زمان آن رسیده که از اقلیم و تمدنمان دفاع کنیم
یکی از برنامههای دونالد ترامپ لغو توافقهای مربوط به تغییرات اقلیمی است. اگر این برنامه عملی شود، حاصل کار سالها مبارزه به نحوی جبران ناپذیر برباد خواهد رفت. زمانش رسیده که در برابر این تهدید بایستیم.
توضیح مترجم: مککیبن تا میتواند از اسم دونالد ترامپ استفاده نمیکند و بهجایش از ضمیر «او» در متنهای اخیرش استفاده میکند. در ترجمه برای واضحتر بودن متن، چندین مرتبه به جای او از کلمه ترامپ استفاده شده است.
دونالد ترامپ در طول کمپین ریاستجمهوریش قول داد تا به برنامه عمل تغییرات اقلمیی پایان ببخشد و پیمان پاریس را که در ۲۰۱۵ اتخاذ شده بود، کنار بگذارد. برای درک درست اینکه چرا این موضوع بیاندازه مهم است – شاید مهمترین موضوع مهم همیشه است – بایستی به چند موضوع دیگر هم فکر کنید.
آری، شما بایستی به دادههای آماری مکرر تکرار شده، ولی واقعی و درعینحال هشدار دهنده توجه نشان بدهید: ۲۰۱۴ گرمترین سال ثبت شده در تاریخ معاصر بود تا وقتی ۲۰۱۵ این عنوان را از آن قاپ زد – فقط تا وقتی که ۲۰۱۶ این عنوان را به نام خود کرد.
تابستان گذشته، چند تا از گرمترین روزها تاکنون به شکلی قابل اعتماد ثبت شده در این سیاره را همراه خودش داشت: در شهرهایی مثل بصره در عراق، دمای هوا به ۱۲۸ درجه فارنهایت (نزدیک به ۵۴ درجه سانتیگراد) رسید – این تقریبا در آستانه تحمل آدمی است. در ماههای اخیر، حجم یخهای دریاهای جهان به کمترین حد در سابقه معاصر رسیده است.
ولی بایستی به مواردی فراتر از اینها هم فکر کنید.
به حرکت آرام و تدریجی علم در طول قرنها فکر کنید که ما را به نقطهای رسانده تا بتوانیم مخاطره روبهرویمان را بفهمیم. به جوزف فوریر در ۱۸۲۰ فکر کنید که متوجه شد گازها ممکن است نگذارند گرما از اتمسفر خارج شود؛ سپس جان تیندیل در میانه همان قرن فهمید که دیاکسید کربن یکی از این گازهاست؛ و سوانت آرهینیوسِ دلاور در ۱۸۹۰ بدون کمک ماشینی حساب کرد که چطور دمای میانگین جهان با افزایش سطوح دی اکسید کربن، بتدریج افزایش پیدا میکند.
بعد به هانس سوئس و راجر رُیویل در دهه ۱۹۵۰ فکر کنید، این دو کورکورانه به درک این رسیدند که دی اکسید کربن بایستی بدون راه فراری در اتمسفر انباشت شده باشد و بنابراین، به بیان خود رُیویل، «بشریت هماکنون به تجربهای در ابعاد گستره زمین مشغول است که نمیبایست در گذشته رخ میداد و نبایستی هم در آینده تکرار شود.»
بعد به چارلز کیلینگ در ۱۹۵۸ فکر کنید که اولین دستگاه واقعیِ دیدهبان سطح دی اکسید کربن بر جو را بر گوشهای از کوآنا لوآ نسب کرد و برای اولین مرتبه افزایش فزاینده سطح دی اکسید کربن اتمسفر را سنجید.
عاقبت به دانشمندهایی فکر کنید که بر پایه این کارها، همچنین با استفاده از ماهوارهها و سنسورهای شناور بر آب اقیانوسها، توانستهاند چارچوبی از مشاهدات بنا کنند؛ بعد به نظریهپردازهایی فکر کنید که با استفاده از این دادهها و قدرت تازه سوپر رایانهها، توانستهاند مدلهای پیشبینی را بسازند که از دهه ۱۹۸۰ آشکارا به ما نشان میدهد با چه خطر بزرگی روبهروییم.
به زنان و مردانی فکر کنید که این دانشمندها را آموزش دادهاند و انستیتوهایی را ساختهاند که در آنها بتوان علوم را تدریس کرد و جوامع علمی را شکل دادهاند تا حامی این علوم و این انستیتوها باشند. بعد به گردهمآییهایی فکر کنید – همانند دیدارهای سازمان ملل متحد و بدنه بین دولتی آن در موضوع تغییرات اقلیمی – که تمامی این دانشمندها را از سرتاسر کره خاکی همراه با دانشهایشان در کنار همدیگر قرار داده است.
