skip to Main Content
گشت هدایت شده با کودکان در محله وحیدیه
جامعه

گشت هدایت شده با کودکان در محله وحیدیه

در مسیر رسیدن به شهر دوستدار کودک، چه کسی بهتر از خود کودکان می‌تواند معایب و نیازهای شهر را تشخیص دهد؟ گشت‌هدایت‌شده با کودکان در محله وحیدیه تلاشی است در جهت تحقق این هدف؛ دیدن با کودکان و گوش دادن به آنها.

مسائلی که ذهن کودکان را در فضای شهری درگیر می‌کند بیش از آن چیزی است که ما تصورش را می‌کنیم؛ از زیبا نبودن و فرسودگی نمای برخی خانه‌ها و مغازه‌ها، قطع بی‌خبر و بی‌دلیل درختان، اشغال کردن و سد معبر پیاده‌رو توسط مغازه و سوپرمارکت، لبه‌های تیز و برنده دیواره‌های وسایل بازی پارک، ناهمواری‌های پیاده رو تا ساخت و ساز متراکم محله. از این رو شاید تنها راه پی بردن به مشکلاتی که کودکان با آن در شهر روبرو هستند، گشت زدن با خودِ آن‌ها در محله‌هایشان باشد. کاری که ما در محله وحیدیه، منطقه ۸ تهران انجام دادیم. ۹ کودک در فاصله سنیِ میان ۹ تا ۱۲ سال در این گشت مشارکت کردند. همچنین این گشت بدون همکاری آقای نعیمایی، مدیریت سرای محله وحیدیه و خانم سلوکی، عضو انجمن اولیاء و مربیانِ دبستان تشیع ممکن نبود.
گشت هدایت شده: راهکاری مشارکتی در جهت مسئله‌یابی محلی
گشت هدایت شده، راهکاری است که با مشارکت خودِ کودکان اقدام به جمع‌آوری داده‌هایی می‌کند در ارتباط با مسائل و مشکلات و معضلات کودکان در شهر. پیشفرضِ این راهکار آن است که کودک نسبت به محیط خود دارای آگاهی هستند و چنانچه امکان بازگو کردنِ نقطه نظرات خود را داشته باشند می‌تواند مناسب‌ترین داده‌ها را برای بهبودِ محل زندگی‌اش در اختیار بگذارند. کودک در این رویکرد یک “فعال اجتماعی” است که می‌تواند هم در شناسایی مشکلات و هم در راه‌حل‌یابی برای آن‌ها مشارکت داشته باشد. آنچه در این گشت‌ها کودکان بازگو می‌کنند مکملِ غیرقابل جایگزینی‌ای است برای برنامه‌هایی که سازمان‌های بین‌المللی برای تبدیل شهرها به “شهرهای دوستدار کودک” پیش می‌نهند. رویکرد گشت هدایت شده، رویکردی است مسئله‌یاب که از پائین یعنی از خودِ کودکان کارش را آغاز کرده و باید بتواند خودِ آن‌ها را نیز در یافتنِ راه حل‌ها مشارکت دهد. کودک-شهروندانی که به این ترتیب در آسیب‌شناسیِ محل زندگی خود و در راه حل‌یابی برای آن‌ها مشارکت می‌کنند، به احتمال زیاد شهروندان بزرگسالی خواهند شد که به محیط زیست خود و همشهری‌هایشان واقف هستند.

