فلسطینیها مابین استقلال و آزادی
نویسنده: طارق دعنا | طارق دعنا نویسنده متن معتقد است «بیست سال توهم استقلال اسلو همه دستاوردهای جنبش آزادیبخش فلسطین را یکسره نابوده کرده، خون بیشمار قربانی را هدر داده و مفهوم آزادی را به تمامی تیره و تار کرده است.» وضعیت فلسطینیها در همهی سالهای پس از اشغال، رفت و برگشت میان گزینههایی بوده است که هیچیک به تمامی نمیتوانسته انتخاب آنها باشد؛ آنها جنگ را نمیخواهند، چون برای آنها جز ویرانی و کشتار نیاوردهست و هیچگاه صلح را تجربه نکردهاند چون همواره تحت اشغال بودهاند. متن پیشرو پرسش از چرایی تداوم چنین وضعیتی را به درون مرزهایی میبرد که هر روز عقبتر رانده میشوند؛ به درون فلسطین.
در آغاز [مذاکرات] اسلو در دهه نود برای بسیاری از فلسطینیها روشن نبود که هنوز در میانه فرآیند آزادیبخشی به سرمیبرند یا باید جهت مبارزاتشان را به سمت تشکیل دولت [مستقل] تغییر دهند. این موضوع به یکی از داغترین مناظرهها بین گروههای چپ فلسطینی در دهه نود تبدیل شد. مناظرهای که البته نمونههای تاریخی دارد؛ جنبشهای آزادیبخش در پی مستقل کردن کشورها شروع به تشکیل دولت می کنند، حکومتها را شکل میدهند، نهادها را تاسیس کرده و برنامههای توسعه را دنبال میکنند. مورد فلسطین فرمول دیگری را ارائه میدهد؛ تشکیل دولت پیش از پایان استعمار شروع شد و برخی گروههای سیاسی که پیشتر به نام “جنبشهای آزادیبخش” شناخته شده بودند کموبیش به احزاب دولتی تبدیل شدند که در چارچوب واقعیتی به نام استعمار عمل میکنند. هرچند این نکته هم قابل توجه است که در برخی نمونههای تاریخی مشخص هرجا که تشکیلات رسمی سیاسی در هماهنگی با دولت استعمارگر ساخته شدند، تصویر آنها به عنوان خائنان به جنبش و به ملت در خاطرها ماند.
از اصلیترین اهداف سازمان آزادیبخش فلسطین(ساف) درهنگام شکلگیری در سال ۱۹۶۴، به راه انداختن انقلابی مردمی با مشی مسلحانه برای آزادسازی بخشهای اشغالشده فلسطین در سال ۱۹۴۸ و گرفتن حق بازگشت [برای آوارگان] بود. ادبیات اولیه ساف نشان از چشماندازی برای آزادسازی سرزمین و سازماندهی آن بر اساس اصول سکولار و دموکراتیک برای همه ساکنین با هر نژاد و مذهبی دارد.
تا هنگامی که چارچوب دستوپاگیر [معاهده] اسلو زندگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فلسطینیها را تعریف میکند، نه دولتی شکل خواهد گرفت نه هیچ خودمختاری معناداری. بیست سال توهم استقلال اسلو همه دستاوردهای جنبش آزادیبخش فلسطین را یکسره نابوده کرده، خون بیشمار قربانی را هدر داده و مفهوم آزادی را به تمامی تیره و تار کرده است.چند سالی پس از تسلط فتح بر سازمان، رهبری ساف در سال ۱۹۷۴ “برنامهای ده مادهای” اتخاذ کرد که در اصل فراخوانی برای تاسیس حکومتی ملی “بر بخشهای آزادشده سرزمین فلسطین” بود. اگرچه بسیاری معتقدند که این تنها حرکتی تاکتیکی بود چون همین برنامه بعدتر هدف را مشخصا ادامه “آزادسازی همه خاک فلسطین” اعلام میکند، اما “برنامه ده مادهای” نشان از تغییری چشمگیر در دستورکار سازمان آزادیبخش فلسطین به سمت فرمول تشکیل دو-دولت مستقل داشت. این برنامه به شدت در دوقطبی کردن سازمان و تقسیم جناحها به دو اردوگاه مخالف تاثیر گذاشت؛ جناح متمایل به تشکیل کشور مستقل به رهبری فتح، و [جناح] آزادیخواه نماینده جبهه الرفض (امتناع) به رهبری جبهه خلق برای آزادی فلسطین.
پس از اخراج ساف از لبنان، رهبری فتح، مستقر در دفاتر جدیدش در تونس نگران به حاشیه رفتن و ناتوانی از اعمال کنترل بر آنچه که در جامعه فلسطینی چه در دورن خاک فلسطین و چه در کشورهای اطراف اتفاق میافتاد بود. این نگرانی با شروع انتفاضه اول که برای نخستین بار مرکز ثقل مبارزه فلسطینیها را به اراضی اشغالی کشاند بیشتر میشد. به ویژه اینکه انتفاضه اول شکلی جدید از رهبری محلی را به وجود آورد که همه جناحهای ساف را برای یک مبارزه واحد با هم متحد کرد و به جای وابستگی به دستورات صادره از طرف رهبری خارجی، بر تصمیمگیری محلی و مبتنی بر رضایت همه استوار بود. این ترس از به حاشیه رفتن نخبگان در تبعید ساف شاید توضیحی باشد برای خیز برداشتنشان به سوی امضای “اعلامیه سازش” که در پیمان اسلو بیان شده است.
