دفن دوباره معدنچیان با سیاست
معدنچیان چهار روز بعد از فروریختن معدن یورت، باز هم زیر آوار سنگین دیگری دفن شدند، اینبار خواستهها و حقوقشان زیربار آوار سیاست. دو هفته مانده به انتخابات ریاستجمهوری حادثه معدن زمستان یورت آزادشهر جایی برای جدال جناحهای سیاسی در ایران شده است.
معدنچیان چهار روز بعد از فروریختن معدن یورت، باز هم زیر آوار سنگین دیگری دفن شدند، اینبار خواستهها و حقوقشان زیربار آوار سیاست. دو هفته مانده به انتخابات ریاستجمهوری حادثه معدن زمستان یورت آزادشهر جایی برای جدال جناحهای سیاسی در ایران شده است.
تا امروز رسانههای دو جناح اصلی رقابت سیاسی در ایران شاید کمی متانت به خرج داده و پای معدنچیان را وارد بازی سیاست نکرده بودند. اما امروز با سفر حسن روحانی به محل حادثه و دیدار با معدنچیان هر دوطرف عنان از کف دادند و رسانهها و فضای مجازی تبدیل به رد و بدلشدن انواع و اقسام ناسزاهای سیاسی با محوریت کارگران شد.
تا امروز رسانههای دو جناح اصلی رقابت سیاسی در ایران شاید کمی متانت به خرج داده و پای معدنچیان را وارد بازی سیاست نکرده بودند. اما امروز با سفر حسن روحانی به محل حادثه و دیدار با معدنچیان هر دوطرف عنان از کف دادند.
رسانههای اصولگرا از اساس سفر روحانی به محل حادثه را نوعی تبلیغ انتخاباتی تلقی کردند و یادآوری کردند که با گذشت چهار سال از عمر این دولت کمتر اتفاق افتاده بود که روحانی برای دیدار با کارگران حادثهدیده رنج سفری را به خود تحمیل کند مگر اینکه آن اتفاق در تهران و خیابان جمهوری و ساختمان پلاسکو رخ داده باشد.
پخش فیلم رویارویی کارگران با روحانی و مطالبات صریحی که کارگران از رئیس دولت داشتند هم موج دوم حمله رسانههای اصولگرایان به این سفر روحانی بود. در این فیلم کارگران به بیتوجهی دولت به معیشتشان، به اینکه ماهها حقوق نگرفتهاند، در محیط ناامنی کار میکنند و نان برای خوردن ندارند اعتراض میکنند و یکی با اشاره به اینکه پارسال در اعتراض به این وضعیت مقابل فرمانداری تجمع کردند و باتوم خورند خطاب به رئیس دولت میگوید: «یعنی توی رئیسجمهور متوجه نشدی؟» همین کارگر جای دیگری هم میگوید: «من ۲۰ میلیون تومان از این شرکت طلب دارم، ۱۰هزار تومن تو خونه ندارم که بچهام رو ببرم دکتر.» در این فیلم کارگران به بیتوجهی دولت به معیشتشان، به مرکزگرایی و تمایزگذاری بین تهران و شهرستان ها، به اینکه ماهها حقوق نگرفتهاند، در محیط ناامنی کار میکنند و نان برای خوردن ندارند اعتراض میکنند.
رسانههای اصلاحطلب هم زیر فشار این اتفاق دست به دامن مقایسه رفتار روحانی با دیگر روسای دولت شدند و از اینکه در گذشته حتی اصلا تصور همکلام شدن با رئیسجمهور هم برای کارگران غیرممکن بود استفاده کردند و تلاش داشتند میزان مدارا و آزادی در این دولت را به رخ رقیبان بکشند. اصلاحطلبان که در زمان حادثه پلاسکو به شدت به آن موضوع پرداختند و از زوایای مختلف آن را موشکافی کردند و محمدباقر قالیباف، شهردار تهران را مقصر اصلی حادثه معرفی کردند در این روزها تنها به گزارشهای توصیفی و احساسی از ماجرای معدن یورت اکتفا میکنند و کمتر درباره وظیفه دولت در محافظت از کارگران در برابر زیادهخواهی کارفرما و ایجاد محیط کار امن مینویسند. رسانههای اصلاحطلبی که در زمان حادثه پلاسکو دائما خواستار عذرخواهی شهردار بودند، اینروزها درباره عذرخواهی رئیس دولت یا حتی وزیر کار به خاطر حادثه معدن چیزی نمینویسند. در عوض رسانههای اصولگرا هم که پرداختن به حادثه پلاسکو در حجم زیاد را «سیاسیکاری» میدانستند این روزها خود به مدافعان کارگران و منتقدان دولت تبدیل شدهاند.
