خودکشی ممنوع یا چگونه با گلهای سرخ به جنگ ناامیدی برویم
چالشی در اینستاگرام راه افتاده با عنوان «با امید به خدا خودکشی ممنوع!» این چالش پس از آنکه مردی از روی پل میرداماد خود را حلقآویز کرد، آغاز شد. کمپین از ما میخواهد در تصاویری مزین به گل سرخ، امید را ترویج دهیم.
یازدهم اردبیهشت امسال مردی خود را از روی پل میرداماد حلق آویز کرد. وقوع این اتفاق در میانه روز، وسط خیابانی پر رفت و آمد و در منطقه نسبتاً مرفهنشین شهر آزارندگیاش را دو چندان کرد و آن را چند روزی به صدر اخبار آورد. یکی دو روز بعد بیلبورد تبلیغاتی پل مذکور، شعار تبلیغاتی خود را به جملهای امیدوارکننده تغییر داد. چندی پیش هم حرکتی از سوی یک عکاس مستند در اینستاگرام آغاز شد؛ حرکتی که بانیانش آن را چالش «به امید خدا خودکشی ممنوع!» نامیدهاند. این عکاس مستند از عکاسان و مردم خواست تا با گذاشتن گل سرخ روی پلهای عابر و عکاسی از آن این حرکت اجتماعی را ترویج دهند. وی که میگوید در پی یک «دغدغه شخصی» این حرکت را آغاز کرده، در مورد این حرکت گفته است:
«فشار روانیای که در مدت اخیر بر اثر چندین مورد خودکشی از روی پلهای هوایی و پلهای شهری در روحیه مردم و کل شهر به وجود آمده، برای من خیلی سنگین بود و وقتی عکس دوست خود را روی پل و با گل دیدم، به نظرم آمد میتوان این تصاویر امیدوارکننده را گسترش و اشاعه داد.»
در جستجوی اینترنتی برای اطلاعات بیشتر درباره این حرکت به آهنگی برخوردم با همان نام؛ «خودکشی ممنوع».
محسن چاووشی، خواننده معروف موسیقی پاپ، در این ترانه از زبان فردی میخواند که به کشتن خود فکر میکند، اما این همذاتپنداری صرفاً ابزاری است در جهت یک توصیه اخلاقی. خودکشی نکنید! در آغاز آهنگ صدای چند مرد میآید که میگویند:
«خوشی زده زیر دلش. آدم اگه اراده داشته باشه اینطوری نمیشه. آدم باید مرد باشه. خودکشی کار آدمای ضعیفه.»
و در پایان ترانه چاووشی، با صدای گریان همیشگی، نقل میکند «بزرگترین گناه ناامیدی است».
کشتنِ خود
انتشار خبر خودکشی اغلب با انبوهی از واکنشهای شماتتبار همراه است. این شماتت نه به سوی عوامل خودکشی، که به سوی فردی اشاره میرود که خودش را کشته. خودکشی توهین و تهدیدی تلقی میشود به زندهها. آدمها شک میکنند، جامعه به تکاپو میافتد تا ثابت کند زندگی هنوز زیبا است و خودکشی صرفاً حاصل اشتباهی عقلانی، ضعفی شخصیتی، یا ایمانی کمبنیه بوده است.
اما خودکشی از سر فقر یک فرضیه آماری و قربانیان آن از جنس عدد و رقم نیستند، زندگی و مرگ هر یک از آنها برای خود داستانی دارد.اما خودکشی پیش از آنکه دهنکجی به زندهها باشد، سرباز زدن یا ناتوانی از تحمل و ادامه زندگی است. به تعریف امیل دورکیم و دیگر پژوهشگران، خودکشی نه یک امر فردی، که واقعیتی اجتماعی است. دورکیم میگوید «علت موجبه هر واقعیت اجتماعی را باید در میان وقایع اجتماعی قبلی جستجو کرد نه در حالات شعور فرد». (۱۳۷۸:۱۲۲)
پس میتوان و باید پرسید چه چیزهایی زندگی را چنان رنجآور میکنند که باعث میشود علیرغم تکفیر و نکوهش دائمی خودکشی، روزانه هزاران انسان تصمیم بگیرند خود را از چرخه زندگی خارج کنند.
در ایران
آمارها بعضاً متناقض، قدیمی و پر ابهامند. گفته میشود در ۹ ماه ابتدایی سال ۹۲ روزی بیش از ۱۱ نفر در کشور خودکشی کردهاند، در مدت مشابه سال ۹۱ نیز ۲۷۴۰ تن جان خود را گرفتند.
نسبت توزیع این ارقام در سطح کشور تاملبرانگیز است. به گفته سعید معیدفر، عضو هیات علمی دانشگاه تهران، بیشترین میزان خودکشی متعلق به مناطق کمتر توسعهیافته کشور است. در سال ۸۳ استانهای محروم، یعنی ایلام، خوزستان، لرستان، کرمانشاه، گلستان و کهگیلویه و بویراحمد بالاترین نرخ خودکشی را در کشور داشتهاند.