کودک در این رویکرد یک “فعال اجتماعی” است که می‌تواند هم در شناسایی مشکلات و هم در راه‌حل‌یابی برای آن‌ها مشارکت داشته باشد. گشت‌های هدایت شده با کودکان معمولاً طی سه یا چهار جلسه انجام می‌گیرند. در جلسه اول هم طرح برای کودکان توضیح داده می‌شود و هم مسیرهای معمول رفت و آمد کودکان با خودشان شناسایی می‌شود. جلسه دوم به گشت با کودکان و مسئله‌یابی اختصاص دارد. مشاهدات گشت در جلسه سوم با کودکان به بحث گذاشته می‌شود و راه حل‌های آن‌ها شنیده می‌شود. مشکلات و راه حل‌ها می‌توانند در یک جلسه چهارم با حضور اولیاء کودکان و مسئولان محلی توسط کودکان ارائه شوند. گشت هدایت شده محله وحیدیه در سه جلسه انجام شد و قرار بر این شد که پس از پایان فصل امتحانات جلسه چهارم برگزار گردد.
جلسه اول: توضیح برنامه و آشنایی با کودکان
دوشنبه، بیستم اردیبهشت اولین جلسه تیم گشت هدایت شده با حضور کودکان محله که عنوان “همیاران محله وحیدیه” به آن‌ها داده شده‌بود برگزار شد.
در ابتدای جلسه برای توجیه هدف پروژه، یکی از اعضای تیم به معرفی طرح و پیشینه آن پرداخت و با مثالی از برنامه اجرایی شهر دوستدار کودک در شهر ایتالیا تلاش شد زبان مشترکی بین تیم پژوهشی و کودکان یافت شود. پس از معرفی طرح و تعداد جلساتی که کودکان دعوت به همکاری شده بودند، “همیاران محله وحیدیه” به معرفی خود و امید و آرزوهایشان در ارتباط با زمینه شغلی آینده خود پرداختند. هریک از آن‌ها شغلی را برای خود انتخاب کرده و در ذهن‌اش سعی می‌کرد شغل آینده خود را با طرح محله دوستدار کودک هماهنگ کند. علی عظامی تصمیم داشت در آینده مهندس شود و شهر و محله‌اش را به صورتی طراحی کند که کودکان بتوانند با خیالِ راحت در آن دوچرخه سواری کنند. محمدحسین خلیفه تصمیم گرفته بود در آینده پلیس شود، پلیسی که با افراد بزهکارِ در محله مقابله کند تا کودکان بتوانند بدون ترس در همه ساعات روز و شب در محله‌شان بازی کنند. پس از اتمام این بخش مقدماتی، صحبت‌ها به خودِ محله اختصاص یافت.
کودکان به ۳ گروه ۳ نفره به همراه یک سرپرست تقسیم شدند و نقشه‌ای از محله وحیدیه با تمام جزئیات (خیابان‌ها، کوچه‌ها و حتی بن بست ها) در اختیار هر گروه به صورت جداگانه قرار گرفت. از کودکان خواسته شد تا هریک در گروه خود مکان دقیق
منزل و مدرسه خود را پیدا کند و مسیر رفت‌وآمدشان از منزل به مدرسه را بر روی نقشه رسم کنند.
بچه‌ها از دیدن خیابان، کوچه و مدرسه‌های محله‌شان بر روی نقشه خوشحال بودند و هریک با ذوق و شوق فراوان سعی در زودتر پیدا کردن مکان منزل و مدرسه و همینطور مسیر رفت‌وآمد هر روزشان داشتند. پس از مکان‌یابی، برگه‌هایی به رنگ سبز و قرمز در اختیار کودکان قرار گرفت و از آن‌ها خواسته شد تا موارد و نکات مثبت محلۀ خود را که در هنگام رفت‌وآمد و بازی در محله با آن روبرو بوده‌اند در برگه‌های سبز رنگ با اسم خودشان بنویسند و در نقشه بچسبانند و همین طور نکات منفی، آزار دهنده و ناخوشایند را که در سطح محله با آن برخورد داشته‌اند بر روی برگه‌های قرمزرنگ یادداشت کرده و روی نقشه بچسبانند.
محمد عرفان عظامی، محمد امین جعفری و علی ثابتی می‌گفتند که “فضای سبز با این تعداد جمعیت در محله ما کم است. فقط یک پارک که خیلی هم بزرگ نیست در محله ما وجود دارد، تازه… جایِ وسایل بازی هم خیلی کوچیکه و وسایلی هم که گذاشتن برای بچه‌های چهار پنج ساله است و برای ما جالب نیست. میاییم پارک نسترن، اصلاً دوست نداریم بریم سمت وسایل بازی. برای سن ما نیستند. ما هر بار که میایم پارک مجبوریم خودمون وسایل بازی (مثلاً دوچرخه، توپ) بیاریم و بازی کنیم.”
علی حسنی می‌گفت: “جنس سطل‌های زباله پلاستیک است و در مراسم چهارشنبه سوری‌ها و جشن‌ها بارها دیدم که سطل‌ها را آتش می‌زنند و باعث زشت شدن و کثیف بودن شکل محله می‌شوند، به نظرم بهتره جنس سطل‌های زباله فلزی باشد و مانع‌هایی در جلوی چرخ‌های سطل زباله قرار دهند که سطل‌ها از جای مشخص شده‌شان خارج نشوند و وسط خیابان نروند”.
جلسه دوم: گشت با کودکان
جلسه دوم پروژه فردای آن روز یعنی سه شنبه با حضور همان کودکان در ساعت چهار بعداز ظهر در سرای محله وحیدیه آغاز شد. پس از بازبینیِ مسیرهای رفت و برگشت منزل تا مدرسه دانش آموزان بر روی نقشه‌ها، مسیر مشترکی که بیشترین همپوشانی را با محل تردد آن‌ها داشت انتخاب شد.
دانش آموزان در همان گروه‌های سه نفره پیشین همراه با سرپرستشان راه افتادند تا از مشکلات، معضلات، نکات مثبت و منفی محله عکس تهیه کنند و در محل در مورد راه حل مشکلات صحبت کنند. نکات ریز و درشت زیاد بودند و کودکان با تیزبینی فوق‌العاده‌ای به آن اشاره می‌کردند. کم نبودند نکات ساده‌ای با راهکارهای سهل، آسان و عملی که به کرّات از چشم بزرگسالان دور مانده بودند.
ابوالفضل احمدی یکی از دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی با نشان دادن برچسب‌های بی شمار تبلیغاتیِ باران خورده و زرد رنگ بر روی دیوارها خواستار گرفتن عکس از آن‌ها بود: “تبلیغات و برچسب‌هایی که روی دیوارها، تیربرق ها و حتی روی در خانه‌ها می‌زنند باعث زشت شدن محله مون میشه، به نظر من در هر محله بهتره مکان‌هایی برای تبلیغات آن محله بگذارند تا هم این افراد بتوانند تبلیغ کنند و هم درهای خونه‌ها و دیوارهای محله زشت نشوند”.