با امضای پیمان اسلو در ۱۹۹۳ طرفداران تشکیل کشور مستقل از اینکه رویاهایشان در حال تحقق است خرسند بودند. حتی تعدادی قابل توجه از آنانی که پیشتر با منطق تشکیل کشور مخالف بودند هم برای شکلدهی فرزند در حال زایش، حکومت خودگردان فلسطین، شروع به همکاری کردند. مابقی هم جذب بخشی تازه ظهور به نام سازمانهای غیردولتی شدند که توسط بنگاههای خیریه برای کمک به فرآیند دولت-سازی طراحی شده بود. ساف که کماکان عبارت “آزادیبخش” نیمی از عنوانش به حساب میآمد، به کلی از روح انقلابیاش تهی شده و به تابعی از تشکیلات خودگردان تبدیل شد، به جای اینکه عکس آن صادق باشد. طنز داستان اینجاست که ساف میتواند اولین سازمان آزادیبخش در تاریخ باشد که با ستادهای شیک در ساختمانی تمام شیشهای بیشتر به بنگاههای تجاری میماند.
بیست سال پس از اسلو، واقعیت ملموس استعماری تحمیلی اسرائیل بخشهای فزایندهای از فلسطینیها را متقاعد کرده که حکومت خودگردان از اساس برای تبدیل شدن به یک دولت مستقل زاده نشده است. حکومت خودگردان فلسطینی تشکیلاتی است با تعهدات مشخص؛ شبه-قراردادی با اشغالگری اسرائیل از طریق حفظ امنیت آن و کم کردن بار اجتماعی/اقتصادی این اشغال از روی شانههای ملت. از نظر بسیاری از فلسطینیها، تشکیلات خودگردان چیزی بیشتر از نسخه موفقتر “اتحادیههای روستایی” (۱) نیست.
در نهایت، اگر فلسطینیها برای شکلدهی راهکاری جدید و جمعی، به دور از تاثیرات اسلو، که اصول آزادیبخشی، بازگشت و خودمختاری را در اولویت قرار میدهد برنخیزند، ادامه وضعیت متزلزل فعلی بدون شک به دور و اشکال تازهای از ویرانیها و فروپاشیها خواهد انجامید.بههرحال [پیمان] اسلو نگرش فلسطینی را به شکلی سیستماتیک تغییر داده و جهانبینی آن را بر اساس پذیرش منطق تشکیل دولت به عنوان معقولترین گزینه موجود بازتعریف کرده است. این امر دههها مبارزه ضداستعماری فلسطینیها برای آزادی و خودمختاری را انکار میکند. بیست سال پس از اسلو، مناظرات بر سر پیروزی یا شکست تشکیل دولت ادامه دارد. عبارت آزادیبخش نه در گفتمان عمومی شنیده و نه در بیانیهها و برنامههای گروهها و سازمانهای فلسطینی دیده میشود.
اما چرا رهبری فلسطینیها در رامالله بر تشکیل دولت در اراضی ۱۹۶۷ اصرار دارد، باوجودی که این امر تقریبا به هدفی غیرواقعی تبدیل شده؟ شهرکها و شهرکنشینها بیش از دو برابر شدهاند؛ وجود رژیم آپارتاید نهادینهتر شده؛ تکهتکهگی فیزیکی، جغرافیایی و سیاسی به جزئی جداییناپذیر از زندگی فلسطینیها تبدیل شده، و همه اینها به محو شدن نقشه ۱۹۶۷ و بنابراین ناممکن بودن تشکیل دولت فلسطینی انجامیدهاند.
پاسخ ساده این است که تشکیلات خودگردان به مکانیسمی موثر برای تامین و حفظ منافع و امتیازات طبقه حاکم و همدستانش تبدیل شده است. وضعیت موجود صنعتی پرسود برای ساکنان اطراف المقاطعه رامالله (۲) و شرکایشان در محلههای مجزا و لوکس فراهم کرده که کاملا از واقعیت اسفناک فلسطینی جداست.
تا هنگامی که چارچوب دستوپاگیر [معاهده] اسلو زندگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فلسطینیها را تعریف میکند، نه دولتی شکل خواهد گرفت نه هیچ خودمختاری معناداری. بیست سال توهم استقلال اسلو همه دستاوردهای جنبش آزادیبخش فلسطین را یکسره نابوده کرده، خون بیشمار قربانی را هدر داده و مفهوم آزادی را به تمامی تیره و تار کرده است.
در نهایت، اگر فلسطینیها برای شکلدهی راهکاری جدید و جمعی، به دور از تاثیرات اسلو، که اصول آزادیبخشی، بازگشت و خودمختاری را در اولویت قرار میدهد برنخیزند، ادامه وضعیت متزلزل فعلی بدون شک به دور و اشکال تازهای از ویرانیها و فروپاشیها خواهد انجامید.
پانوشتها؛
۱. منظور راهکاریست که دولت اشغالگر در سال ۱۹۸۰ بعنوان جایگزینی برای شوراهای شهری ارائه کرد. در این اتحادیهها تمام نمایندگان عرب از طرف دولت اسرائیل انتخاب میشدند.
۲. مقر تشکیلات خودگردان در رامالله