پژوهش دیگری که به صورت کیفی و با تمرکز بر خودکشی در استان لرستان انجام شده نیز این ادعا را تایید میکند. در این مطالعه، که در میانه سالهای ۱۳۶۳ تا ۱۳۸۵ در سه روستای استان لرستان یعنی افرینه، زیودار، و بن لار انجام شده است، بر ارتباط نظاممند میان فقر، حاشیهنشینی، بیکاری و خودکشی تاکید میشود.
بنابر این پژوهش در میان قربانیان خودکشی سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۵، ۶۰ درصد وضع اقتصادی نامناسب، ۲۵ درصد وضع اقتصادی متوسط، و ۱۵ درصد وضع اقتصادی مناسب داشتهاند. عامل اصلی خودکشی مردان در این استان بیکاری، فقر، و اعتیاد، و در خودکشی زنان فقر و بیکاری مردان خانواده، و خشونت خانوادگی ذکر شده است.
بر اساس یافتههای این تحقیق، از میان افرادی که دست به خودکشی زدهاند ۲۴ درصد بیسواد، ۱۶ درصد با تحصیلات ابتدایی، ۴۵ درصد با تحصیلات راهنمایی، ۱۰ درصد با تحصیلات دبیرستان، و کمتر از ۵ درصد دارای مدرک دیپلم و یا مدارک بالاتر بودهاند.
به گفته یک مطالعه دیگر، در سال ۸۴ از ۸۴۳ مورد خودکشی در استان خرم آباد ۵۰۰ مورد از مناطق حاشیهنشین بوده است.
به علاوه، در پی ۳۹ مورد خودکشی در یک ماه در شهرستان داراب در سال ۹۳، نماینده مردم این شهر بیکاری ناشی از خشکسالی را مهمترین عامل خودکشی در این شهر خواند.
اما خودکشی از سر فقر یک فرضیه آماری و قربانیان آن از جنس عدد و رقم نیستند، زندگی و مرگ هر یک از آنها برای خود داستانی دارد.
چند نمونه
مهر ۹۳، پیرمردی که چند ماهی برای دریافت کمک مالی به ساختمان صلح هلال احمر میرفته است، خود را از طبقه چهارم ساختمان جمعیت هلال احمر به پایین پرت کرده و میمیرد.
دی ماه ۹۳، یکی از کارگران بیکار شده معدن طلای آقدره اقدام به خودکشی میکند.
کمپین «خودکشی ممنوع» میخواهد به این مسئله اجتماعی بپردازد و با گلهای سرخ به جنگ خودکشی برود. روشن نیست این کمپین میخواهد با گل سرخ امید را به قلب مردم برگرداند، مانع خودکشیهای بالقوه شود یا کاری کند که آدمها از خودکشی دیگران کمتر ناراحت شوند.اسفند ۹۳، ماموران شهرداری بساط میوهفروشی یونس عساکره شهروند ۳۴ ساله خرمشهری را جمع و مانع از کار او میشوند. او پس از آنکه شهرداری حاضر به پسدادن بساط کارش نشد با ریختن بنزین بر روی خود در محوطه شهرداری خودسوزی میکند.
هشتم اردیبهشت ۹۴، کارگر خدماتی ۴۵ ساله شرکت دارو پخش «علی اکبری» پدر ۴ فرزند بعد از کشمکش با مدیر خود درباره دریافت وام خود را میکشد.
بهمن ۹۴، کارگر حدود ۲۹ ساله با داشتن هفت سال سابقه در فروشگاههای رفاه پس از تمدید نشدن قرارداد کارش اقدام به خودکشی کرد.
یازدهم اردیبهشت ۹۵؛ مرد ۶۵ سالهای خود را از پل عابر پیادهای در میرداماد حلق آویز کرد. دلیل خودکشی زود معلوم شد؛ فقر.
دوازده اردبیهشت ۹۵؛ مرد ۴۷ سالهای که به خاطر نداشتن ۳۰۰ هزارتومان در بیمارستان بستری نشد خود را در طبقات ساختمان بیمارستان میلاد به پایین انداخت.
و اینک گل سرخ
حالا کمپین «خودکشی ممنوع» میخواهد به این مسئله اجتماعی بپردازد و با گلهای سرخ به جنگ خودکشی برود. روشن نیست این کمپین میخواهد با گل سرخ امید را به قلب مردم برگرداند، مانع خودکشیهای بالقوه شود یا کاری کند که آدمها از خودکشی دیگران کمتر ناراحت شوند. اما مشخص است که این حرکت (همصدا با محسن چاووشی) خودکشی را حول یک مسئله اصلی صورتبندی میکند: ناامیدی.
