دشواریهای نشر در ایران
این یاداشت، پاسخ محمدجعفر پوینده به پرسش جهان کتاب دربارهی دشواریهای نشر در ایران است.
پرسیدهاند: «چه انتظاراتی از مسئولان وزارت ارشاد دارید و برای حل مشکلات موجود و بهبود وضع نشر چه راهحلهایی پیشنهاد میکنید؟»
در پاسخ باید بگویم:
- امروز در کشور ما تقریباً در همه جا- از جمله در پرسش بالا- بهجای عنوان رسمی و کامل «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» صاف و ساده گفته میشود: وزارت ارشاد. در پس این کاربرد زبانی پر حکمت که واژهی فرهنگ را به تمامی حذف، و ارشادِ اسلامی را نیز به ارشادِ خالی بدل کرده، نکتههای ظریف بسیاری نهفته است که اتفاقاً با پرسش پیش گفته و پاسخ من نیز بیارتباط نیست. رواج فراگیر این عبارت نشاندهندهی شیوهی نگرش و عملکرد حاکم بر این وزارتخانه است که اگر نه مهمترین، دستکم یکی از مهمترین وظایف خود را ارشاد و هدایت اهل فرهنگ و مردم میداند. این نگرش که افراد جامعه را به دو دستهی ارشادگر و ارشادپذیر تقسیم میکند، بهناگزیر باید برای گروه اول نوعی معصوموارگی قائل شود و ارشادگران را که گویی در برابر هر عیب و ایرادی مصون هستند و به همین علت می توانند و باید عیب و ایرادهای دیگران را بگیرند، مافوق جامعه قرار میدهد. فرهیختهترین وزیر فرهنگِ قرن بیستم اروپا، آندره مالرو در ۱۹۵۲ چه خوش گفته است: «دولت نباید در هنر هیچ چیز را ارشاد کند!… دولت نه برای ارشاد هنر، بلکه برای خدمت به آن ساخته شده است». در واقع دولتها هستند که به ارشاد مردم و بهویژه اهل فرهنگ نیاز دارند و بهترین و تازهترین گواه این امر نیز انتخابات دوم خرداد است که در واقع مردم ارشادگران را چنان ارشاد کردند که مواردی به اخراج انجامید! خلاصه آنکه بهتر است نگرش و روشی در پیش گرفته شود که وزارت ارشاد در عنوان و عمل به «وزارت پشتیبانی از فرهنگ و هنر» بدل گردد.
- اولین گام برای حل مشکلات موجود، شناسایی درست این مشکلات است که من با عبارت بحران فراگیر فرهنگی از آنها یاد میکنم. وضعیت نشر کتاب در ایران به علل گوناگون بحرانی است و این نشر بحرانی جزیی از بحران فرهنگی گستردهای است که در دل بحران اقتصادی، سیاسی و اجتماعی حاکم بر کشور ما جای دارد و حل بنیادی و اساسی آن فقط در چنین چارچوبی امکانپذیر است. البته این گفته به معنای نادیده گرفتن اهمیت تلاشهایی نیست که برای کاهش مقطعی و جزیی این بحران صورت میگیرد.
- رفع این وضعیت بحرانی در گرو دگرگونیهای اساسی در نگرش، روش، منش و کلیهی نهادهای فعال در عرصهی فرهنگ- اعم از نهادهای عمومی و خصوصی- است و راهحلی همه جانبه و فراگیر را میطلبد که تمام بخشها و عناصر دنیای نشر را در بر گیرد و به یکی از آن ها محدود نشود.
