را قالب میزنند. هر یک از آنها ویژگیهایِ جهانشمول، عینی و دقیقاً اندازهپذیر را از مجرای سیطره معین کنشهای اجتماعی کسب میکنند که در آن مبادله کالایی و تقسیم اجتماعی کار در وهله نخست از بیشترین اهمیت برخوردارند. قیمتها، جابهجایی ساعات کار، و حق بر فضاهای کاملاً مشخص به چارچوبهایی که در محدوده آنها عمل میکنیم و نشانهها و تعابیر کسانی که الزاماً بسان قدرتهای بیرون از آگاهی و اراده خود به آنها واکنش نشان میدهیم، شکل میدهند. هنجارهای سفتوسختی که به اینترتیب با انتزاعات انضمامی تعریف میشوند جدای از اینکه با چه شدتی میتوانند به روح عکسالعمل ناگهانی و انقلاب دامن بزنند، چنان عمیق ریشه دارند که تقریباً بسان واقعیتهای طبیعی جلوه میکنند. چالش این هنجارها و انتزاعات انضمامی که ریشه در آنها دارند (برای مثال چالش سبوعیت ساعت عمومی یا ضرورت نظام قیمت) بهمعنای چالش ارکان مرکزی زندگی اجتماعی است. با این حال انتزاعات انضمامی پول، زمان و فضا مستقل از یکدیگر تعریف نمیشوند. برای مثال، پول از مبادله و تقسیم فضایی کار سرچشمه میگیرد و زمان کار اجتماعی را بازنمایی میکند. اما به همین دلیل، شکلگیری بازار جهانی بهشکل حیاتی بر نضج شکل پولی مناسب و گسترش پیششرطهای روانشناختی ضرور برای استفاده مناسب از آن بستگی دارد.
شهریشدن سرمایهداری که در محدوده همبودی پول اتفاق میافتد به تعبیر هاروی با انتزاعات انضمامی فضا و زمان چارچوببندی میشود و تمامی قدرت و تلاطم گردش سرمایه را زیر نظارت مبهم و اغلب لرزان دولت درونی میکند. شهر انبوهی از نیروهای مولد است که با کار موجود در چارچوب فرایند زمانی گردش سرمایه شکل میگیرد. شهر از سوختوساز تولید سرمایهداری برای مبادله در بازار جهانی تغذیه میشود و از سوی نظام شدیداً پیچیده تولید و توزیع حمایت میشود که در محدودههای آن سازمان مییابد.
این شهر اوج دستاورد انسانی است که پیشرفتهترین دانش را در چشمانداز فیزیکی از پیچیدگی فوقالعاده، قدرت و شکوه عینیت میبخشد و همزمان نیروهای اجتماعی را که میتوانند شگفتانگیزترین نوآوریهای سیاسی و اجتماعیـفنی را محقق کنند، گرد میآورد. با این حال،همین شهر، جایگاه درماندگی فلاکتبار انسانی، کانون عمیقترین نارضاییهای انسانی و عرصه تعارض اجتماعی و سیاسی نیز هست. شهر مکان رمزوارگی، جایگاه امور نامنتظره، انباشته از هیجان و اضطراب، آزادیها، فرصتها و ناخویشمندیهای مضاعف، عواطف و سرکوبها، جهانشهروندی و محلیگرایی کوتهفکرانه، خشونت، ابتکار و واکنش است. شهرِ سرمایهداری عرصه شدیدترین آشفتگیهای اجتماعی و سیاسی، همچنین نشان یادمانی و نیروی محرکی در چارچوب دیالکتیک توسعه نابرابر سرمایهداری است. اما چگونه میتوان در رمزوارگی آن نفوذ کرد، آشفتگیهای آن را سامان داد و تعارضاتش را فهمید؟
