مروری بر فراز و نشیب ادبیات کردی
ادبیات کردی تا امروز چه راهی را پیموده است؟ نمادها و سمبلهای موجود در شعر و داستان این ادبیات کدامند؟، محدودیتها در دورههای زمانی مختلف چگونه بوده است؟
تاریخ ادبیات کرد در سه دوره جداگانه مطالعه میشود: دوره اول از ابتدا تا قرن نوزدهم میلادی، ادبیات کلاسیک کردی را شامل میشود که عمدتا عارفانه و عاشقانهاند و مثل ادبیات کلاسیک فارسی در مدح خدا و پیغمبر سروده یا نوشته میشوند یا روایتی عاشقانه را بیان میکند. در این دوره اتفاقات و مسائل مطرح اجتماعی و سیاسی جایگاه چندانی ندارند.
دوره دوم، ادبیات قرن ۱۹ تا پایان جنگ جهانی اول و تا اواخر دهه دوم قرن حاضر و دوره سوم پس از جنگ جهانی است که این دوره خود به دو مرحله تقسیم میشود: مرحله اول بین سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۸ و مرحله دوم پس از سال ۱۹۵۸. در این سالها داستان و شعر کردی شکل مدرن به خود میگیرد و ادبیات کردی تا حدود زیادی تحت تاثیر جنبشهای آزادیخواهی و مبارزاتی همعصر خود قرار دارد. رمان و داستاننویسی کردی هم تقریبا جدیدترین بخش ادبیات کردی است و ۶۰، ۷۰ سالی بیشتر از عمر آن نمیگذرد.
رَدِ نوگرایی و اولین جرقههای دگرگونی در شعر کردی به اوایل دهه چهل میلادی و آثار شیخ نوری و شیخ صالح برمیگردد. شیخ نوری با شعر «حهقه ئهمرو» که تحت تاثیر ادبیات ترک سروده شد، جریان نوگرایی در شعر کردی را به صورت جدی آغاز و زمینه را برای عبداله گوران فراهم کرد. گوران در سالهای بعد بهطور جدیتر ساختارشکنی در فرم شعر کردی را ادامه داد و میتوان گفت او همان کاری را انجام داد که نیما در شعر فارسی آغاز کرده بود (هرچند گوران همواره پرچمدار شعر نو کردی را شیخ نوری میدانست) تحولی که گوران در شعر کردی به وجود آورد، خیلی زود مورد استقبال قرار گرفت و شاعران زیادی به شیوه و سبک او روی آوردند، شاعرانی چون: مکری، هروی، الف.ب.حوری، ع.هص.ب و ….
درواقع شعر نو کردی را میتوان به دو دوره گوران (شعر موزون هجایی) و دوره بعد از گوران (شعر سپید) تقسیم کرد. شاعران همدوره گوران عموما به تقلید از او به شعر پرداختند و کار تازهای ارائه ندادند و پس از مرگ گوران (۱۹۶۲م) به نوعی در شعر معاصر کردی، بحران رکود بهوجود آمد که چند سالی به درازا کشید.
درواقع شعر نو کردی را میتوان به دو دوره گوران (شعر موزون هجایی) و دوره بعد از گوران (شعر سپید) تقسیم کرد. شاعران همدوره گوران عموما به تقلید از او به شعر پرداختند و کار تازهای ارائه ندادند.
اوایل دهه هفتاد میلادی اما، جامعه کرد دچار دگرگونی بسیار شد و شاعران کرد نیز از این دگرگونیها جدا نبودند. این تحولات باعث شد دیدگاه شاعران به افقهای تازه ادبی و فرهنگی باز شود و افرادی چون شیرکو بیکس، عبداله پهشیو، رفیق صابر و لطیف هلمت با مطالعه ترجمه عربی ادبیات روز جهان با جریانهای نو ادبی آشنا شدند و پی به رکود شعر کردی بردند.
این گروه از شاعران در یازدهم مارس سال ۱۹۷۰م (۱۳۴۹هـ.ش) با توجه به نیازهای تازه جامعه کُرد، با انتشار بیانیهای موسوم به دیدگاهها (روانگه) ضرورت تحول در شعر کردی را مطرح کردند، که همین حرکت، موجبات تحول در ادبیات مدرن کردی را فراهم کرد.