در این میان تنها چیزی که گویا برای هیچکدام از این گروههای سیاسی اهمیتی ندارد دردها و رنجهای واقعی کارگران است. اصولگرایان که شادمان و سرخوش حرفهای عصبی و کمی تندمزاجانه کارگران به روحانی را در رسانههایشان بازنشر میکنند و از هو کردن رئیسدولت به وسیله کارگران قند توی دلشان آب شده است، کسانیاند که حامیان دولتی مانند دولت محمود احمدینژاد بودند که لایحه ضدکارگری اصلاح قانون کار را به مجلس فرستاد. این رسانهها، حامی دولت قبل بودند که به علت اجرای سیاستهای خصوصیسازی از صندوق بینالمللی پول تقدیرنامه دریافت کرده بود. همین اصولگرایان با حمایت از سیاستهای پولی مبتنی بر بازار آزاد و کوچککردن دولت به نفع سرمایهداران هر روز چیزی از سبد معیشت کارگران کاستهاند. کسانی که بسیاری از آنها با حمایت از برخوردهای امنیتی با کارگران، بازداشت فعالان کارگری و محدودکردن حق دسترسی به سندیکا و تشکلهای کارگری سالها در مجلس و دولت حضور داشتهاند و قوانینی تصویب کردهاند که زندگی کارگران را هر روز دشوارتر کرده است.
برخورد با کارگران شاید یکی از نقاط اشتراک جناحهای سیاسی رسمی ایران است. دولتهای اصلاحطلب هم هیچکدام به بهترشدن شرایط کار کارگران کمکی نکردهاند.
برخورد با کارگران شاید یکی از نقاط اشتراک جناحهای سیاسی رسمی ایران است. دولتهای اصلاحطلب هم هیچکدام به بهترشدن شرایط کار کارگران کمکی نکردهاند. اجرای برنامههای خصوصی سازی به شکل هرچه وسیع تر و اصرار دولت یازدهم بر لایحه اصلاح قانون کار تنها نمونههایی از این سیاستهای کلی است که نگاهی به وضعیت کارگران ندارند. با اینکه دولت یازدهم سعی دارد چهرهای آزادیخواه از خود نشان دهد و درباره آزادی شبکههای اجتماعی و زندگی خصوصی مردم و دیگر موارد گشادهدستانه ابرازنظر میکند و حتی هزینههای سیاسی آن را هم میپردازد با اینحال بازداشت و محاکمه و شلاقزدن کارگرانی که برای حقوق از دسترفته خود یا برای دیرکرد در پرداخت حقوقشان دست به اعتصاب و تجمع زدهاند همچنان ادامه دارد.
دولت یازدهم ماهها بعد از چانهزنی درباره حداقل دستمزد کارگران حاضر نشد هزینههای زندگی را در افزایش دستمزد دخالت دهد و همچنان نرخ تورمی که بحث و نظر درباره آن هم زیاد است، تنها فاکتور افزایش دستمزدها در نظر گرفته شد و حقوق ۸۱۲هزار تومانی کارگران به ۹۳۰هزار تومان افزایش پیدا کرد.
کارگران معدن یورت و دیگر کارگرانی که هر روز و هر روز در ایران دچار حادثه میشوند شاید بیشتر از عذرخواهی و یا تیتر و عکسشدن روی صفحه اول روزنامهها به تغییری واقعی و ملموس نیاز دارند، تغییری که در آن نه به عنوان مواد اولیه بازیهای سیاسی، نه به عنوان پیچ و مهرههای یک نظام اقتصادی مستبدانه، که به عنوان انسانهایی دارای حقوق برابر با دیگران به آنها نگاه شود.
نزدیک انتخابات که می شویم همه چیز در این کشور مهم تر از تمام زمانهای دیگر می شود. نیاز داریم به شنیدن و دیدن این رفتارها در تمام طول قدرت این قدرتمداران، اون وقت شاید حس بد این دیده شدن برای چند رای و برای قدرت بیشتر کم تر بشود.