جلسه دوم پروژه با حضور کودکان در ساعت چهار بعداز ظهر در سرای محله وحیدیه آغاز شد. پس از بازبینیِ مسیرهای رفت و برگشت منزل تا مدرسه دانش آموزان بر روی نقشه‌ها، مسیر مشترکی که بیشترین همپوشانی را با محل تردد آن‌ها داشت انتخاب شد. محمد قاسمی خواهش کرد که حتماً از ساختمانی که چندین وقت است نیمه کاره مانده و فضای پیاده رو و رفت و آمد را اشغال کرده عکس بگیریم. چاله‌ها و حفره‌های بی‌شمار در پیاده روها مسئله دیگری بود که اکثر کودکان به اتفاق از آن شکایت داشتند. قطع درخت قدیمیِ محله روبروی یکی از مغازه‌ها موضوع شکایت همه کودکان بود.
اتفاقی بود که ظهر همان روز هنگام تعطیل شدن از مدرسه افتاده بود نگرانی و ترس زیادی در دل آن‌ها ایجاد کرده بود: سنگِ نمای آپارتمانی سقوط کرده بود. آن‌ها از این اتفاق به شدت اظهار نگرانی می‌کردند و مدام می‌گفتند که اگر اینک سنگ روی سر خودشان یا دوستانشان افتاده بود چه می‌شد.
در پایان گشت، پرسشنامه‌هایی در اختیار کودکان قرار گرفت که سوالاتی مرتبط با معیارهای محله‌ای مناسب حال کودکان را در بر می‎گرفت و از آن‌ها خواسته شد تا با توجه به شرایط محله‌شان و به طور دقیق به سؤالات پاسخ دهند و در پایان نقاشی‌ای از آنچه در ذهنشان از یک محله خوب در ذهن دارند بکشند و جلسه بعد با خود بیاورند. بلافاصله پس از پایانِ گشت، عکس‌هایی که به درخواست دانش‌آموزان گرفته شده بود به چاپ رسید تا کودکان بتوانند در جلسه آخر به طور دقیق در ارتباط با موضوعاتی که ذهن آن‌ها را به خود مشغول کرده بود و خواستار عکس گرفتن از آن‌ها بودند گفت‌وگو کنند.
جلسه آخر: بررسی مشکلات و ارائه راه حل
چهارشنبه، یعنی فردای روز گشت، آخرین جلسه در سرای محله برگزار شد. ابتدای جلسه با دریافت پرسشنامه‌ها از کودکان و اهدای جوایزی به آن‌ها همراه بود. کودکان مجدداً در گروه‌های سه نفره خود جای گرفتند و عکس‌های مرتبط با دغدغه های‌شان را که روز گذشته گرفته شده بود را از میان عکس‌ها جدا کرده و کنار هم دور میزی نشستند و درباره انها صحبت کردند.
محمد قاسمی در حالی که عکسی با مضمون ساختمانی نیمه کاره و اشغال فضای پیاده رو را در دست داشت می‌گفت: “وقتی تاریخ اتمام می‌زنند باید رعایت کنند و گرنه باید یک فکری کرد. نمیشه که یک ساختمون خراب تا ابد تو محله بمونه”. علی ثابتی هم با همین ساختمان و اینکه پیاده‌رو را اشغال کرده مشکل داشت. پیشنهادش این بود که شهرداری “پیاده رو موقت درست کنه”. منظورش این بود که “قسمت کوچکی از خیابان را با یه سری مانع ببندند تا حداقل بچه‌هایی مثل ما با خیال راحت از این قسمت عبور کنن بعد از این که ساخت و ساز آپارتمان تمام و پیاده رو اصلی آزاد شد این پیاده رو موقت رو جمع کنن”.
علی حسنی در حالی که عکس جایگاه قطع شده درخت قدیمی را در دست داشت می‌گفت: ” به نظر من نباید این درخت به این سن رو قطع می‌کردن. خیلی حیف شد. هیچی هم جایش نکاشتن”. محمد قاسمی به عکسی که ماشین پارک شده در پیاده‌رو را نشان می‌داد اشاره کرد و گفت: “خونه در محله ما خیلی زیاده و بیشتر آدما هم ماشین دارن، کوچه‌ها و خیابونای محله هم کوچیک و باریکه و جای پارک زیادی نداره و آدما مجبور میشن در پیاده روها ماشین پارک کن. من چندین بار در مسیر برگشت از مدرسه به خونه مون مجبور میشم از پیاده رو خارج بشم و یه مسیری رو از خیابون برم و مجدداً به پیاده رو برگردم”.