هاروی معتقد است مطالعه فرایند شهری درک بیشتری از سازوکارهای خودبازتولیدی موفق سرمایهداری را در اختیار ما قرار میدهد. و شهریشدن فزاینده، این خودبازتولیدی را به سطحی تبدیل میکند که در آن افراد دگرگونیهایی را که در اطراف آنها اتفاق میافتد تجربه و زندگی میکنند و به آنها واکنش نشان میدهند. کالبدشکافی فرایند شهری در تمامیت خود بهمعنای آشکارکردن ریشههای شکلگیری آگاهی در واقعیتهای مادی زندگی روزمره است. از درون پیچیدگی و آشفتگیهای تجربه است که ما دریافتهای مقدماتی از معانی فضا و زمان، از قدرت اجتماعی و مشروعیتهایش، از اشکال سلطه و تعامل اجتماعی، رابطه آن با طبیعت از راهِ تولید و بازتولید، از سرشت انسانی، جامعه مدنی و زندگی سیاسی کسب میکنیم.شهریشدن سرمایهداری به نیروهایی فرازش میدهد که به محض شکلگیری و حرکت میتوانند به همان سهولت که از تداوم سرمایهداری پشتیبانی میکنند آن را با مخاطره مواجه کنند. پس ما میباید با شهریشدنِ آگاهی بسان مسئله مهم سیاسی رویارو شویم.
و در راستای این هدف هاروی به دقت بافت شهری را بازبینی می کند و پیوندهای ناگسستنی میان قواعد انباشت سرمایه داری و درونمایه های اشکال اجتماعی،سیاسی و فرهنگی را شناسایی میکند.راهبردی که او برای بازبینی به این مسئله پیشنهاد میکند به اندازه کافی ساده است. او با پنج هسته اولیه قدرت و شکلگیری آگاهی شروع میکند. طبقه در نظام سرمایهداری بازتاب خریدوفروش نیروی کار و مناسبات اجتماعی متجسد در شرایط اجتماعیـفنی تولید تحت شرایط استخراج ارزش اضافی است. همبودی، نقش اساسی در بازتولید نیروی کار، گردش درآمدها و جغرافیای انباشت سرمایهداری دارد. دولت بسان مرکز قدرت و مانند دستگاهی است که قدرت سیاسیـاقتصادی را در سرزمین با درجهای از مشروعیتِ داخلی اِعمال میکند و خانواده (که میبایست سایر اشکال اقتصادی خانگی را به آن افزود) در نهایت تأثیری عمیق بر شیوههای اندیشه و عمل تنها به دلیل عملکردش بسان جایگاه اولیه حمایت اجتماعی و بازتولید فعالیتهایی نظیر پرورش کودکان دارد.
هاروی معتقد است مطالعه فرایند شهری درک بیشتری از سازوکارهای خودبازتولیدی موفق سرمایهداری را در اختیار ما قرار میدهد. و شهریشدن فزاینده، این خودبازتولیدی را به سطحی تبدیل میکند که در آن افراد دگرگونیهایی را که در اطراف آنها اتفاق میافتد تجربه و زندگی میکنند و به آنها واکنش نشان میدهند.
تمامی این عناصر ــ فرد، طبقه، همبودی، خانواده و دولت ــ را به باور هاروی میتوان به تفسیری از پویایی انباشت سرمایه از راهِ بسط مناسب فرانظریه مارکسی پیوند زد. بهعلاوه، مشاهده چگونگی و چرایی تجمع و خوشهبندی مراکز متفاوت قدرت حول الزامات قاعدهمند فرایند انباشت سرمایه بدون آنکه از آزادی مانور و عمل صرفنظر کنیم امکانپذیر است و دغدغههای نظری و کنشهای اجتماعی هر دو بهسرعت توضیحپذیر میشوند. در مجموع انباشت سرمایه، نیروی محرکه محسوب میشود و درست از همینجاست که دست پنهان تاریخ عمل میکند. در جامعه سرمایهداری تمامی مراکز قدرت از فرایندهای انباشت سرمایه تغذیه میکنند و در نهایت به استثنای شرایط فروپاشی و انقلاب بر همین اساس توضیحپذیرند.