- در زمینهی نگرشهای کلان حاکم بر کشور، تغییر دیدگاه دربارهی توسعه از مهمترین ضروریاتِ رفعِ بحرانِ نشر در ایران است. بهطور کلی و خلاصه در جهان دو نگرش در باب توسعه و فرهنگ وجود دارد: نگرشی که فرهنگ را جنبهای از توسعه یا ابزاری برای توسعه میداند و خودِ توسعه را نیز بهطور عمده در رشد اقتصادی خلاصه میکند که فرهنگ در مقام ابزار و وسیله ممکن است محدود کننده یا مشوق این رشد باشد. بدیهی است که با حاکمیت چنین نگرشی در سطح کلان در کشور، به بهبود و اصلاح اساسی در عرصه فرهنگ و نشر هیچ امیدی نمیتوان بست و پیامدهای زیانبار حاکمیت چنین نگرشی در سالهای اخیر بر هیچکس پوشیده نیست. آشکارترین جلوهی اقتصادی چنین نگرشی نقش و سهم ناچیزی است که در بودجههای دولتی برای فرهنگ و پژوهش در نظر گرفته میشود. نگرش دوم که به فرهنگ معنایی گسترده میدهد، آن را هدف و مقصود توسعهای میداند که صرفاً یا عمدتاً اقتصادی نیست، بلکه به معنای شکوفایی همه جانبه زندگی انسان در تمام شکلهای آن است. فقط در پرتو چنین نگرشی است که میتوان به اعتلای فرهنگی کشور امید بست.
- یکی از علتهای مهم شکست بسیاری از برنامههای رفع بحران نشر و گسترش کتاب و کتاب خوانی، فقدان نگرش درست دربارهی دنیای پیچیده و گستردهی کتاب و پیوندهای تنگاتنگ میان بخشهای مختلف این دنیاست. در بخش کتاب، مجموعهی پیچیده ساختارها، منافع و رشتههای گوناگون فرهنگی و اقتصادی بههم گره خوردهاند: نویسندگان، ناشران، لیتوگرافها، چاپگران، صحافها، پخشکنندگان، کتابفروشها، کتابداران، مسئولان امور فرهنگی، مسئولان آموزشی، مقامات مالی، گمرکی و مالیاتی، مسئولان رسانهها و… همگی به نحوی خاص اما در عین وابستگی متقابل همکاری میکنند تا کتاب به خواننده برسد. کار تمام این افراد به یکدیگر وابسته است. اگر آزادی اندیشه و بیان وجود نداشته باشد، تولید کتاب آسیب میبیند و همهی بخشهای دیگر با مشکلات مختلف روبرو میشوند. اگر شبکهی پخش قوی و فعالی وجود نداشته باشد، افزایش تولید کتاب به خودی خود کارساز نمیشود. اگر کتابی وجود نداشته باشد، افزایش تعداد کتابخانهها نتیجهای ندارد. اگر ناشر یا خوانندهای وجود نداشته باشد، نوشتن کتاب به چه کاری میآید؟ ماهیت ویژه کتاب بر پیچیدگی ابعاد نشر و بحران آن میافزاید. کتاب از یک سو عامل آموزش، علم، فرهنگ و اطلاعات است و از سوی دیگر کالایی است که تولید میشود و مسایل فنی و اقتصادی ویژهی خود را دارد. رابطه پر فراز و نشیب موسسات خصوصی و نهادهای دولتی نیز بر پیچیدگی و دامنهی مسایل میافزاید.
- با توجه به نکات پیش گفته، غلبهی قاطع بر بحران نشر و کتاب، در عرصهی سیاستهای کلان کشور، در گرو بازنگری در مفهوم توسعه و گزینش نگرشی است که توسعهی پایدار انسانی را با آزادی و عدالت اجتماعی همراه میسازد، شکوفایی استعدادهای انسان را هدف رشد میداند و اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی لازم برای گسترش کتاب و مطالعه را به وجود میآورد.
- گسترش کتاب و مطالعه هنگامی امکانپذیر میشود که اکثریت عظیم افراد جامعه به لحاظ اقتصادی، سطح زندگی مناسبی داشته باشند که قدرت خرید و فراغت لازم برای مطالعه را در اختیارشان بگذارد. به علاوه گسترش سواد آموزی نیز از مبانی توسعهی کتاب است. داشتن انگیزه برای مطالعه نیز نقش مهمی دارد که نباید از آن غافل ماند.