کودکان به ریزترین مشکلات محله‌شان از منظر زندگی روزمره‌ آگاهند و بدون تردید می‌توانند هم صدای خود و هم تا حدی صدای بزرگسالان برای شناسایی معضلات و مشکلات باشند. پاسخش در پرسش از اینکه راه حلی برای این موضوع دارد آن بود که “من در بعضی محله‌های تهران دیده بودم که به خاطر کم بودن فضا، پارکینگ طبقاتی می‌گذارند که جای کمتری هم میگیره شاید اگه یکی از این پارکینگ‌ها هم در محله ما می‌گذاشتند مشکل جای پارک ماشین‌ها و پیاده رو حل می‌شد”.
محمدعرفان عظامی با در دست داشتن عکسی از پارک نسترن گفت: “هم پارکمون کوچیکه و هم اینکه شب‌ها خیلی تاریک میشه، تعداد چراغ‌ها خیلی کمه و غروب وقتی هوا داره کم‌کم تاریک میشه من ترس برم میداره و از پارک میرم بیرون.” محمد امین جعفری با اشاره به عکسی از حفره‌ها و چاله‌های متعدد و بی‌شمار در پیاده روها گفت: “به نظر شما این چاله‌ها رو نمی تونن راحت پر کنن؟! یه فکری باید راجع به این چاله‌های پیاده روها بکنند می دونید چرا؟؟ چون حالا ما بچه‌ها سعی می‌کنیم یکم حواسمون بیشتر باشه ولی آدمایی که نابینا یا معلول هستن یا حتی پدربزرگ و مادربزرگ‌هامون واقعاً براشون خطرناکه”.
آنچه در مجموع می‌توان در مورد گشت هدایت شده در محله وحیدیه گفت آن است که اولاً کودکان به ریزترین مشکلات محله‌شان از منظر زندگی روزمره‌ آگاهند و بدون تردید می‌توانند هم صدای خود و هم تا حدی صدای بزرگسالان برای شناسایی معضلات و مشکلات باشند. دوم آنکه، به نظر می‌رسد که کودکان به علت رفت‌و‌آمد مستمر و رؤیت مدام مشکلات در ذهن خود به راه حل‌هایی برای رفع آنها می‌اندیشند که گاه پاسخی مناسب به این مشکلات هستند. و سوم آنکه حقیقتاً محلاتِ شهر ما مملو از مشکلات ریز و درشتی هستند که از فقدانِ یک برنامه‌ریزی شهری حکایت دارند و از رهاشدگی شهر به حال خود.

همچنین بخوانید:  جولان رنج در «پیرخوشاب»
0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