در شهر در مجموع پول بسان سرمایه، تمامی فرایندهای تولید همچنین کار و بازارهای کالا را زیر منطق یگانه، طبقاتی و سودمحور جمع میکنند اما هاروی تصریح میکند حس طبقاتی ناشی از کسب پول علیه تجربه محدود اما معنادار آزادی فردی در خرجکردن آن، وارد عمل میشود: موقعیت شهری نوعاً یکی از مواضعی است که این تلاقی هراسناک و اجتنابپذیر میشود. آزادی و تنوع انتخاب که با کسب پول در بازار شهر همراه است جایگاه بسیار متفاوتی از تجربه، اندیشه و عملِ وابسته به محلهای کار شهر سرمایهداری را برای انبوه پرولتاریا فراهم میکند. افراد از مجرای تنوع بینهایت چنین کنشهایی با فرایندهای گسترده گرتهبرداری و دگرگونی تاریخی که از آن آگاه نیستند خو گرفته یا تعدیل میشوند. همه افراد به شکلگیری شهر بسان کل، از مجرای اعمال خود بدون هیچ ضرورتی در فهم شهر، آنگونه که باید باشد یا هست،کمک میکنند. این بهمعنای وجود ’دست پنهان‘ تاریخ است که حول آن تنوع بینهایتی از کنشهای آزاد و ایدههای متعارف بالضروره درمیآمیزند.
اما آیا میتوان هجوم هماهنگشدهای را علیه قدرت سرمایه با اتکای بر فردباوری پول، مفاهیم بنیادیتر همبودی، عناصر مترقی ساختارهای جدید خانواده و روابط جنسیتی، و مشروعیت بالقوه مفید اما مناقشهبرانگیز قدرت دولت که تماماً در ائتلاف با نارضایتیهای طبقاتی است، که از شرایط خریدوفروش نیروی کار سرچشمه میگیرد، به راه انداخت؟ پاسخ هاروی آری است: تحلیل این شرایط که شهریشدن آگاهی را تعریف میکند بیانگر آن است که به چالش گرفتن چالش واقعی قدرت سرمایه مستلزم بهرهمندی از قدرت چنین ائتلافی است.اگر شهریشدن سرمایه و آگاهی در کانون تداوم و تجربه سرمایهداری قرار دارد و اگر از راهِ همین مجاری است که تعارضات درونی سرمایهداری اینک بهشکل عمده بیان میشود، ما هیچ گزینهای جز قراردادن شهریشدن انقلاب در کانون راهبردهای سیاسی خود نداریم. شواهد کافی برای پشتیبانی از این داوری وجود دارد. هر جنبش سیاسی که خود را در کانون فرایند شهری حک نکند محکوم به زوال در جامعه سرمایهداری پیشرفته است. هر جنبش سیاسی که قدرتش را در فرایند شهری تحکیم نکند نمیتواند به حیات خود در بلندمدت ادامه بدهد. هر جنبش سیاسی که نتواند راههای خروج از ناخویشمندیهای چندگانه زندگی شهری معاصر را ارائه کند قادر به رهبری حمایتهای تودهای از دگرگونی انقلابی سرمایهداری نخواهد بود. تجربه شهری اصیل انسانی که رویایی دیرپا و جستجویی مکرر است ارزش مبارزه را دارد. بنابراین سوسیالیسم میباید مسئله دگرگونی همزمان سرمایهداری و اشکال متمایز آن از شهریشدن را هدف قرار دهد و… البته آشکارکردن معانی ورای این سخنان به تعبیر هاروی آن چیزی است که زندگی سیاسیـاقتصادی معاصر میباید خود را وقف آن کند.
«تجربه شهری» نوشته دیوید هاروی با ترجمه عارف اقوامی مقدم در ۱۸۴ صفحه و با قیمت ۸۲۰۰ تومان را انتشارات پژواک منتشر کرده است.