- شکوفایی و اعتلای فرهنگ بهطور عام و نشر و کتاب بهطور خاص در گرو رابطهی درست میان بخش عمومی و دولت با بخش خصوصی، پدیدآورندگان و مردم است. در این عرصه باید دو نگرش نادرست لیبرالیسم افراطی و دولتپرستی را شناسایی و طرد کنیم که هر دو پیامدهای بسیار زیانآوری دارند. در سالیان اخیر مردم سرتاسر گیتی نتایج شوم سیاست نولیبرالیِ نظم نوین جهانی را که بلیهای جهانگیر است، با گوشت و پوست خود لمس کردهاند. هنگامی که دولتها در عرصهی بیمارستانها، مدارس، دانشگاهها، رسانهها، موزهها، آزمایشگاهها و تولید فرهنگی بر اساس منطق سود و بهرهدهی به اندیشه و عمل میپردازند، عالیترین دستاوردهای بشر تهدید میشوند. اگر نیک بنگریم، خصوصیسازیِ افسار گسیختهی بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، آموزش عالی، کاهش یا قطع کمکهای بخش عمومی به پژوهش علمی و آفرینش فرهنگی در حکم جنایت بر ضد نوع بشر است. اما برای مقابله با لیبرالیسم افراطی نباید دچار خطای دیگری شد و به دولتپرستی یا دولتگرایی افراطی روی آورد که پیامدهای زیانبارش دست کمی از نگرش اولی ندارد. راهحل درست، پشتیبانی و حمایت دور از دخالتِ بخش عمومی و دولت از پژوهش و آفرینش فرهنگی و علمی، زیر نظارت دقیق و پیگیر نمایندگان راستین این عرصههاست. این عرصهها بدون یاری منابع و نهادهای عمومی نمیتوانند کار خود را به پیش برند. کم نیستند آثاری که ارزش آنها رابطهی منفی و معکوسی با گسترهی بازارشان دارد. نمیتوان و نباید تولید فرهنگی را به تمامی بهدست مخاطرات بازار یا تمایلات صله بخشان سپرد. وجود فرهنگِ بیبازار فقط با حمایت دولت امکانپذیر است. لیبرالیسم افراطی در حکم مرگ تولید فرهنگی آزاد است، زیرا سانسور بهشکلی بسیار قاطع و گسترده از راه پول و ثروت صورت میگیرد. اما چنین حمایتی هنگامی که اسیر منطق حفظ قدرت و منافع و اغراض گروهی شود به نتیجهی معکوس میانجامد. بهویژه در پایان قرن حاضر میتوان مثالهای بسیاری را از نظامهای سیاسی مختلف ذکر کرد که به بهانهی حمایت از پژوهش و فرهنگ بیشترین آسیب را به آفرینش علمی و فرهنگی زدهاند. حمایت دولتها باید به دور از دخالت، سلطهگری و تحمیل سلیقه یا نگرشی خاص صورت گیرد. در این مورد جای آن دارد که نظر جامعهشناس و اندیشهگر بزرگ و معاصر فرانسوی، پیر بوردیو را نقل کنم که به درستی گفته است: «بعضی از شرایط وجود فرهنگ انتقادی را فقط دولت میتواند تامین کند. ما باید از دولت بخواهیم (و حتی وادارش سازیم) که ابزار آزادی در برابر قدرتهای اقتصادی و نیز سیاسی- یعنی آزادی در برابر خودِ دولت را فراهم آورد… هنرمندان، نویسندگان، و دانشمندان که برخی از نادرترین دستاوردهای تاریخ بشر در وجودشان به ودیعه سپرده شده، باید از آزادی تضمین شدهی دولت بر ضد خود دولت استفاده کنند. آنان باید همزمان بی ملاحظهکاری و بی غرضانه تعهدِ دولت و هوشیاری در برابر تسلط دولت را افزایش دهند. بهعنوان مثال، در مورد کمک دولت به آفرینش فرهنگی باید همزمان برای افزایش این کمک به موسسات فرهنگی غیرتجاری و برای افزایش نظارت بر کاربرد این کمک تلاش کرد… به شرط تقویت همزمان کمک دولت و نظارت بر کاربرد این کمک و بهویژه مهار سوءاستفادهی خصوصی از منابع عمومی، در عمل میتوان از دو راهی بنبستِ دولتپرستی یا لیبرالیسمی نجات یافت که نظریهپردازان لیبرالیسم میخواهند ما را در آۀن محبوس سازند».