سواره ایلخانیزاده هم اولین کسی بود که در کردستان ایران پا به عرصه شعر نو کردی گذاشت و به نحوی میتوان گفت که بانی و بنیانگذار شعر نو در کردستان ایران است. نباید این واقعیت را فراموش کرد که سواره بر روی فضا و بستری آماده وارد میدان شد چراکه کلیت شعر کردی در ذات خود مدتها پیش از سواره، توسط عبدالله بگ (گوران) در کردستان عراق دچار تغیر و تحول عمیق و بنیادی شده است.
از شاعران متأخر در کردستان مرکزی باید از شرفکندی (ملقب به هه ژار) و هیمن نام برد. شرفکندی همچنین اولین فرهنگ لغت کردی-فارسی را یکنفره پایهگذاری و منتشر میکند (مثل کاری که احمد شاملو با کتاب کوچه برای فرهنگ و زبان فارسی کرد) که امتیازش را انتشارات سروش وابسته به صداوسیما خریداری کرده و هنوز مدام تجدید چاپ میشود. او همچنین قرآن و دیوان خیام را هم به کردی برگردانده است.
بختیار علی، فرهاد پیربال، شیرزاد حسن، رئوف بیگرد، عطاء نهایی، ناصر وحیدی و یاشار کمال نیز داستاننویسان کردی هستند که موفق شدند با ارائه کارهایی متفاوت و مدرن، فضایی تازه در داستان کوتاه و رمان، ادبیات داستانی قابل قبولی را در سطح جهانی ارائه کنند. آخرین رمان بختیارعلی (شهر موسیقیدانان سفید) در ده هزار نسخه به چاپ رسید و بسیاری از منتقدان ادبی معتقدند اگر این رمان به هر زبان بزرگ دیگری جز کردی نوشته میشد امروز رکورد پرفروشترین کتاب تاریخ را میشکست. اولین داستانی که از کردی به فارسی ترجمه شد نیز، توسط «ناصر سینا» و در ماهنامه «چیستا» بود.
ادبیات داستانی و شعر کردی در ایران
با اینکه از دید شاعرانی چون فاضل عذراوی، یوسف یوسف، صابر صابر شعر کردی امروز در در ادبیات معاصر جهان جایگاه بسیار رفیعی یافته؛ بسیاری از شاعران کرد زبان معتقدند شعر کردی در میان فارسیزبانان نتوانسته به جایگاهی مناسب دست پیدا کند، زیرا موانع مختلفی بر سر راه ترجمهاش به صورتی جدی قرار گرفته. علاوه بر این کمکاریها و سهلانگاریهایی را هم از جانب کسانی که زبان مبدا (کردی) را میدانند به خود دیده است. درست است که شعر کردی هنوز به جایگاه جهانیاش دست نیافته اما این نکته را هم باید درنظر داشت که اساسا شعر کردی در مقایسه با داستان و رمان کردی، بسیار جلوتر حرکت کرده و توجه بیشتری را از جانب مخاطبان فارسیزبان ـ نسبت به داستان و رمان کردی ـ برانگیخته و حتی زودتر از داستانهای کردی و رمان کردی در نشریات ایران مورد توجه قرار گرفت و مشهور شد.
داستان و رمان کردی آنقدر ناشناخته و مهجور است که حتی نویسنده مطرح و بزرگی چون محمود دولتآبادی هم در گفتگویی که یکی از روزنامهها در رابطه با ادبیات کردی با او داشته، اعلام میکند آثار داستانی کردی را بیشتر با آثار داستانی ابراهیم یونسی و «فرهنگ افسانههای کردی» علیاشرف درویشیان میشناسد.
ظاهرا شعر فارسی در مناطق کردنشین از نفوذ زیادی برخوردار است و آنطور که کارشناسان میگویند سرودن به زبان فارسی و تأثیرپذیری از شعرای بزرگ ملی از ویژگیهای شعر اقوام مختلف ایرانی است و در همین چارچوب بسیاری از شعرای کُرد علاوه بر سرودن شعر به زبان فارسی از بزرگانی چون سعدی، حافظ و… نیز تأثیر پذیرفتهاند که همین امر حکایت از پیوستگی فرهنگ قومی کردها با فرهنگ ملی دارد.