اگرچه عوامل و احساسات دخیل در خودکشی متعددند، اما میتوان مدعی شد که ناامیدی حتماً یکی از احساساتی است که فرد خودکشیکننده با آن درگیر است. ناامیدی حالتی است که فرد در آن برآمدن موقعیت یا اتفاقات مثبت را در رابطه با مشکلات خود یا جهان محتمل نمیداند. کسی که خود را میکشد مسئله خود را، هر آنچه که باشد، حلناپذیر میداند. با نگاه به آمارهای خودکشی در ایران میتوان فهمید که وفور این ناامیدیِ کشنده نسبت به وقوع تغییر، رابطهای نزدیک با عدم دسترسی به امکانات و توزیع فقر دارد. پس خودکشی غالباً نه عملی برآمده از موقعیتی احساسی و منفرد، که محصول یک وضعیت عینی و اجتماعی است. وقتی بیکاری و فقر موانعی ابتدایی و در عین حال اساسی بر راه گذران زندگی روزمره باشند، ناامیدی را باید، نه حاصل بیایمانی یا ضعف شخصی، که همچون آینه موقعیتی جاری و نشانهای از ناتوانی واقعی در حل کردن مشکلات دید. در این میان آنچه غایب است نه گلهای سرخی بر پلهای عابر، که راهکارهایی برای بهبود وضعیت و واکنش به عواملی است که این بنبستهای اجتماعی را ایجاد کردهاند. دیدن گلهای سرخ نه این وضعیت را تغییر میدهد و نه حتی، آنجا که نیاز است، موجب فراموشی یا تسکین آن خواهد شد. در عوض باید، لااقل گاهی، خود را از شر باور به «خواستن توانستن است» رها کنیم، و موانع و عواملی را که بیخواست آدمها موجب ناتوانی یا تواناییشان میشود، ببینیم.
پس «خودکشی ممنوع» به دنبال چیست؟
هرروز مکانها و وسائل بیشتری یادآور مرگ خودخواسته آدمها میشوند؛ پلهای عابر، متروها، ساختمانهای بلند. عکس گل سرخ بناست خاطره خودکشی پیرمرد را از شهر و از پلهای عابر پاک کند، در عوض لایکی بگیرد و لبخندی بنشاند. این حرکت در پی یک فراموشی و یک یادآوری است؛ میخواهد زشتی که بر پلهای عابر نشسته را از یاد ببریم و در عوض به یاد بیاوریم که جهانِ ما هنوز خوب است، مبادا این اتفاقات روزمان را خراب کنند.
باید، لااقل گاهی، خود را از شر باور به «خواستن توانستن است» رها کنیم، و موانع و عواملی را که بیخواست آدمها موجب ناتوانی یا تواناییشان میشود، ببینیم.این حرکت مدعی امیدبخشی است، اما عواملی را که به ناامیدی انجامیده نادیده میگیرد. این حرکت و حرکاتی از این دست، از آنجا که بدبختی و خوشبختی، حالات روحی، و موقعیت اجتماعی را حاصل انتخابهایی شخصی میپندارند، در برابر آنها نیز واکنشی جز «ترویج احساسات مثبت» و «امیدبخشی» ندارند. چنین نگاهی خودکشی را به تصمیم و اقدامی فردی و منقطع از اجتماع تقلیل میدهد. و از آنجاکه مقصر فرد خودکشیکننده دانسته میشود، پس طبیعی است که واکنش به آن چنین نهیبی باشد به زندهها؛ «خودکشی ممنوع!»
این حرکت، گرچه بعید است خودکشیکنندگانی را منصرف یا ناامیدانی را امیدوار کند، اما در عوض قادر است نگاهی بیمعنا و گمراهکننده را رواج دهد.
سلام بیش از ۶ ساله که روزهای تلخی رو می گذرونم زخمهای عمیقی از آدمهای این دنیا خوردم و دوسالی است که میخوام زودتر به سر صف برسم و بمیرم. افکار مرگ و مردن گاهی به شدت هجوم میارن. برای کسانی مثل من که زندگی رو تیره و تار می بینن گل سرخ نمیتونه کاری بکنه و دردی دوا کنه یه جورایی برامون ادا و پز روشنفکری به حساب میاد. خیلیایی که میخوان بمیرن حتی مستندترین احادیث و حتی آیه قرآن هم راهگشا نیست وقتی زندگی برات تموم بشه در برابر قرآن هم خودتو توجیح میکنی دیگه گل سرخ که جای خود داره. تنها دلیل من برای خودکشی نکردن اینه که مدتهاست نقاب قوی بودن روی صورتمه و همین جلوی خودکشی رو میگیره و اینکه کسایی دور و برم هستن که به قوی بودنم نیاز دارن با این وجود لذتی از زندگی نمی برم و فقط می گذرونم همین
انسان تنها موجودی در عالم هست که هم میتونه باغبون باشه و هم گل سرخ باشه بیایید با هم مهربونتر باشیم زندگی فقط یکبار و گاهی خیلی خیلی سخت میشه همه ما تو زندگیمون حداقل یکبار به خودکشی فکر کردیم# محبت