- در پایان پس از نکات کلی اما ضروری پیش گفته، به طرح راهحلهای مشخصی برای گسترش کتاب و کتابخوانی میپردازم:
الف) در پرتو ارادهی سیاسی قاطع و آشکار در عالیترین سطوح و به یاری گفتوگوی سازنده میان بخش عمومی و بخش خصوصی، آفرینش ادبی در کشور با قانونی تشویق شود که حامی حقوق پدیدآورندگان باشد، آزادی اندیشه و بیان را تضمین کند و راه بر تمام انواع و شکلهای سانسور ببندد.
برای مقابله با لیبرالیسم افراطی نباید دچار خطای دیگری شد و به دولتپرستی یا دولتگرایی افراطی روی آورد که پیامدهای زیانبارش دست کمی از نگرش اولی ندارد. راهحل درست، پشتیبانی و حمایت دور از دخالتِ بخش عمومی و دولت از پژوهش و آفرینش فرهنگی و علمی، زیر نظارت دقیق و پیگیر نمایندگان راستین این عرصههاستب) پدیدآورندگان و سایر بخشهای فعال در دنیای نشر هنگامی میتوانند از منافع خود بهدرستی دفاع کنند و آفرینش فرهنگی را گسترش بخشند که در اتحادیهها، انجمنها و کانونهای پویای خاص خود، متحد و متشکل شوند.
پ) تشکیل نهادی به نام شورای ملی کتاب از نمایندگان واقعی تمام بخشهای دولتی و خصوصیِ فعال و مربوط به کار نشر، برای تدوین سیاست ملی مناسب برای کتاب.
ت) عرصهی انتشارات باید از سیاست مالیاتی مساعد برای تولید کتاب، دستیابی ترجیحی و آسان به اعتبارات بانکی، مشارکت در نشر کتابهای درسی، تعرفههای پستی ترجیحی و تشویق برای صادرات بهرهمند شود. برخورداری تمام دستاندرکاران در آفرینش و تولید و توزیع کتاب از معافیتهای مالیاتی نیز ضروری است.
ث) عرصه چاپ باید در پرتو قوانین تضمین کنندهی وارداتِ آزاد تجهیزات، ماشینها و لوازم اولیه، از تکنولوژیهای جدید بهرهمند گردد.
ج) از عرضهی کتاب با سیاستهای مالیاتی و مبادلاتی مناسب با ویژگی کتاب، تقویت ساختکارهای توزیع و مدرنسازی کتاب فروشیها پشتیبانی شود.
چ) گستردگی مطالعه و کتابخوانی از رهگذر اقدامات زیر:
- تقویت و گسترش شبکهی کتابخانههای عمومی در کشور، بهویژه کتابخانههای مدارس و روستایی؛
- گسترش فعالیتهای کتابخوانی در شهرکها و روستاها؛
- گنجاندن ادبیات و هنر معاصر ایران و جهان در نظام آموزشی، کتابهای درسی و رسانههای مکتوب و دیداری-شنیداری؛
- انجام پژوهشهای مختلف در مورد عادات مطالعه و چگونگی و ماهیت خواندن؛
- تبلیغات در رسانهها، بهویژه در صداوسیما و تهیه و پخش برنامههای مناسب برای معرفی کتاب.
ح) پذیرش رسمی و عملی کثرت فرهنگی و حمایت از فرهنگهای مختلف.
آثار مربوط به فرهنگهای گوناگون کشور باید اجازهی انتشار بیابند، از پشتیبانی دولتی برخوردار گردند، به آموزش و پرورش و آموزش عالی راه یابند و در رسانهها ترویج و تبلیغ شوند.
خ) کوشش در راه تغییر عادتها و مصرفهای فرهنگی و توجه به مطالعه و کتاب در برخوردهای روزانه. شایسته است که در تمام مراسم و جشنها و بزرگداشتها و پاداشها، کتاب در راس هدیهها و جایزهها باشد و این کار در درون خانوادهها آغاز شود.
د) و نکتهی آخر اینکه به رغم ضروری بودن تغییرات بنیادی و اصلاحاتِ ریشهای پیش گفته در همه سطوح، هوشیاری، استقلال، ابتکار و جسارت و شجاعت یکایک افراد در هر جایگاهی نقش مهمی دارد و هر معلم، هر کتابدار، هر نویسنده، هر ناشر، هر کتابفروش و هر مسئولی میتواند و باید دل به دریا بزند و به اندیشه و هنر انتقادی و انسانی میدان دهد.