البته در امر مقایسه داستان کُردی با نویسندگان فارس و ترک و حتی با نویسندگان کُردستان عراق خود نویسندگان و منتقدان ادبی کرد معتقدند که به علل گوناگون هنوز عقب هستند. با این وجود در مقایسه ادبیات داستانی کردهای ایران با کُردستان عراق؛ فرخ نعمتپور معتقد است زبان ادبیات کردی در ایران در موقعیت بهتری قرار دارد (بهویژه اگر تاریخ کاربرد زبان را ملاک قرار دهیم). او علت را نزدیکی زبان کُردی با فارسی میداند که باعث شده از لحاظ گراماتیکی با استاندارد زبان کُردی در نوشتن نزدیکتر باشیم. از دید او در اصل از لحاظ موضوع بیان و گراماتیک ما از آنان بهتریم و از لحاظ سبک آنان از ما با تجربهتر.
دبیات کرد به صورت کلی وسعت خیلی زیادی را شامل میشود و کردستان عراق، سوریه و ترکیه نیز دارای ادبیات داستانی و شعری غنی هستند و در صورت طرح کلی ادبیات کرد جای کار زیادی دارد.
منصور یاقوتی هم تاکید میکند ادبیات کرد به صورت کلی وسعت خیلی زیادی را شامل میشود و کردستان عراق، سوریه و ترکیه نیز دارای ادبیات داستانی و شعری غنی هستند و در صورت طرح کلی ادبیات کرد جای کار زیادی دارد.
یاقوتی در ادامه میگوید: از ادبیات کردی عراق و ترکیه اطلاعات دقیقی ندارم از خود نویسندگان و شاعران کرد عراقی مثل رفیق ثابت و لطیف هلمت در اینباره سوال شود بهتر است. از ادبیات کردی، کردستان سوریه هم که اساسا هیچ اطلاعاتی در دست نیست. در ایران هم کردستان شمالی (از سنندج تا مهاباد) و کردستان جنوبی (کرمانشاه و ایلام) از نظر شعر و ادبیات داستانی قابل تامل است. ادبیات کرد در فضای ایران از نظر تاریخی و اسطورهای متفاوت است. در کرمانشاه یک ادبیات ریشهدار کردی وجود دارد (چه داستان و چه شعر) و در کردستان شمالی هم با بحث اسطورهای و تاریخی روبرو هستیم.
یاقوتی اضافه میکند: در کرمانشاه با یک ادبیات ریشهدار روبرو هستیم که ادامهدار هم هست و شاهنامه کردی یکی از این آثار است. این شاهنامه به شعر سروده شده و بخش عمدهاش تحت تاثیر شاهنامه فردوسی (رستم و دیو سپید) سروده شده و قسمتهایی هم هست که مختص به این منطقه و قوم است. برزونامه نمونه مشخصی از شاهنامه کردی به شمار میآید که منحصرا با منطقه قومی و اقلیمی کرمانشاه گره خورده است. برزونامه بیشتر در قلمرو اسطوره است تا تاریخ و مثلا جنگهای ایرانیان و گیوها را هم شامل میشود. البته این بخش هنور فرصت انتشار نداشته است. علاوه بر اینها بخش ادبی دیگری در کردستان ایران وجود دارد که از قضا پرنگتر نیز هست و آن بخش داستانهای عامیانه و فولکلور است. حتی افرادی مثل علیاشرف درویشیان هم روی بخش داستانی این حوزه کار کردهاند. ۶۳ داستان و افسانه عامیانه کرد داریم که میتواند مورد بررسی و واکاوی قرار بگیرد. بخش بزرگی از افسانههای منظوم کردی ایران نابود شدهاند و هیچکس روی آنها کار نکرده. داستان خسرو و شیرین (شیرین و فرهاد) نیز از جمله داستانهای کردی بومی منطقه کرمانشاه بوده که نظامی گنجوی (براساس اینکه مادرش کرد بوده) به آن پرداخته است.
نمادها و نشانههای پررنگ در شعر و داستان کردی
در شعر کردی دروه کلاسیک مضامینی مثل می و شراب که حافظ نیز به کار برده و برخی تعبیرات عرفانی شعر فارسی دیده میشود. همچنین لذت، حظّ و اندوه و حرارتهای عشقهای عرفانی تحت آرمانیترین (ایدهآلترین) شکلهای خود و انتظار معراج به منشاء و مبداء پیدایش انسان (بهشت) از دیگر مفاهیم شعری این شعر است.
با آغاز دوره مدرن ادبیات کردی و باز شدن درهای تجدد، شعر و زمینههای موضوعی آن از سبک سنتی و کلاسیک فاصله گرفت و محتوا و مضمون شعرها به ابراز احساسات عشقی، بیان احساس ناامیدی، یأس و خشم، دنیای عواطف و احساسات انسانی در شعر غنیتر شد.