تمامی اینها بر روی هم، بخشی از آن چیزی است که ما تمدن میخوانیم.
حال به زنان و مردان دستههای دیپلماتها فکر کنید که در گذر نسلها آموختهاند که چطور بین ملل پل بزنند، تا بعضیوقتها بتوان اختلافها را بدون نیاز به جنگ حل کرد. پیمان پاریس برای آنان یک پیروزی بود، موضوع این نبود که مشکلی را حل کرده باشند (مشکل را حل نکردند، درحقیقت حتی به حل آن نزدیک هم نشدند) ولی این یک موفقیت بود به صرف اینکه در کل چنین چیزی وجود دارد. بهنوعی ۱۹۵ ملت دنیا – فقیر و ثروتمند، آنانی که نفت زیر شنهایشان دارند و آنانی که نفت وارد میکنند – توانستند بر سر این موافق باشند که بایستی افزایش دما را به ۲ درجه سانتیگراد در این قرن محدود کنیم و معماری پیچیده فرآیندی در کنترل آن را حداقل شروع کرده باشیم.
این هم بخشی از آن چیزی است که ما تمدن میخوانیم.
هیچکدام از اینها را نبایستی جبرانپذیر تلقی کرد. پایههای خانه مشترک ما – علم و دیپلماسی و همچنین مدرا و مدنیت ما – به سختی کسب شدهاند و تاریخ بیانگر این است که این پایهها به سرعت هم میتوانند از دست بروند. در حقیقت، بهنظر میرسد که شروع به دور انداختن آنها کردهایم، آن هم بر پایه هیچی به جز استفاده مودبانه از یک وهم که تغییرات اقلیمی یک «فریب» است.
وقتی ترامپ در صحبتهای کمپین انتخاباتیاش اعلام کرد که توافق پاریس را «لغو» خواهد کرد، این خواستهاش همانقدر بیانگر توهینی به تمدن ماست که وقتی او اعلام کرد رقیب انتخاباتیاش را به زندان خواهد انداخت به دموکراسی ما توهین کرده بود.
وقتی ترامپ در صحبتهای کمپین انتخاباتیاش اعلام کرد که توافق پاریس را «لغو» خواهد کرد، این خواستهاش همانقدر بیانگر توهینی به تمدن ماست که وقتی او اعلام کرد رقیب انتخاباتیاش را به زندان خواهد انداخت به دموکراسی ما توهین کرده بود. او تحت فشار از برنامه پیشینش عقب کشید و حالا میگوید که نسبت به پیمان پاریس «دید باز و بدون تعصبی» دارد – هرچند رییس دفترش، گفته او را چنین توضیح داد که «نقطهنظر پیشفرض» ترامپ در این است که تغییرات اقلیمی چرند است.
درهرحال، ترامپ تیم آمادهسازی دولت و کابینهاش را به دست دستهای کوچک از منکران تغییرات اقلیمی داده است که سالهاست مانع انجام کارها بودهاند. تا همینالان هم این دسته اعلام کردهاند میخواهند به تحقیق اقلیمی ناسا پایان ببخشند که خاکریزِ عمارت علمی ماست.
اگر آنها برنامهاشان را پیش ببرند، دیگر ماهوارهای در کار نخواهد بود که با دقت تمام تودههای یخ را زیر نظر بگیرد تا بتوانیم روند ذوب شدنشان را دنبال کنیم، دیگر «ماموریتهای سیاره زمینیِ» جذاب و خلاقانهای در کار نخواهند بود که آژانس فضایی تاکنون با موفقیت تمام به انجامشان رسانده است. ظاهرا ما قصد نابینا ساختن خودمان را داریم، انگار میخواهیم حسگرهای دود را خاموش کنیم، هرچند که خانه دارد میسوزد.
تیم ترامپ به تنهایی نمیتوانند چیزی را تغییر بدهند. مهندسها و کارآفرینان در دهه گذشته کار خارقالعادهای انجام دادهاند، تا بدینجا که ۸۰ درصد از قیمت قابهای تولید انرژی از نور خورشید کاسته شده است. بهخاطر کارهای آنان، قابلیت تغییری سریع عاقبت در دسترس ماست.
دانمارک در ۲۰۱۵ تقریبا نیمی از مصرف انرژی خودش را از باد حاصل کرد و علتش در این نبود که این سرزمین دارای بهترین ذخیره بادهای دنیا باشد. با توجه به وضعیت کنونی قیمتِ انرژیهای تجدیدپذیر، پیشرفت دنبال خواهد شد.
