تخیل بخشی از واقعیت است
در این نوشته ناتورالیسم در آثار دو نویسندهی برجستهی ایرانی، صادق چوبک و علی اشرف درویشیان مقایسه میشود. نویسنده بر این باور است که حتی نویسندگان ناتورالیسم هم شیوههای متفاوتی از واقعیت و وضعیت عینی را روایت میکنند.
«من این غمگین سرودت را / همآواز پرستوهای آه خویشتن پرواز خواهم داد»۱
با علیاشرف درویشیان و البته قبل از او صمد بهرنگی، ادبیات کودک در ایران از جهان فانتزی فاصله میگیرد و به واقعیت نزدیکتر میشود. با داستانهای صمد بهرنگی، کودک پرسشگر میشود و چیزی را بهسادگی نمیپذیرد. صمد اگرچه رئالیستی مینویسد اما قهرمانهای داستانهایش گاه به تخیل روی میآورند: اولدوز با کلاغها دوست میشود و آنها او را با خود به شهرشان میبرند و لطیف در داستان ۲۴ساعت در خواب و بیداری در میهمانی اسباببازیها شرکت میکند. نوشتن در مرزهای دشوار واقعیت و تخیل بخشی از تلاش صمد برای نشاندادن واقعیت است.
با درویشیان اما تخیل بیشتر تحتالشعاع واقعیت قرار میگیرد؛ یعنی آن وجه خیالی وهمآلود داستان در آن کمرنگ میشود، در این صورت ادبیات تلاش میشود برای واکنش آنی به واقعیت، به همین دلیل بعضی از داستانهای درویشیان مانند رمان خواندنی «سالهای ابری» گونهای از زندگینامهنویسی یا گزارشنویسی پیدا میکند، زیرا فرآیند ادراک در خود که غایتی زیباییشناختی دارد با تاخیر صورت نمیپذیرد، در حالی که فرآیند ادراک باید با تامل صورت گیرد یعنی طولانیتر شود. این دیگر وظیفه هنر است که با گرفتن مصالح از واقعیت و دگرگونکردنشان، امکان یادآوری را فراهم آورد. در این صورت است که هنر بهطور کلی و ادبیات بهطور مشخص وظیفه دوگانه خود را بهجا میآورد؛ یعنی در حین آشناییزدایی – توجه به فرم که بخش جداییناپذیری از هنر است – واقعیت موجود را نیز یادآوری میکند و با این کار رنج و فلاکت را از ورطه فراموشی میرهاند.
فقر و فلاکت در داستانهای درویشیان البته به ورطه فراموشی سپرده نمیشود که حتی نوعی همدلی عمیق طی فرآیند خواندن با آن به وجود میآید، این همدلی خواننده را وارد کنه نوشتههایش میکند، در کنه نوشتههای درویشیان فقرا مردمان کموبیش، همدل و خوبیاند که در آنها صفا نه در لحظاتی خاص و بحرانی بلکه همواره وجود دارد. «صبح بیدار میشویم و میرویم سراغ یک ریختهگر که بابام را میشناسد و قرار میگذارند که شبها توی دکان ریختهگری بخوابیم. ریختهگر مرد خوبی است. زن و چند بچه دارد و نمیتواند ما را به خانه خودش ببرد، چون همهشان توی یک اتاق زندگی میکنند. ریختهگر اسم مرا توی کلاس شبانه مینویسد.»۲
خودداری از گریز از واقعیت، کمرنگبودن تخیل و امانتداری زیاد در تشریح و توصیف واقعیت از مبادی سیاسی ناتورالیسم است، اینها همان ویژگیهاییاند که درویشیان دارد و با خواندن آثار درویشیان آدمی گاه خیال میکند که به داخل مرزهای ناتورالیسم قدم میگذارد ولی کمی بعد، با تامل بیشتر در آثار درویشیان تشخص آشکار، گرمی و حس مشاهده میکند و این او را از عدم تشخص، سردی و بیحسی ادبیات ناتورالیستی دور میکند. وفاداری به تشخص – داشتن موضعی معین- نه فقط شامل دورهای از زندگیاش بلکه تمامی دوره نویسندگیاش میشود. واقعیت از نظر درویشیان دوگانه «از ندار تا دارا»* یا درواقع «ندارد و دارد» است. در یکی از آخرین داستانهای کوتاهش به نام دارا- تابستان ۱۳۷۳ همان موضع همیشگی پی گرفته میشود: پسرکی بیعار- به نام دارا – با ثروت بادآورده پدری و هوش بهطور استثنایی کم که درویشیان میان این دو رابطهای مستقیم میبیند، به خانه معلمی زحمتکش، حساس و متشخص میرود تا درس بخواند و نهآنکه درس بخواند بلکه با پولی که تحتعنوان حقالتدریس به معلم میدهد نمره قبولی بگیرد، معلم متشخص است و جانبدار اما چندان کاری نمیتواند بکند بنابراین خون دل میخورد «حالا با این دارا چه کنم؟ خوندلخوردن بیهوده! خوب این هم میشود مثل پدرش. دههاهکتار زمین، خانه و باغ و ییلاق در شمال و چندین سهام از سهام کارخانههای سیمان و شیر پاستوریزه.»۳
باز هم تفاوتی آشکار میان درویشیان و ناتورالیسم و داستاننویس ناتورالیستی مانند چوبک وجود دارد؛ در ناتورالیسم چوبک این «سوژه غریزه» است که فعال است و آدمی در چنبره غریزه از هر اشتیاق و آرزویی تهی است و منشأ تمامی نابسامانی همان است که آدمی نمیتواند از خود، خود طبیعیاش عبور کند. در حالیکه از قضا، در درویشیان تمامی مساله آن است که انسان میتواند و حتی باید از خود عبور کند و به موقعیتی که در شأن اوست برسد. علاوهبر آن از نظر درویشیان اگر هم نابسامانی در وضع آدمی وجود دارد، این نابسامانی نشأتگرفته از مناسباتی است که بر او تحمیل شده است. وگرنه شأن او بالاتر از موقعیتی است که دارد در حالیکه چوبک برای آدمی چندان شأنی قایل نمیشود. با این حال، درویشیان شأن قایلشده برای انسان را از انتزاع کلی و به تعبیر برشت از حقیقت کلی خارج میکند و در وضعیت مشخصی قرار میدهد. او آن شأن را برای آدمهای فقیر و فلاکتزده قایل میشود. حس همدردی با آدمهای فقیر و فلاکتزده بهقدری در نوشتههای درویشیان قوی است که گویی رنج و فلاکت هم میتواند زیبا باشد. اینکه درویشیان فقر و فلاکت را طوری به تصویر میکشد که آدمی با آن عمیقا همدرد میشود و حتی دوست میدارد مفلوک باشد، البته بیانگر جنبه فرم و هنری کارهای درویشیان است. اما در عالم واقع فقر و فلاکت نمیتواند زیبا باشد مگر آنکه آن را چنان که هست ندید.
پانوشتها:
*«از ندار تا دارا»، مجموعهداستانهای کوتاه از علیاشرف درویشیان
1) اخوانثالث
2) همراه آهنگهای بابام، علیاشرف درویشیان
3) «دارا»، علیاشرف درویشیان