با شروع این دوره، بیشتر مفاهیم و موضوعات واقعگرا (رئالیستی) مانند نمادهای میهنپرستانه و به ویژه موضوعات اجتماعی بر شعر و داستان کرد حاکم شد. جنگهای تحمیل شده به کردها، فرار جوانان، رفتار مستبدانهای که رژیم صدام و پدران متعصبشان در حق کردها اعمال کردهاند هم از دیگر مضامینی هستند که در ادبیات کردستان به ویژه کردهای عراق دیده میشوند. مضامین عاشقانه هم بیشتر در آثار «شیرزاد حسن» و «بختیار علی» به چشم میخورد.
اصولا در قوم کرد همیشه قهرمان یا جلوداری وجود داشته و نویسندگان کرد با زبان پیروزیگرایانه و افتخار در کنار تشبیه خود به آن قهرمان قومی، خواست درونی و باطنی خود را ابراز میکند. رواج نوشتن داستانهای سوررئالیستی و پستمدرنیستی و استقبال از سبک رئالیسم جادویی به حدی بسیار زیاد در میان نویسندگان کردستان دیده میشود.
جنگهای تحمیل شده به کردها، فرار جوانان، رفتار مستبدانهای که رژیم صدام و پدران متعصبشان در حق کردها اعمال کردهاند هم از دیگر مضامینی هستند که در ادبیات کردستان به ویژه کردهای عراق دیده میشوند.
علیاشرف درویشان جایی در اینباره گفته: «فضای آمریکای لاتین خیلی به فضای کردستان ما نزدیک است. بنابراین در این فضا میتواند آثار موفقتری در رئالیسم جادویی به وجود بیاید. همینطور در لرستان ما. در واقع فضای آمریکای لاتین به فضای کردستان و لرستان بسیار نزدیک است. یعنی هم از لحاظ جغرافیایی و هم از لحاظ اسطورهها و افسانهها. شما وقتی وارد جنگلهای منطقه اورامانات میشوید انگار که دارید وارد یک جهنم سبز میشوید و این فضا برای خلق داستانهایی در این سبک بسیار مناسب است.
رضا خندان مهابادی (نویسنده کرد) نیز با تاکید بر اینکه اگر بخواهیم ادبیات کرد را به صورت ریشهای مورد تحلیل و واکاوی قرار بدهیم باید به کردهای خارج از ایران مثل کردهای عراق، سوریه و ترکیه (بختیارعلی، شیرکو بیکس، فرهاد پیربال و …) رجوع کنیم؛ میگوید: اکثر نویسندگان کرد ایرانی مثل علیاشرف درویشیان، منصور یاقوتی، محمدعلی افغان و … هم آثار خود را به زبان فارسی نوشتهاند و چندان هم تم کردی در داستانهایشان پررنگ نبوده است. در داستاننویسی نویسندگان کرد ایرانی بیشتر جغرافیای منطقه کردنشین (کرمانشاه، سنندج، ایلام) پررنگ بوده و هست. گاهی نیز به کار بردن اصطلاحات و عبارات کردی در متن بار کردی بودن ادبیات مذکور را به دوش میکشد.
مهابادی معتقد است: آیتمهای موجود در آثار داستاننویسان کرد، مخصوصا داستاننویسان کرد ایرانی بیشتر فقر، زندگی روستانشینان آن منطقه جغرافیایی و … است.
محمد رحیمیان شیرمرد (نویسنده کتاب سرآغاز و سیر ادبیات داستانی کردی) هم معتقد است: باید در نظر داشت که ادبیات داستانی کردی تنها مختص به ایران نیست و کردهای ترکیه، عراق و حتی سوریه هم نسبت به خلق شعر و داستان بیتفاوت نبودهاند. البته درباره کردهای غیر ایرانی بیشتر آن دسته از نویسندگان و شاعراین شهرت جهانی پیدا کردهاند که به زبان کردی نوشتهاند مثل فرهاد پیربال، بختیارعلی، شیرزاد حسن. در میان آنها هم هستند کسانی که به زبان ترکی با عربی نوشتهاند. در هرصورت حتی نویسنده کردی مثل یاشار کمال هم که به زبان ترکی نوشته است هم المانها و نمادهای شمخصی از فرهنگ کرد در کارهایش دیده میشود.