هرچند موضوع اقلیم هرگز به صرف پیشرفت خلاصه نمیشده است؛ ما میدانستیم که عاقبت به سمت تولید انرژی از باد و خورشید پیش خواهیم رفت. مشکل همیشه سرعت این تغییر بوده و حالا ترامپ میخواهد اصطحکاک جدیای خلق کند، انگار که نور را از مسیر پیشروی ما برداشته باشد، طوری که ما هرگز نتوانیم مجدد به تغییرات اقلیمی دست پیدا کنیم.
دیگر توهینها به تمدن و منطق – فاشیسم، کمونیسم، امپریالیسم – عاقبت به دست خودشان فرسوده شدند و کنار رفتند. ولی ابدا گزینه صبر در موضوع تغییرات اقلیمی وجود ندارد، چون بر این آزمون زمانسنج روشن است. اگر به اندازه کافی کوههای یخ آب بشوند و بعد دیگر در سیارهای در کل متفاوت زندگی میکنیم. خواه میتوانیم خیلی سریع این مشکل را حل کنیم یا اینکه امکان حل آن را نخواهیم داشت.
اگر هم نتوانیم این مشکل را حل کنیم، در ورای آن بحرانها (طوفانهای غولپیکر، شهرهای به زیر آب رفته، موجهای آوارگی و مهاجرت) به دنبال هم خواهند آمد و جوامع ما را کوفته خود خواهند ساخت و همانطور که بیگانههراسی این انتخابات نشانمان داده است، ما آمادگی مدیریت چنین بحرانهایی را نداریم.
موضوع فقط این نیست که کار روزمرهمان را انجام بدهیم، بلکه مساله در این است که به مسئولیتهایمان به عنوان یک شهروند – در شهرها، استانها، کشور و سیارهمان – عمل کنیم.
برای همین هم بایستی به همین مناسبت به پا بخیزیم. موضوع فقط این نیست که کار روزمرهمان را انجام بدهیم، بلکه مساله در این است که به مسئولیتهایمان به عنوان یک شهروند – در شهرها، استانها، کشور و سیارهمان – عمل کنیم. مهندسها بایستی به هر شکل ممکن، به ساخت نسل تازهای از باطریها ادامه بدهند؛ هرچند چنین کارهایی صرفا الان الزامیاند، ولی کافی نخواهند بود.
ما نبایستی عاطل صرفا تماشا کنیم که ترامپ تبر نابودی مکانیسمهای تمدن ما دستش گرفته است، مکانیسمهایی که در زمان محدود موجودمان، امکان بازسازیشان وجود نخواهد داشت. ما بایستی به تمامی روشهای عاری از خشونتی که در قرن گذشته آموختهایم و تمام راههای تازهای که در این لحظه پیشنهاد میشوند، دست به مبارزه بزنیم.
کمپینهای راهپیماییها و عدم سرمایهگذاری و مصرف در پیش خواهند بود، فشارها بر سالن شهرداریها و مجلسهای محلی خواهد بود.
فرصت از کف ما نرفته است. اگر همگی در کنار همدیگر قرار بگیریم، تمدنمان نه تنها میتواند این فشار را تحمل کند، بلکه از این آزمون قویتر از گذشته بیرون خواهد آمد و قادر خواهد بود با مشکلات ما با توانی تازه روبهرو شود.
در بهترین حالت ممکن، خطر از بیخ گوشمان خواهد گذشت.
توضیحات:
این مطلب برگردانی است از یادداشت منتشر شده در بخش علوم مجله وایرد، ۱۸ ژانویه ۲۰۱۷
از صفحه به فارسی برای اقلیم
توضیح مترجم: بیل مککبین، متخصص محیطزیست، نویسنده و روزنامهنگار امریکایی، اولین کتاب عامهخوان در موضوع تغییرات اقلیمی به زبان انگلیسی را در دهه ۱۹۹۰ نوشت و هماکنون از مدیرهای جنبش جهانی ۳۵۰ دات اورگ برای مقابله با تغییرات اقلیمی است.
از کتابهایش میتوان به «نفت و عسل،» «زممین،» «همینالان با تغییرات اقلیمی بجنگیم،» و «بس است: انسان باقی ماندن در عصری مهندسی شده» اشاره کرد.
او همراه با برنی سندرز به سرتاسر امریکا سفر کرد تا در موضوع تغییرات اقلیمی صحبت کند، هرچند هم قبل و هم بعد از انتخابات ریاستجمهوری امریکا، از صداهای بلند اعتراض به روند موجود در رودررویایی با تغییرات اقلیمی یا افزایش فزاینده دمای میانگین زمین است.