وقتی برای آب خون میرود
اعتراض اخیر به انتقال آب از چفاخور به سفیددشت اینبار با درگیری و خشونت همراه بود. به نظر میرسد که جامعه محلی برای اظهارنظر راهی جز اعتراض ندارد. سوال این است، نقش جوامع محلی در تصمیمگیریهای کلان عمرانی و توسعهای چیست؟
شاید تا روز سهشنبه کسی از تصمیمگیران و ذینفعان انتقال آب تالاب چغاخور تصور نمیکرد که اعتراضات به این پروژه به قدری جدی باشد که یک قربانی بهجا بگذارد. ماجرا از آن قرار بود که از حدود دو سال قبل اعتراضات متعددی نسبت به پروژههای انتقال آب از سرشاخههای کارون و زاینده رود در استان چهارمحال و بختیاری به استانهای دیگر در جریان بود.
از پربحثترین این طرحها، پروژه قدیمی تونل سبزکوه بود که آنطور که در تشریح پروژه آمده، قرار بود آب را از سرشاخه کارون در «ناغان» به تالاب چغاخور منتقل کند و بخشی از آن را به مصارف صنعتی و کشاورزی برساند. اما سازمان حفاظت محیط زیست که مخالف این انتقال آب بود، با هدف جلوگیری از وخیمتر شدن اوضاع پایین دست رودخانه کارون از اجرای آن جلوگیری کرد. با این وجود، مجریان طرح که به دنبال تامین آب برای واحد تولید فولاد در منطقه «سفید دشت» بودند، بخش دوم پروژه را به اجرا گذاشتند. در واقع مجریان این پروژه قرار بود آب مورد نیاز صنعت فولاد را از سرشاخه کارون تامین کنند و آب منتقل شده از کارون ابتدا به تالاب چعاخور برود و بخشی از آن مورد استفاده صنایع فولاد قرار گیرد. در حالی که با اجرای بخش دوم پروژه، آب مورد نیاز این پروژه، از تالاب چغاخور که خود با مشکل تامین آب روبرو است، تامین شود.
همین مسئله اعتراضات فراوانی را به دنبال داشته است و گروههای محیط زیستی همواره این پروژه را بر خلاف مصالح محیط زیست میدانند؛ چراکه صنعت فولاد، صنعتی آببَر و پرمصرف است که معمولا در کنار دریا و یا منابع آب غیرمتعارف و غیرشیرین راه اندازی میشود. به همین دلیل فعالان محیط زیست توسعه صنایع فولاد را در استان کمآبی مانند اصفهان مجاز نمیدانند. فولاد سفید دشت اگرچه در استان چهارمحال و بختیاری و در نزدیکی شهرستان بروجن قرار دارد، یکی از واحدهای تولیدی فولاد وابسته به مجتمع فولاد مبارکه اصفهان است.
صنعت فولاد، صنعتی آببَر و پرمصرف است که معمولا در کنار دریا و یا منابع آب غیرمتعارف و غیرشیرین راه اندازی میشود. به همین دلیل فعالان محیط زیست توسعه صنایع فولاد را در استان کمآبی مانند اصفهان مجاز نمیدانند.از سوی دیگر، استان چهارمحال و بختیاری اگرچه یکی از استانهای مهم در تامین آب کشور و سرچشمه رودخانههای مهمی همچون کارون و زایندهرود است اما در چندسال گذشته همواره با مشکل کمبود آب روبرو بوده است و کشاورزان این استان مشکلات خود را ناشی از انتقال آب از این استان میدانند.
اگرچه این اعتراضات در دو سال گذشته شکل جدیتر و منسجمتری به خود گرفت، اما ظاهرا کمتر مورد توجه تصمیمگیران قرار گرفت تا جایی که در ماه گذشته، معترضان کفنپوش در این استان جلوی عملیات لولهگذاری انتقال آب از چغاخور به سفید دشت را گرفتند. اما با شروع تحرکاتی از سوی پیمانکار پروژه در نیمه شب دوشنبه (۲۸ تیرماه) اهالی شهرستان بلداجی باردیگر اعتراضات خود را با حضور در محل لولهگذاری از سر گرفتند.
محل لولهگذاری در پنج کیلومتری شهر بلداجی بود اما اعتراضات پای یگان ویژه نیروی انتظامی را به محل باز کرد و رفته رفته با آغاز روز سهشنبه، ناآرامی به داخل کشیده شد و تا بعد از ظهر ادامه یافت. منابع غیررسمی از کشته شدن یک نفر و زخمی شدن دست کم ۳۰ نفر خبر دادند. سخنگوی نیروی انتظامی در روز چهارشنبه خبر کشته شدن جوانی ۳۳ ساله بر اثر اصابت گلوله تفنگ ساچمه زنی را تایید کرد و از دستگیری تعدادی افراد در جریان این ناآرامیها خبر داد.
اگرچه ردپای اختلافات قومی در این واقعه مشهود است اما نمیتوان تمام ماجرا را نیز به چوب اختلاف قومی زد. اختلاف قومی بین اهالی دو استان را میتوان تنها یک پیش زمینه دانست اما روی مهمتر سکه، فشار وارد شده بر معترضان بر سر کمبود آب است.
نقش جوامع محلی در تصمیمگیریهای کلان عمرانی و توسعهای چیست؟ در کدام تصمیمگیری کلان، نظرات واقعی مردم محلی دخیل است؟«هومان خاکپور» از فعالان محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری به خبرگزاری مهر گفته است: «چندسالی است به خاطر خشکسالیها هیچ آبی از رودخانه آقبلاغ عبور نکرده و به تالاب گندمان نرسیده است. ظرفیت اسمی تالاب حدود ۴۳ تا ۴۵ میلیون متر مکعب است اما در وضعیت خشکسالی کنونی بر اساس آمارگیریهایی که در خردادماه اتفاق افتاده قبل از اینکه کشاورزان از آب موجود در تالاب بهره برداری کنند کمتر از ۳۰ میلیون متر مکعب بوده است و سال ۹۳ نیز به عنوان مثال ۲۸/۴ میلیون متر مکعب بوده است. وقتی حقآبه کشاورزی مردم را رها کنیم و میزان تبخیر طبیعی آب هم صورت بگیرد حتی همان حقآبه زیستی تالاب هم باقی نمیماند یعنی اصلاً آبی وجود ندارد که بخواهند به بخش صنعت منتقل کنند.» بر اساس این گفتهها اعتراضات اهالی، چندان نیز بر پایه مسایل قومیتی نیست و نیاز اساسی آنها به آب، چنین اعتراضات و وقایع پس از آن را رقم زده است.
با نگاهی عمیقتر به واقعه بلداجی و اعتراضات بر سر انتقال آب، بار دیگر این نکته در اذهان عمومی پررنگ میشود که «نقش جوامع محلی در تصمیمگیریهای کلان عمرانی و توسعهای چیست؟» در کدام تصمیمگیری کلان، نظرات واقعی مردم محلی دخیل است؛ حال آنکه در قانون، یکی از بندهای ارزیابی پروژههای بزرگ است. بار دیگر جای خالی مطالعات آمایش سرزمین در ماجرای جانمایی صنایع و خدمات رخ نشان میدهد؛ خلائی که فشارهای سیاسی و لابیهای اقتصادی جای آن را پر کردهاند و کشته شدن یک جوان ۳۳ ساله در بلداجی، از نتایج تلخ جانبی آن است.