این پژوهشگر ادبیات کرد عمدهترین المانهای قابل تشخیص در داستانهای کردی (منتظم، شفاهی، کلاسیک و مدرن) را عشق، فقر، معضلات اجتماعی مثل تبعیضها و محدودیتها و مهمتر از همه عدم پذیرش توسط گفتمان غالب میداند و میگوید: این المانهای انتقادی حتی در داستانهای کوتاه کردی هم قابل تشخیص هستد. بحران هویت نیز دیگر آیتم پررنگ در ادبیات داستانی کرد به حساب میآید. بحران هویت به معنای این است که شخص قهرمان داستان با سوالاتی مثل چه جایگاه تاریخی و اجتماعی دارد؟ و وضعیتش نسبت به گفتمان غالب چگونه ارزیابی میشود؟ درگیر است.
او درباره مفهوم بحران هویت تصریح میکند: اتفاقات سیاسی و اجتماعی به روشنی در داستانهای کردی دیده میشود. جایگاه زنان در جوامع سنتی و اعتراض به این جایگاه نیز عموما در ادبیات کردی به چشم میخورد. البته در تاریخ حتی رئیس قبیله زن نیز داشتهایم و زن به عنوان معشوق هم بسیار مورد توجه بوده است.
لطیف هلمت (شاعر کرد عراقی) هم طبعیت را بزرگترین المان و الهام برای شاعر کرد میداند. به عقیده او شعرهای کرد شعر عشق و سرزمین است و کردستان چنین تاثیری را بر شعر و شاعر میگذارد. زیبایی و طبیعت کردستان این شرایط را فراهم کرده و شاعر کرد اگر در افریقا بود احتمالا به گونهای دیگر میسرود و مینوشت.
فضای آمریکای لاتین خیلی به فضای کردستان ما نزدیک است. بنابراین در این فضا میتواند آثار موفقتری در رئالیسم جادویی به وجود بیاید. همینطور در لرستان ما. در واقع فضای آمریکای لاتین به فضای کردستان و لرستان بسیار نزدیک است. یعنی هم از لحاظ جغرافیایی و هم از لحاظ اسطورهها و افسانهها.
همچنین نیروان رضایی (شاعر و مترجم کرد) میگوید: در دوره میانی هنوز ادبیات کرد وارد فاز فکری و اندیشه آکادمیک نشده بود و سیستم ادبی کردها بیشتر محفلی بود درست مثل حلقهای ادبی در شعر فارسی که حول نیما شکل گرفته بود. کمکم جریان ادبیات نو کرد شکل گرفت و تلاشهایی برای ساختارشکنی در شعر کردی آغاز شد. عبدالله گوران شاعر کرد عراقی از اولین افرادی بود که در شعر کردی فرم را متحول کرد و تقریبا همزمان با شعر نو فارسی، شعر نو کردی هم پیدا میشود.
این مترجم کرد تاکید میکند: وقتی فرم در شعر شکسته میشود محتوا و مضمون هم تحت تاثیر این تغییرات قرار میگیرد. او میگوید: همزمان با پیدایش شعر نو کردی مفاهیم شهری نیز به این شعرها وارد میشود. در همین زمان است که برای اولین بار مفهوم غربت در شعر و داستانی که کردها مینویسند؛ خودنمایی میکند. آوارگی، کشتار جمعی (انفال و حلبچه) در کردستان عراق که منجر به ویرانی و نابودی سه هزار روستا و کشته شدن ۱۸۲ هزار نفر میشود، دیگر رویدادهای تراژیک تاریخ کرد است که در ادبیات کرد نیز نمود یافته و اشعار و داستانهای زیادی در رابطه با این وقایع نوشته یا سروده شده است.
محمدرئوف مرادی هم درباره این موضوع که نویسندههای کردهای ایرانی فارسی مینویسند؛ میگوید: این نویسندگان از سالها پیش و همزمان با دوره رضاخان در شرایطی زندگی کردهاند که ادبیات کردی پررنگ نبوده است. پس نتوانسته رشد کند و در جهان شناخته شود. علاوه بر این امکانات نشر هم چندان در اختیارشان نبوده. البته آنقدری هم در ایران زبان کردی بلد نیستند که اگر کتابی به زبان کردی منتشر شود بتوانند از آن بهرهمند شوند. پس این نویسندگان امروز ناچارند طبعیت، فکر، اندیشه و تاریخ کردی را در قالب رمان و شعری به زبان فارسی به مخاطب معرفی کنند. مثل زمستان بیبهار یونسی، سالهای ابری علیاشرف درویشیان و داستانهای کوتاه منصور یاقوتی. در ترکیه هم یاشار کمال هست که تمام داستانهای خود را به زبان ترکی نوشته است، چون تا همین چندسال پیش حتی تکلم به کردی در ترکیه ممنوع بود. پس نویسنده نمیتوانسته به زبانی بنویسد و کتاب منتشر کند که حتی گفتگو به آن زبان ممنوع است.
او البته این ممنوعیتها را نهایتا زمینهساز گستره زبانی نویسندگان کرد میداند و میگوید: زمینه و پتانسیل ارتباط به سه فرهنگی فارسی، ترکی و عربی؛ شاعر و نویسنده کرد را به گونهای بار آورده که بتواند شعر و داستان جدیدی خلق کند که هم به لحاظ غنایی، هم به لحاظ حماسی و هم از نظر روایی قابل تامل است. ادبیات کردی با همه این محدودیتها توانسته شانهبه شانه ادبیات فارسی، کردی و عربی پیش برود. بالاخره، اجبار در فهمیدن دیگر زبانها کمک کرده که فهم زبانی گستردهتر شود.
داستانها و شعرهایی که میمانند
از آنجا که شاعران و نویسندگان مطرح کُرد به چند زبان و فرهنگ جهانی آگاهی و تا حدودی تسلط یافتهاند که باعث شده ادبیات مدرن کردی ضمن جهانی شدن و پرداختن به دغدغههای انسان معاصر، هویت و نمادهای کردی را نیز حفظ کند.
ادبیات کردی امروز پذیرفته که برای مواجهه با سلطه و هژمونی ادبیاتهای مسلط جهانی و منطقهای و برای کسب یک هویت جهانی در ادبیات بینالمللی نوگرایی در همه ابعاد و تجربه مدرنیته بدون هیچ حد و مرزی را بپذیرد. در واقع شاعران و نویسندگان کرد با قبول ترجمه، تفاوت، تناقض، چندصدایی، دیالوگ از دیگر زبانها بهنوعی اتمسفر هژمونیک در جمهوری جهانی ادبیات را به مبارزه فرامیخوانند و سعی دارند خودشان را در جریان ادبی جهانی اثبات کنند.
مطلب جالبی بود. درباره این پاراگراف مطلبی دارم:
“دوره اول از ابتدا تا قرن نوزدهم میلادی، ادبیات کلاسیک کردی را شامل میشود که عمدتا عارفانه و عاشقانهاند و مثل ادبیات کلاسیک فارسی در مدح خدا و پیغمبر سروده یا نوشته میشوند یا روایتی عاشقانه را بیان میکند. در این دوره اتفاقات و مسائل مطرح اجتماعی و سیاسی جایگاه چندانی ندارند”
متأسفانه در مطالعه فرهنگ، تاریخ و ادبیات کردی (به ویژه ادبیات) کسی خیلی به خود زحمت مطالعه دوران پیش از سده ۲۰ را نمیدهد و چیزی که خیلی آزاردهنده است اینست که بعضی وقتها همان اشتباهاتی را که پیشتر برخی شرقشناسان مرتکب شده اند تکرار میکنند.
در خصوص وجود اشعار کردی با مضامین اجتماعی، تاریخی و سیاسی پیش از سده بیست باید عرض کنم این شعرها خیلی هم کمیاب نیستند، بلکه کمی دقت میخواهد که این مضامین را از لابلای صفحات خاک گرفته و گاهی سانسور شده تاریخ در آورد. بعضی نمونه ها حتی دقت هم نمیخواهد! صدها سال است سر و مر و گنده در وسط رودخانه رودخانه تاریخ قد علم کرده اند. خانی و حاجی دو نمونه بسیار بارزند.
احمد خانی در سده هفدهم در مقدمه منظومه مم و زین به تفصیل از موقعیت بد اجتماعی سیاسی کردها اظهار نارضایتی میکند. از اینکه کردها بین امپراطوریهای عثمانی و صفوی گیر افتاده اند و هربار جنگی بین این دو اتفاق می افتد دودش مستقیم به چشم کردها میرود. از نبود حکومتی دلسوز برای کردها شکایت میکند. سپس به صراحت میگوید مم و زین را از این رو منظوم و مکتوب میکنم که دیگران فکر نکنند که کردها در ادبیات چیزی کم دارند. او خود را وارث جزیری، حریری و فقی طیران معرفی میکند. کسی که برای احیای ادبیات کردی برخاسته. از این رو مم و زین را جدای از یک اثر ادبی یک مانیفست اجتماعی هم میتوان به شمار آورد.
مثال آشکار دیگر حاجی قادر کویی است که در سده ۱۹ میزیسته است. بسیاری از شعرهای او مضمون اجتماعی سیاسی دارند. او آشکارا در چندین شعر از عدم توجه به زبان کردی، و تضعیف آن به بهانه دین و…، انتقاد می کند. از ظلمها و تعدی های وارد شده به کردها و از نابود شدن آثار تاریخی و فرهنگی آنها و… میگوید. او آگاهانه میگوید شعر من با شعر “نالی” فرق دارد، من هزار نوبهارم و او بلبل فصل خزان! یعنی شعر او عاشقانه است و شعر من اجتماعی و تاریخی-سیاسی.
حتی در میان اشعار شاعران غزلسرا همچو نالی هم نمونه های سیاسی اجتماعی بسیارند. قصیده های نالی و سالم نمونه ی آشکار این مدعا هستند. نالی در غربت به جا مانده در قصیده ای دراز از احوال شهر و دیارش می پرسد. سالم در جوابیه ای توضیح میدهد که چگونه عثمانی ها امارت بابان را نابود کرده اند و به زور از مردم باج و خراج میگیرند. در قصیده ای دیگر سالم (و نالی) از حال بد نجیب زادگان بابان میگویند که آواره شده اند. از دزدی شبانه و خراج سنگین روزانه عثمانی ها و… نالی جایی شعری برای الاغ بینوایش سروده و او را به طنز صائم الدهر و قائم اللیل خوانده است. در بیت پایانی آن شعر الاغ زبان بسته به زبان حال به او میگوید گناه من چیست؟ من و تو هردو حیوانیم من گوشهایم درازست و تو کوتاه.
یا شیخ رضا را ببینید که به عنوان یکی از پایه های ادب کردی که در سده ۱۹ میزیسته. حجم شعرهای غیرعرفانی و غیرعاشقانه اش را با اشعار اجتماعی-سیاسی و یا هزلی و شخصی اش مقایسه کنید. اینها تنها چندین نمونه از چند شاعر بسیار به نام و شناخته شده کرد بودند. نمونه های دیگر هم کم نیستند یعنی کسانی که نه بیشتر اشعارشان بلکه بخشی از شعرهاشان درون مایه اجتماعی-سیاسی دارد. مثلا شیخ شهاب الدین کاکوزکریایی (شاذلی) در سده ۱۷ در شعری گورانی شکایت به درگاه پیریونس میبرد و از ظلم و حمله صفویان شکایت میکند.
مشکل این نوشتار (مثل عمده نوشته ها درباره ادبیات کردی) این است که ادبیات کردی را به یک لهجه یا منطقه خاص (در اینجا ادبیات سورانی) تقلیل داده است (البته بحث مختصری درباره شاهنامه کردی و شعر گورانی هم شده.) قضیه اینجاست که ادبیات مکتوب کردی چندین شاخه و مکتب جداگانه دارد که باید در نظر گرفته شوند. من در سال ۲۰۱۴ در سفری که به ترکیه داشتم یک دیوان کرمانجی از دوستی هدیه گرفتم که خیلی جالب بود. شاعر آن سیاپوش در سده ۱۸ و ۱۹ میزیسته و باید اعتراف کنم که پیش از آن اصلا این شاعر را نمی شناختم. شعرش هم از نظر زبان و هم از نظر سبک (قرار دادن غزل میان مثنوی داستانی) جالب بود. همیشه این مثال را میزنم برای کسانی که میخواهند دید جامعی از ادبیات کردی داشته باشند. من که خودم زبان مادری ام کردیست و در زمینه ادبیات کردی زیاد مطالعه میکنم از اشعار این شاعر بیخبر بودم، وای به حال مستشرقی که صد سال پیش از اروپا یا امریکا کیفش را انداخته روی دوشش و قصد کرده که درباره ادبیات کردی چیزی بنویسد.
بسیار دیدگاه جالب و مفیدی بود. مخیلی ممنونم. به نظرم از کل مطلب میدان مفیدتر بود.